بسم الله الرحمن الرحیم
روایت شهید حسین مقشر
💐داستان تولد
لبنان را که به مقصد استرالیا برای زندگی، ترک کردیم، هنوز حسین به دنیا نیامده بود.
وقتی مژده آمدن فرزند را شنیدیم، تصمیم گرفتیم، اگر هدیه خداوند، پسر باشد، اسمش را احمد بگذاریم، اما نمی دانستیم که خداوند چیز دیگری می خواهد.
🌱شبی مادر که در دوران حمل بود، در خواب می بیند که پسرشان را در آب فرات غسل می دهند....
«خواب را برای شیخ فهد تعریف کردم،او گفت:اسمش را حسین بگذاریدولی من اعتنا نکردم،تا اینکه،نشانه ای مرا واداشت تا حسین بنامش ولحظه ای تعلل نکنم.»
آری، تیر خلاص نامش زده شد، او در سوم شعبان یعنی میلاد اباعبدالله الحسین علیه السلام، متولد شد. واین تیر خلاصی بود که اورا حســــــــــــــــــــــــــین بنامیم.🌸
# متولد_استرالیا
#شهید_حسین_مقشر
🍀 روایت سفر به بیروت
حسین تا ۱۸سالگی در استرالیا ماند و برای خواستگاری به بیروت برگشت، خانواده ی دختر، پاکی و صفای حسین رو که دیدند جواب مثبت دادند. حسین خوشحال ولی دلتنگ از بیروت، به استرالیا برگشت.
نیت کرد در استرالیا دو سال کار کند و برای ازدواج 💖 پولی پس انداز کند تا بتواند برای شروع زندگی به بیروت برگردد.
در سال اول به اندازه ی دو سال کار شبانه روزی، پس انداز کرد، کارهاش خود بخود درست میشد، مثل اینکه برای یک ماموریت مهم انتخاب شده بود، این شد که به بیروت برگشت.
#شهید_حسین_مقشر
#بازگشت_به وطن
#سفرنامه
#لبنان
✅ روایت سبک زندگی
همه چیز رو در استرالیا رها کرد و به بیروت مهاجرت کرد، دور شدن از پدر و مادر برایش سخت بود ولی برترین انسانها خودشان را به تقدیر می سپارند و رضایت خدا برایشان مهم تر از آسایش و آرامش ظاهری این جند روز دنیاست.
🛑 پدر حسین می گفت به امام رضا علیه السلام گفتم آقا به قربت پسرم رحم کن.همه از حسین می پرسیدند و کسی نمی دونست که حسین برای دفاع از لبنان در مقابل صهیونیستها به حزب الله پیوسته بود.
حسین برای اینکه اطرافیان متوجه شغل اصلی او نشوند یک آژانس سیاحتی تاسیس کرده بود و درآمدش رو برای رفاه خانواده و کمک به خانواده های نیازمند صرف می کرد.
در دفاع از مردم سوریه به بوکمال رفته بود همونجا هم در فرات غسل کرد و برای پدر و مادرش از فرات آب آورد.
❎ خواب مادرش تعبیر شد.
#شهید_حسین_مقشر
#آب_فرات
#لبنان
🔴 روایت شهادت
پدر می گفت: ۱۸ماه پیش زخمی شد، حسین در سوریه هم جنگیده بود.
از سال ۲۰۱۰ که از استرالیا به لبنان برگشته بود، تا لحظه ی شهادت، دیگر هیچ وقت به استرالیا برنگشت.
در روزهایی که شدت جنگ بیشتر می شد تلاش کرد نیازمندیهای خانواده رو تامین کنه، در روزهای شهادت سید حسن جمله ایی گفت که تنم لرزید؛ می گفت دیگر طاقت ندارم.
🔺به پسرش گفته بود مراقب مادر و برادر و خواهرت باش و خط مقاومت رو ادامه بده.
مدتی بود دنبال واسطه می گشت بره خط.
پدر می گفت چرا اینقدر عجله داری شاید خدا شما را برای کار دیگری می خواهد، در جواب پدر گفته بود چیزی نمانده که در دنیا بدست نیاورده باشم و به هر حایی که می خواستم رسیدم.
روز ۲۰۲۴/۱۰/۲۰ به آرزوی دیرینه اش که شهادت🌹 بود رسید.
پدر: همیشه دعا می کردم از یاران سید الشهدا علیه السلام شود و تا شهادت در خط ولایت فقیه بماند.
#شهید_حسین_مقشر
#انصار_ابا عبدلله(علیه السلام)