قلم|محمدحسین افشار🇵🇸
#روایت_رئیسی 1️⃣ خلخالی با عصبانیت داد زد: «بالاتر از تو هم نمیتواند این کار را انجام بدهد.» سیدابر
#روایت_رئیسی 2️⃣
دادستان شهر کرج بود. وضعیت اسکان جنگزدهها را که دید آنقدر رفت و آمد کرد تا برایشان خانه فراهم شد. جنگزدههای آن روز خاطرات خوشی از طلبۀ جوان دارند.
🖌🔻
@MIM_afshar
#روایت_رئیسی 3️⃣
سازمان بازرسی یک روز از هفته را اختصاص داده بود به دیدارهای مردم. سهشنبههای هر هفته، حدود ۱۵۰ نفر از مردم مشکلاتشان را میگفتند و تا جایی که از دستش بر میآمد، حل میکرد.
🖌🔻
@MIM_afshar
#روایت_رئیسی 4️⃣
به محافظ گفتم، کاش صندلی میگذاشتید برای سید. لبخندی زد و گفت: «به ریشهای سفیدش نگاه نکن. هنوز جوانه و پرشور. ما از دستشان پیر شدیم. حاجآقا از ۵ صبح تا ۱۱ شب مشغول کارن
🖌🔻
@MIM_afshar
#روایت_رئیسی 5️⃣
یکی از همکاران پیشنهاد داد، بهتر است بگوییم بیایند اتاق را بازسازی کنند و موکت جدید بزنند.
سید ابراهیم با لحن جدی گفت: «بچههای سازمان به نان شبشان محتاج هستند، آن وقت من بیایم این اتاق را بازسازی کنم.»
🖌🔻
@MIM_afshar
#روایت_رئیسی 6️⃣
پیادهروهای کرج پر شده بود از دست فروشهایی که عبور و مرور مردم را مشکل کرده بود. سید ابراهیم دستور داد تا با انتقال دستفروشها به مکانی خاص در شهر، گره این مشکل را باز کنند.
🖌🔻
@MIM_afshar
#روایت_رئیسی 7️⃣
یکی از مکانیکها مشغول تعمیر بود. جلو رفت. سلام و احوالپرسی گرمی با او کرد و بعد هم رفت. هنوز مکانیک در بُهت این برخود بود که همکارانش دوره اش کردند: «نگفته بودی با رئیس جدید فامیل هستی. مکانیک قسم خورد که اولین بار بوده که او را دیده.»
🖌🔻
@MIM_afshar
#روایت_رئیسی 8️⃣
آدم پیچیدهای نبود، چه در قوه قضاییه و چه تولیت آستان قدس. مسئولیتها روی شخصیت ایشان اثری نگذاشت. هیچ وقت از موضع بالا با کسی برخورد نمیکرد.
🖌🔻
@MIM_afshar
قلم|محمدحسین افشار🇵🇸
#روایت_رئیسی 8️⃣ آدم پیچیدهای نبود، چه در قوه قضاییه و چه تولیت آستان قدس. مسئولیتها روی شخصیت ایش
#روایت_رئیسی 9⃣
بیستساله بود که مسئولیت دادستانی کرج را بر عهده گرفت. جوانترین دادستان انقلاب بود، آن هم در کرج که بسیاری از طاغوتیها ملک و املاک داشتند و شده بود پاتوق ساواکیها و ضد انقلاب. اما سید ابراهیم از پس همهاش برآمد.
🖌🔻
@MIM_afshar
قلم|محمدحسین افشار🇵🇸
#روایت_رئیسی 9⃣ بیستساله بود که مسئولیت دادستانی کرج را بر عهده گرفت. جوانترین دادستان انقلاب بود،
#روایت_رئیسی 🔟
بارها اهل سنت بهش اقتدا کردند و پشت سرش نماز خواندند. بس که قبولش داشتند. اگر خودش هم کمی دیر میرسید، بدون تامل به امام جماعت اهل سنت اقتدا میکرد.
🖌🔻
@MIM_afshar
قلم|محمدحسین افشار🇵🇸
#روایت_رئیسی 🔟 بارها اهل سنت بهش اقتدا کردند و پشت سرش نماز خواندند. بس که قبولش داشتند. اگر خودش هم
#روایت_رئیسی 1⃣1⃣
مسئول دفتر رئیس جمهور پشت خط بود. سید ابراهیم بیست ساله، دادستان کرج، تلفن را برداشت «شما» فلانی را بازداشت کردید؟ رئیس جمهور دستور میدهد هر چه زودتر آزادش کنید» در ذهنش مرور کرد و یادش آمد این آقا تخلف سنگینی داشته و از نزدیکان رئیس جمهور است. بعد گفت: «به آقای بنی صدر سلام بنده را برسانید و
بگویید این تصمیم دادستان و قاضی است. هیچ کس حق لغو حکم قاضی را ندارد». مسئول دفتر رئیس جمهور که عصبانی شده بود، با لحن تندی خطاب به او گفت: «شما می فهمید چه میگویید؟! این دستور رئیس جمهور است». او هم با آرامش همیشگی جواب داد: این خواسته رئیس جمهور دخالت در کار دادستانی است و قانون به ایشان چنین حقی نمیدهد» مسئول دفتر که از قاطعیت او عصبانی شــده بـود بدون خداحافظی ارتباط را قطع کرد و بنی صدر دیگر پیگیر آزادی آن فرد نشد.
🖌🔻
@MIM_afshar
قلم|محمدحسین افشار🇵🇸
#روایت_رئیسی 1⃣1⃣ مسئول دفتر رئیس جمهور پشت خط بود. سید ابراهیم بیست ساله، دادستان کرج، تلفن را بردا
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_رئیسی 2️⃣1️⃣
در هیچ کدام از سفرهای استانی اش به هتل نرفت
هر جا نیاز به اقامت داشت، به مهمانسرای ادارات دولتی میرفت که گاها هم اوضاع خوبی نداشتن
🖌🔻
@MIM_afshar
قلم|محمدحسین افشار🇵🇸
#روایت_رئیسی 2️⃣1️⃣ در هیچ کدام از سفرهای استانی اش به هتل نرفت هر جا نیاز به اقامت داشت، به مهمانسر
#روایت_رئیسی 3⃣1⃣
درجه اجتهاد را حوالی ۲۵ سالگی گرفت. اما در دانشگاه درسش را ادامه داد و از پایاننامه دکترای فقه و حقوق خصوصیاش دفاع کرد.
سطح بالای سواد فقهی او محرز بود ولی با آنکه ضرورتی نداشت، برای ورود به خبرگان، آزمون اجتهاد را داد.
میگفت:«میخوام نتیجه امتحانم توی اسناد باقی بمونه تا بعدها نگن با پارتی بازی رفت»
🖌🔻
@MIM_afshar