بیرون پراکنی درونییاتم!
روی تخت دراز کشیده بودم. سرم روی مچ دستم، و چشمانم سقف اتاق را نظاره میکرد. خودم اما نبودم! میان ان
لازم به ذکره بگم این داستان واقعیه!
بیرون پراکنی درونییاتم!
روی تخت دراز کشیده بودم. سرم روی مچ دستم، و چشمانم سقف اتاق را نظاره میکرد. خودم اما نبودم! میان ان
و شاید همین لحظات بود
ابو مهدی دنبال گم شدهاش
توی آسمان میگشت ...
بیرون پراکنی درونییاتم!
روی تخت دراز کشیده بودم. سرم روی مچ دستم، و چشمانم سقف اتاق را نظاره میکرد. خودم اما نبودم! میان ان
و من آن جا ماندهی ته باندم ...
که هنوز ایمان به پرواز ندارم؛
حاج قاسم؛
ما شما را داریم
و غرب قهرمانهای هالیوودیاش را ...
#جان_فدا
هر عقربه از ساعت تیریست بر قلبم
وقتی که به وقت فراقت نزدیک میشوند ...