eitaa logo
حوزه مقاومت ۱۵۵ سردار شهید میر رضی سپاه ناحیه امام محمد باقر علیه السلام mir_razi155🌹❤️
151 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
4 فایل
mir_razi155
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه امام سجاد گریه بر هر درد بی درمان دواست جز غم من که غمی بی انتهاست سالها با هر قدم گفتم حسین شب به شب سینه زدم گفتم حسین روضه میخواندم دلم بی تاب بود روضه من کاسه های آب بود غصه دنیا را به کامم زهر کرد بعد تو لبخند با من قهر کرد ظاهرا جسمم میان خانه بود باطنا قلبم در آن ویرانه بود راه میرفتم دوچشمم تار بود فرش زیر پام مثل خار بود هرزمان از بین کوچه رد شدم گریه کردم به مصیبات خودم دادو بیداد سر بازارها.. کشت من را کشت من را بارها.. ذبح را بی تاب دیدن مشکل است خنجر قصاب دیدن مشکل است صحنه ای دیدم که رنگ من پرید ذبح خود را آب داد و سر برید نیمه شب آیات نور آمد به یاد بوی نان آمد تنور آمد به یاد خلق وقتی که سلامم میکنند داغدار داغ شامم میکنند گفته ام با کودکان خانه ام داغدار خواهری دردانه ام هرزمان خلحال نو پا میکنید یادی از آن بی کس‌صحرا کنید هرزمان ناقه سواری میکنم یاد زینب آه و زاری میکنم کرده این یک جمله حالم را خراب آه..ناموس علی..بزن شراب بعد از آن مجلس دگر من ای عزیز به کنیزانم نمیگویم کنیز #_ ما ملت امام حسینیم #_ ما ملت شهادتیم 🇮🇷 معاونت فضای مجازی و سایبری حوزه ۱۵۵ 🇮🇷 حوزه مقاومت ۱۵۵ سردار شهید میر رضی 🇮🇷 سپاه ناحیه امام محمد باقر علیه السلام @mir_razi155
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مرثیه امام سجاد علیه السلام روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد وحید محمدی ع @mir_razi155
‌ ﷽‏ 🔹 برای علیه السلام: 📖 یعقوب (ع) کجا، حزنِ عجیبِ تو کجا؟ ایـوب (ع) کجا، صبر و شکیبِ تو کجا؟ پــاداشِ تــو را فــقــط خـــــدا مــی‌دانـــد فردوس کـجا، اجــر و نصـیـبِ تو کجا؟ 👤 علیه السلام 🌹