➖تهدید حضرت زهرا به نفرین غاصبان خلافت، در حمایت از امیرالمؤمنین علیهماالسلام
🔺...عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ: لَمَّا أُخْرِجَ بِعَلِيٍّ ع خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع وَاضِعَةً قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِهَا آخِذَةً بِيَدَيِ ابْنَيْهَا فَقَالَتْ: «مَا لِي وَ مَا لَكَ يَا أَبَا بَكْرٍ تُرِيدُ أَنْ تُؤْتِمَ ابْنَيَّ وَ تُرْمِلَنِي مِنْ زَوْجِي وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ تَكُونَ سَيِّئَةٌ لَنَشَرْتُ شَعْرِي وَ لَصَرَخْتُ إِلَى رَبِّي.» فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: مَا تُرِيدُ إِلَى هَذَا؟ ثُمَّ أَخَذَتْ بِيَدِهِ فَانْطَلَقَتْ بِهِ)1
🔰مرحوم کلینی از شخصی بهنام ابوهاشم نقل کرده است:
زمانیکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را (از خانهشان) بیرون کشیدند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز خارج شدند، درحالیکه پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را بر سرشان قرار داده بودند و دستان دو پسرشان (حسنین علیهماالسلام) را گرفته بودند.
آنگاه فرمودند:
«ای ابوبکر! مرا با تو چه کار؟ میخواهی دو پسرم را یتیم کنی و مرا بیوه کنی؟
به خدا قسم، اگر کار بدی نبود، موهایم را آشکار و پریشان میکردم و با فریاد از پروردگارم یاری میجستم.»
مردی از میان جمع گفت:
قصدت از این کار چیست؟
حضرت زهرا دستِ امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) را گرفتند و با ایشان بهسرعت رفتند.
👇اگر نفرین میکردند👇
🔺...عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «وَ اللَّهِ لَوْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا مَاتُوا طُرّاً.»2
🔰از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
«به خدا قسم، اگر موهایشان را آشکار و پریشان میکردند، آن جماعت همگی میمردند.»
📚منابع:
1الكافي، ج۸، ص۲۳۷
2:الكافي، ج۸، ص۲۳۸
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi
➖ستونهای مسجد به لرزه افتادن
🛑رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:
«لَمَّا اسْتُخْرِجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ص خَلْفَهُ فَمَا بَقِيَتِ امْرَأَةٌ هَاشِمِيَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّى انْتَهَتْ قَرِيباً مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ لَهُمْ: «خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّي فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً أَبِي ص بِالْحَقِّ إِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي وَ لَأَضَعَنَّ قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِي وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَمَا صَالِحٌ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَبِي وَ لَا النَّاقَةُ بِأَكْرَمَ مِنِّي وَ لَا الْفَصِيلُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وُلْدِي.» قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: كُنْتُ قَرِيباً مِنْهَا فَرَأَيْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِيطَانِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّى لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ يَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا لَنَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ يَا سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً فَلَا تَكُونِي نَقِمَةً فَرَجَعَتْ وَ رَجَعَتِ الْحِيطَانُ حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِي خَيَاشِيمِنَا.»
🔰از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
«زمانی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را از منزلشان بیرون بردند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز پشتسر حضرت امیر بیرون رفتند و هیچیک از زنان بنیهاشم نمانده بودند، مگراینکه همراه حضرت زهرا راه افتادند. رفتند تا نزدیک مزار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسیدند.
حضرت زهرا به آن جماعت فرمودند:
«قسم به خدایی که پدرم محمد (صلیاللهعلیهوآله) را بهحق مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید، موهایم را آشکار و پراکنده میکنم و پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را روی سرم میگذارم و با فریاد از خداوند (تبارکوتعالی) یاری میطلبم. نه حضرت صالح نزد خداوند از پدرم ارجمندتر است و نه آن بچهشتر از فرزندانم.»
سلمان فارسی (رضیاللهعنه) گوید:
من نزدیک حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بودم. به خدا قسم، دیدم پایههای دیوار مسجد رسول خدا از جا کنده شد، طوریکه اگر مردی میخواست، میتوانست از زیر آن عبور کند.
سلمان گوید:
من به ایشان عرض کردم: ای سرور من! و ای مولای من! بهراستیکه خداوند (تبارکوتعالی) پدرتان را بهعنوان رحمت و مهربانی مبعوث نمود، شما انتقام و عذاب نباشید.
پس حضرت زهرا بازگشتند و دیوار مسجد نیز به جای خود بازگشت؛ آنچنانکه گرد و خاکی از پایههای دیوار بلند شد و در بینیهایمان فرو رفت.»
📚الإحتجاج ج۱، ص۸۷
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi
➖نجوای غریبانه امیرالمؤمنین با رسول خدا، پس از شهادت حضرت زهرا علیهمالسلام
🔰از امام حسین (علیهالسلام) نقل شده است:
«زمانی که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از دنیا رفت، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ایشان را مخفیانه دفن کرد و محل قبر ایشان را پوشانید. آنگاه رو به قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کرد و فرمود:
«سلام بر تو ای رسول خدا! از طرف من، و سلام بر تو از طرف دخترتان و کسی که زائر شماست و کسی که شب را در دل خاک و داخل بُقعه (قطعهزمینِ) شما سپری میکند و کسی که خداوند برای او چنین خواست که سریع به شما ملحق شود.
ای رسول خدا! صبرم در فراق دختر وفادارت، کم شده است و قدرتم از دوری سرور زنان همه عوالم، از بین رفته است، جزاینکه تنها دلداری برای من این است که در فراق تو از سنّتت پیروی کنم.
این من بودم که برای سرت در داخل قبرت بالش درست کردم و جان تو از میان گلو و سینهی من عبور کرد.
بله، در کتاب خدا بهترین دلداری برای من این است که: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»؛ «ما از آنِ خداییم و بهسوی او بازمیگردیم» (بقره:۱۵۶)
آن امانت بازگردانده شد و آن گِرُو گذاشتهشده پس داده شد و زهرا (سلاماللهعلیها) از دستم ربوده شد.
ای رسول خدا! (بدون فاطمه) چهقدر آسمان و زمین زشتاند. غمم همیشگی است و شبهایم به بیخوابی میگذرد.
غمی است که قلبم را ترک نمیکند، مگراینکه خداوند برای من نیز همان سرایی را بخواهد که تو در آن اقامت داری.
اندوهی است که دل را خون میکند و غمی است شورانگیز. چه زود میان ما جدایی افتاد. این شکایت را نزد خدا میبرم.
بهزودی دخترت به تو گزارش خواهد داد که اُمّتت با یکدیگر همدست شدند تا او را پایمال و خوار کنند.
پس، با اصرار از او سؤال کن و از بخواه که از حالش اطلاع دهد.
چهبسیار داغدلهایی که در سینهاش موج میزدند، اما (در دنیا) فرصت بیانشان را نیافت و (به شما) خواهد گفت.
خداوند قضاوت خواهد کرد؛ چراکه «هُوَ خَیرُ الحاکمین»؛ «او بهترین قضاوتکنندگان است.» (أعراف:۸۷)
(سلام من به تو) سلامِ وداعکنندهای است که نه خوابش گرفته و نه خسته شده است.
پس اگر باز گردم، بهخاطر دلزدگی (از بودن کنار شما) نیست، و اگر بمانم، بهخاطر بدگمانی به وعده خداوند به صبرکنندگان نیست. چه نیکوست! صبر، خوشیُمنتر و زیباتر است.
اگر چیرگیِ متجاوزانِ زورگو نبود، مانند کسی که به کاری وادار و ملزم شده است، (کنارتان) اقامت میکردم و مانند مادر فرزندازدستدادهای برای این مصیبت بزرگ بلندبلند گریه میکردم.
دخترت در برابر دیدگان خدا مخفیانه دفن شد، درحالیکه حقش پایمال شد و از ارثش محروم شد، با اینکه از آن عهد (میان تو و مسلمانان) چندی نگذشته بود و یادت هنوز کهنه نشده بود.
ای رسول خدا! من نزد خداوند شکایت خواهم برد. ای رسول خدا! بهترین صبر، صبر بر مصیبت توست.
درود خداوند بر تو باد، و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.»»
📚الكافي، ج۱، ص۴۵۸
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi
➖غربت حضرت فاطمه سلامعليها از زبان مبارك آن حضرت
🛑 عن جده، عن زينب بنت علي ابن أبي طالب عليهما السلام قالت: لما اجتمع رأي أبي بكر على منع فاطمة عليهما السلام فدك والعوالي، وأيست من إجابته لها عدلت إلى قبر أبيها رسول الله صلى الله عليه وآله فألقت نفسها عليها وشكت إليه ما فعله القوم بها وبكت حتى بلت تربته عليه السلام بدموعها وندبته، ثم قالت في آخر ندبتها :
قد كان بعدك أنباء وهنبثة
لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب
إنا فقدناك فقد الأرض وابلها
واختل قومك فاشهدهم فقد نكبوا
قد كان جبريل بالآيات يؤنسنا
فغبت عنا فكل الخير محتجب
فكنت بدرا ونورا يستضاء به
عليك ينزل من ذي العزة الكتب
تجهمتنا رجال واستخف بنا
بعد النبي وكل الخير مغتصب
سيعلم المتولي ظلم حامتنا
يوم القيامة أنى سوف ينقلب
فقد لقينا الذي لم يلقه أحد
من البرية لا عجم ولا عرب
فسوف نبكيك ما عشنا وما بقيت
لنا العيون بتهمال له سكب.
🔰 زينب دخت گرامى على عليهماالسّلام روايت كند كه فرمود:
چون ابو بكر بر آن شد كه فاطمه عليهما السّلام را از
فدك و عوالى ممنوع و محروم سازد(و كار از كار گذشت)،و فاطمه(عليها السّلام)از اينكه ابو بكر
فدك را باز پس دهد نااميد گشت،بسوى قبر پدرش رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)رفت و خود را بر وى قبر انداخت و از اعمالى كه آن قوم در حقّ وى انجام داده بودند بآن حضرت شكوه نمود،و آنقدر گريست تا تربت قبر شريف با اشكهاى حضرتش تر شد،و زارى و شيون سر داد،و در پايان آن همه شيون عرضه داشت:همانا پس از تو خبرها و غوغائى بپا شد كه اگر تو بودى اين همه گرفتارى و دشوارى رخ نمىداد. ما بمانند زمينى كه از باران محروم بماند تو را از دست دادهايم،و در قوم تو اختلال پديد آمده و شاهد باش كه دست از ايمان شستهاند.جبرئيل پيوسته با آوردن آيات مونس ما بود.و تو از ما پنهان شدى و با رفتن تو تمام خيرات از ما پوشيده گشت.
تو ماه درخشان و نور پرفروغى بودى كه از تو كسب نور مىشد،و از جانب خداى با عزّت كتاب بر تو نازل مىگشت.پس از پيامبر مردانى با چهرههاى درهم و خشن با ما روبرو شدند و به ما توهين و استخفاف نمودند،و تمام خيرات به تاراج رفته است.
آن كس كه بما خانواده ستم روا داشته بزودى خواهد دانست كه روز قيامت به چه سرانجام شومى دچار خواهد شد.ما با مصائبى روبرو شديم كه هيچ كس از مخلوقات چه عرب و چه عجم بدان گرفتار نيامده است. ما تا زندهايم و تا چشمانمان باقى است در سوگند فقدان تو مىگوييم و از ديدگانمان سرشك غم ميباريم.
📚الأمالي - الشيخ المفيد۴۰
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖تنها جایی که حضرت زهرا عليهاالسلام بعد شهادت رسول الله(صلیاللهعلیهوآله ) تبسم کردند
🛑عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَرِضَتْ فَاطِمَةُ مَرَضاً شَدِيداً فَقَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ أَ لاَ تَرَيْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ فَلاَ تَحْمِلِينِي عَلَى سَرِيرٍ ظَاهِرٍ فَقَالَتْ لاَ لَعَمْرِي وَ لَكِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً كَمَا رَأَيْتُ يُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ قَالَتْ فَأَرِينِيهِ فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِعَتْ مِنَ اَلْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى اَلسَّرِيرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا كَانَ اَلنَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِيَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلاَّ يَوْمَئِذٍ.
🔰ابن عبّاس مىگويد:
آن هنگام كه بيمارى حضرت فاطمه شدّت يافت،به اسماء بنت عميس فرمود:آيا نمىبينى من در چه حالى هستم؟
مبادا مرا روى تختهاى بگذاريد كه جنازهام ظاهر باشد!
اسماء گفت:نه به جان خودم سوگند،بلكه نظير آن تابوتى را براى تو درست مىكنم كه در حبشه ديدهام.
حضرت زهرا به وى فرمود:پس نمونۀ آن را به من نشان بده!اسماء فرستاد تا از بازار شاخههاى تازۀ خرما آوردند.
آنگاه آن تابوتى را كه در حبشه ديده بود،ساخت و آن اوّلين تابوتى بود كه ساخته شد.
حضرت زهرا پس از ديدن آن تابوت خندان شد و هيچ وقت غير از آن موقع خندان نشده بود.
📚: كشف الغمة ج۱ ،ص۵۰۳
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
16.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖مناظره
طرف شیعه: آقای حسینوند
طرف اهلتسنن: مولوی علیبائی
موضوع: چه کسی بر پیکر پاک و مطهر حضرت زهرا سلاماللهعلیها نماز خوانده است؟
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖فاطمیه ادامه دارد....
✍سلام و عرض ادب
دوستانی که مطالب کانال را در ماههای گذشته دنبال میکردند
مطلع هستند که بعد از اتمام هر مناسبتی مطالب مناسبتی نیز از ادراج در کانال خارج میشوند.
لذا طبق قاعده باید مطالب مربوط به فاطمیه نیز از دستور برنامه کانال خارج شوند.
ولی واقعیت امر این است که مطالب مهم مربوط به فاطمیه باقی ماند که مجال نوشتن پیدا نکردم.
بخاطر همین انشاءالله تا مدتی مطالب مربوط به فاطمیه را ادامه میدهیم.
🔺قالت مولاتنا فاطمة الزهراء عليها السلام في الخطبة الفدكية
ما هذه الغميزةُ في حقّي والسِّنة عن ظُلامتي...
🔸حضرت زهرا سلاماللهعلیها در خطبه فدکیه میفرمایند:
چرا در حق من سستی میکنید؟
چرا در برابر ظلمی که به من شده خوابتان برده؟
📚: الاحتجاج ج۱ ص۹۷
✍: عیسوند
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بازخوانی هدف شوم سران سقیفه
قسمت اول
(حجم هیزمها)
🔺فَغَضِبَ عُمَرُ وَ قَالَ مَا لَنَا وَ لِلنِّسَاءِ ثُمَّ أَمَرَ أُنَاساً حَوْلَهُ بِتَحْصِيلِ اَلْحَطَبِ وَ حَمَلُوا اَلْحَطَبَ وَ حَمَلَ مَعَهُمْ عُمَرُ فَجَعَلُوهُ حَوْلَ مَنْزِلِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ)1
🔸عمر خشمگين شد و گفت: ما را به زنان چه كار؟ سپس به مردمى كه پيرامونش بودند دستور داد تا هيزم بردارند، عمر نيز با آنان هيزم برداشت. هيزم را پيرامون(دور تا دور) خانۀ على و فاطمه و فرزندانشان نهادند.
👇حجم عظیم هیزمها👇
🔺و في رواية عمرو بن المقدام، إنه اختبز آل محمد (عليهم السلام) و احتطبوا ثلاثين يوما من الحطب الذي وضعه الأول و الثاني ليحرقوا بيت علي و فاطمة (عليهما السلام)2
🔸در روایت عمرو بن مقدام است که آل محمد نان میپختند و تا سی روز هیزم جمع میکردند از هیزمی که اولی و دومی قرار داده بودند تا خانه علی و فاطمه علیهما السلام را بسوزانند.
👇سوال👇
1: این حجم از هیزم فقط برای تهدید بود؟
2: یا اینکه نیت دیگری در سَر داشتند؟
📚منابع:
۱: سلیم ج ۲ ص ۵۷۷
۲:مثالب النواصب ابن شهر آشوب
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بازخوانی هدف شوم سران سقیفه
قسمت دوم
(آتش زدن خانه با اهالیخانه)
✍در گزارشات مختلف از کتب تاریخی و حدیثی به وضوح بیان شده است که هدف حمله کنندگان به منزل امیرالمومنینعلیهالسلام آتش زدن خانه همراه با اهالی خانه بوده است.برای اختصار به چند مورد از این گزارشات اشاره میکنیم
1⃣: وتفقد ابو بکر قوماً تخلفوا عن بیعته عند علی بن ابی طالب کالعباس، والزبیر وسعد بن عبادة فقعدوا فی بیت فاطمة، فبعث ابو بکر الیهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم فی دار فاطمة، فابوا ان یخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن او لاحرقنّها علی من فیها. فقیل له: یا ابا حفص انّ فیها فاطمة، فقال: وان....
🔸ابو بکر عمر را به دنبال عدهای که از بیعت با او سرباز زده بودند (از جمله عباس و زبیر و سعد بن عباده) نزد آقا امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) که در خانه حضرت زهرا تحصن کرده بودند فرستاد، عمر آمد و آنها را صدا زد که بیرون بیایند آنها در خانه بودند و از بیرون آمدن ابا کردند، عمر هیزم طلب کرد و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا بیرون بیائید و یا اینکه خانه را با اهلش به آتش میکشم. به او گفته شد ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه فاطمة است، او گفت اگرچه فاطمه هم باشد (خانه را به آتش میکشم).
2⃣: أحرقوا دارها بمن فيها
🔸عمر بن الخطاب به افراد خود گفت:
خانه را به همراه کسانی که در داخل خانه هستند آتش بزنید
📚منابع
1: اعلام النساء ج 4 ص 114
2: الملل و النحل ج1 ص 71
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بازخوانی هدف شوم سران سقیفه
قسمت سوم
(از زبان حاضرین)
1⃣از زبان حضرت زهرا سلاماللهعلیها
🔺عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ: لَمَّا أُخْرِجَ بِعَلِيٍّ ع خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع وَاضِعَةً قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِهَا آخِذَةً بِيَدَيِ ابْنَيْهَا فَقَالَتْ: «مَا لِي وَ مَا لَكَ يَا أَبَا بَكْرٍ تُرِيدُ أَنْ تُؤْتِمَ ابْنَيَّ وَ تُرْمِلَنِي مِنْ زَوْجِي)1
🔰مرحوم کلینی از شخصی بهنام ابوهاشم نقل کرده است:
زمانیکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را (از خانهشان) بیرون کشیدند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز خارج شدند، درحالیکه پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را بر سرشان قرار داده بودند و دستان دو پسرشان (حسنین علیهماالسلام) را گرفته بودند.
آنگاه فرمودند:
«ای ابوبکر! مرا با تو چه کار؟ میخواهی دو پسرم را یتیم کنی و مرا بیوه کنی؟
2⃣: از زبان قاتل
🔺فأخرجوا عليا ، فمضوا به إلى أبي بكر ، فقالوا له : بايع ، فقال : إن أنا لم أفعل فمه ؟ قالوا : إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك ، فقال : إذا تقتلون عبد الله وأخا رسول ، قال عمر : أما عبد الله فنعم ، وأما أخو رسوله فلا)2
🔸"علی را بیرون آوردند و او را به سوی ابوبکر بردند. به او گفتند: بیعت کن. علی گفت: اگر این کار را نکنم، چه خواهد شد؟ گفتند: به خداوندی که جز او هیچ معبودی نیست، گردنت را خواهیم زد. علی گفت: پس شما عبد الله و برادر پیامبر را خواهید کشت. عمر گفت: اما عبد الله بله، ولی برادر پیامبر نه."
📚منابع:
1: الكافي، ج۸، ص۲۳۷
2: الامامه و السیاسه ج 1 ص 31
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بازخوانی هدف شوم سران سقیفه
قسمت چهارم
(اقدام به ترور)
✍🏻دستگاه سقیفه اقدامات خود برای ترور خاندان وحي را قبل از شهادت پیامبر«صلیاللهعلیهواله» شروع کرده بود و در «هرشی» و «عقبه» اقدام به ترور پیامبر «صلیاللهعلیهواله» کرده بودند ولی ناموفق بودند و در آخر در اقدام به ترور پیامبر «صلیاللهعلیهواله» در مدینه موفق بودند.
اقدام به ترور توسط دستگاه سقیفه منحصر به پیامبر«صلیاللهعلیهواله» نبود حتی اقدام عملی برای ترور امیرالمومنین «علیهالسلام» داشتند.
🛑قالَ ابْنُ عَبَّاسٍ ثُمَّ إِنَّهُمْ تَآمَرُوا وَ تَذَاكَرُوا فَقَالُوا لَا يَسْتَقِيمُ لَنَا أَمْرٌ مَا دَامَ هَذَا الرَّجُلُ حَيّاً فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ مَنْ لَنَا بِقَتْلِهِ فَقَالَ عُمَرُ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ فَأَرْسَلَا إِلَيْهِ فَقَالا يَا خَالِدُ مَا رَأْيُكَ فِي أَمْرٍ نَحْمِلُكَ عَلَيْهِ قَالَ احْمِلَانِي عَلَى مَا شِئْتُمَا فَوَ اللَّهِ إِنْ حَمَلْتُمَانِي عَلَى قَتْلِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ لَفَعَلْتُ فَقَالا وَ اللَّهِ مَا نُرِيدُ غَيْرَهُ قَالَ فَإِنِّي لَهُ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِذَا قُمْنَا فِي الصَّلَاةِ صَلَاةِ الْفَجْرِ فَقُمْ إِلَى جَانِبِهِ وَ مَعَك السَّيْفُ فَإِذَا سَلَّمْتُ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ قَالَ نَعَمْ فَافْتَرَقُوا عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ تَفَكَّرَ فِيمَا أَمَرَ بِهِ مِنْ قَتْلِ عَلِيٍّ ع وَ عَرَفَ أَنَّهُ إِنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَقَعَتْ حَرْبٌ شَدِيدَةٌ وَ بَلَاءٌ طَوِيلٌ فَنَدِمَ عَلَى مَا أَمَرَهُ بِهِ فَلَمْ يَنَمْ لَيْلَتَهُ تِلْكَ حَتَّى [أَصْبَحَ ثُمَ] أَتَى الْمَسْجِدَ وَ قَدْ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى بِالنَّاسِ مُفَكِّراً لَا يَدْرِي مَا يَقُولُ وَ أَقْبَلَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ مُتَقَلِّداً بِالسَّيْفِ حَتَّى قَامَ إِلَى جَانِبِ عَلِيٍّ ع وَ قَدْ فَطِنَ عَلِيٌّ ع بِبَعْضِ ذَلِكَ فَلَمَّا فَرَغَ أَبُو بَكْرٍ مِنْ تَشَهُّدِهِ صَاحَ قَبْلَ أَنْ يُسَلِّمَ يَا خَالِدُ لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُكَ فَإِنْ فَعَلْتَ قَتَلْتُكَ ثُمَّ سَلَّمَ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ فَوَثَبَ عَلِيٌّ ع فَأَخَذَ بَتَلَابِيبِ خَالِدٍ وَ انْتَزَعَ السَّيْفَ مِنْ يَدِهِ ثُمَّ صَرَعَهُ وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِهِ وَ أَخَذَ سَيْفَهُ لِيَقْتُلَهُ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ الْمَسْجِدِ لِيُخَلِّصُوا خَالِداً فَمَا قَدَرُوا [عَلَيْهِ] فَقَالَ الْعَبَّاسُ حَلِّفُوهُ بِحَقِّ الْقَبْرِ لَمَّا كَفَفْتَ فَحَلَّفُوهُ بِالْقَبْرِ فَتَرَكَهُ وَ قَامَ فَانْطَلَقَ إِلَى مَنْزِلِهِ
🔰ابن عباس گفت:
آنان (عمر و ابوبکر) توطئه كردند، مذاكره نموده و گفتند: تا اين مرد زنده است كارمان سامان نيابد. ابو بكر گفت: چه كسى را داريم كه او را بكشد؟ عمر گفت: خالد بن وليد را دوتايى دنبال خالد فرستادند و به او گفتند: اى خالد! نظرت در باره كارى كه مىخواهيم تو را به آن بگماريم چيست؟
گفت: به هر كارى كه خواهيد، بگماريد به خدا اگر مرا به كشتن على بن ابى طالب واداريد، انجام دهم.
گفتند: به خدا جز آن نخواهيم.
گفت: او را مىكشم.
ابو بكر گفت: هر گاه به نماز صبح ايستادم، در كنارش بايست و شمشيرت با تو باشد هر گاه سلام نماز دادم گردنش را بزن.
گفت: چنين كنم. و پراكنده شدند.
سپس ابو بكر در باره كشتن على بن ابى طالب انديشيد و دريافت كه اگر چنين كند، نبرد طولانى و سختى درخواهد گرفت، لذا پشيمان شد و آن شب نياسود تا كه صبح شد و به مسجد آمد و با مردم به نماز ايستاد، بسيار پكر و گيج بود و نمىدانست چه مىخواند، خالد بن وليد با شمشيرى آويخته در كنار على عليه السّلام به نماز ايستاد. على عليه السّلام اين توطئه را دريافته بود، وقتى ابو بكر از تشهد نماز فارغ شد پيش از اينكه سلام دهد فرياد زد: «اى خالد! آنچه تو را فرمودهام نكن، كه اگر كردى
تو را مىكشم»، سپس به چپ و راست خود سلام گفت.
على پريد و يقه خالد را گرفت و شمشير را از دستش پراند و او را بر زمين زد و بر سينهاش نشست و شمشيرش را برداشت تا او را بكشد. مردم بر سر او جمع شدند تا اگر بتوانند خالد را از دست وى برهانند. عباس گفت: او را به صاحب اين قبر سوگند دهيد كه دست بردارد. او را به صاحب قبر سوگند دادند، رهايش كرد و برخاست و به خانهاش رفت.
📚: سلیم: ج 2 ص 870
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بازخوانی هدف شوم سران سقیفه
قسمت پنچم
(چگونگی مطلع شدن امام از این ترور)
🛑و رُوِيَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ بَعَثَا إِلَى خَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ فَوَاعَدَاهُ وَ فَارَقَاهُ عَلَى قَتْلِ عَلِيٍّ ع وَ ضَمِنَ ذَلِكَ لَهُمَا فَسَمِعَتْ ذَلِكَ الْخَبَرَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ امْرَأَةُ أَبِي بَكْرٍ فِي خِدْرِهَا فَأَرْسَلَتْ خَادِمَةً لَهَا وَ قَالَتْ تَرَدَّدِي فِي دَارِ عَلِيٍّ وَ قُولِي لَهُ الْمَلَأُ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَفَعَلَتِ الْجَارِيَةُ وَ سَمِعَهَا عَلِيٌّ ع فَقَالَ رَحِمَهَا اللَّهُ قُولِي لِمَوْلَاتِكِ فَمَنْ يَقْتُلُ النَّاكِثِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَ الْقَاسِطِينَ؟)1
🔰أبو بكر و عمر طىّ مذاكرهاى با خالد بن وليد از او خواستند كه حضرت علىّ عليه السّلام را به قتل برساند و او نيز پذيرفت، در گوشۀ خانه؛ همسر أبو بكر اسماء بنت عميس متوجّه اين جريان شد، و فورا پيكى را روانۀ خانه علىّ عليه السّلام نموده و به او گفت: به او بگو گروهى قصد جان شما را دارند، چون حضرت اين مطلب را شنيد فرمود: رحمت خدا بر بانويت اسماء، به او بگو [اگر ايشان به اين هدف نائل خواهند شد] پس چه كسى ناكثين و مارقين و قاسطين را مىكشد؟
👇نکته👇
✍: اسماء بنت عمیس، ابتداء همسر جناب جعفربنابیطالب بود و در هجرت مسلمین به حبشه همراه جعفر بود؛ بعد از شهادت جناب جعفر بنابیطالب «علیهماالسلام»، اسماء با ابابکر بنابیقحافه ازدواج کردند، و بعد از مرگ ابابکر، اسماء همسر امیرالمومنین «علیهالسلام» شد و محمد بنابيبکر با اینکه از صُلب ابابکر بود ولی با تریبت ولائی که اسماء انجام داد «محمدبنابيبکر» از شیعیان خالص امیرالمومنین «علیهالسلام» شد. در فضیلت اسماء همین بس که طبق وصیت حضرت «زهرا سلاماللهعلیها» در غسل بدن پاک و مطهر حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» کمک دست «امیرالمومنین «علیهالسلام» بود.
🔺روِيَ أَنَّهُ أَعَانَهُ عَلَى غُسْلِهَا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ وَ أَنَّهَا قَالَتْ أَوْصَتْ فَاطِمَةُ أَنْ لَا يُغَسِّلَهَا إِذَا مَاتَتْ إِلَّا أَنَا وَ عَلِيٌّ ص فَغَسَّلْتُهَا أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ صَلَّى عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ عَمَّارٌ وَ مِقْدَادُ وَ عَقِيلٌ وَ الزُّبَيْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَيْدَةُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ وَ دَفَنَهَا عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع سِرّاً بِوَصِيَّةٍ مِنْهَا فِي ذَلِكَ.)2
🔸اسماء گويد:
فاطمه عليها السّلام وصيت كردند كه مرا جز علي و شما ديگرى نبايد غسل دهد، در اثر اين وصيت من و علي او را غسل داديم، و در نماز او: علي، حسنين، عمار، مقداد، عقيل، زبير، ابو ذر، سلمان، بريده، و گروهى از بنى هاشم شركت داشتند و او را در دل شب طبق وصيتش دفن كردند.
📚: منابع:
1: الاحتجاج ج1 ص 89
2:اعلام الوری: 152.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi