➖تقیه تا چه زمانی واجب است❓
🛑عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ 👈🏻 فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا... الحديث.
🔰 حسين بن خالد گويد:
امام رضا عليه السّلام فرمودند: كسى كه ورع نداشته باشد دين ندارد و كسى كه تقيّه نداشته باشد ايمان ندارد، گرامىترين شما نزد پروردگار كسى است كه بيشتر به تقيّه عمل كند. گفتند: اى فرزند رسول خدا! تا چه زمانی؟ فرمودند: تا روز وقت معلوم كه روز خروج مهدی ما اهل البيت عليهم السلام است، و👈 كسى كه تقيّه را پيش از خروج آن حضرت ترك كند از ما نيست! ...
📚 کمال الدین، ج ٢ ص ٣٧١
✍ لذا با توجه به زمانی که حضرت بیان فرمودند، وجوه برخی ناقضانِ تقیه، اساسی ندارد.
... و. ظاهرا نزد برخی، هرکس بیتقیهتر است عزیزتر و دیندارتر است، بخلاف آنچه امام فرمودند. فتأمل
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
سلام.
وحدت و تبرّی دو مقولهای هستند که در فرهنگ شیعه از اهمیت ویژهای برخوردار هستند .
عدهای با مطرح کردن وحدت افراطی و سرپوش گذاشتن بر حقائق قطعی صدر اسلام؛ و عدهای در افراط در برائت و افشاء اسرار شیعه و علنی لعن کردن اعداءالله به زعم خود در حال اجرای فرمامین آلالله علیهمالسلام هستند.
در حالی که تبرّی و وحدت در کلام اهلالبیت علیهمالسلام یک مسیر خاص دارد .
وحدت در کلام اهلبیت علیهمالسلام یعنی تعایش مسالمت آمیز
تعایش یعنی زندگی کردن .
یعنی شیعه و غیر شیعه در کنار هم یک زندگی مسالمت آمیز داشته باشند به این معنا که نه شیعه تعرّض به غیر شیعه کند و نه غیر شیعه تعرض به شیعه کند .
ولی این به این معنا نیست که شیعه دست از دفاع منطقی از عقائد خود بردارد.
یا به این معنای نیست که شیعیان دست از برائت از اعداء الله بردارند . بلکه همانگونه که برائت واجب است؛ وحدت(تعایش مسالمت آمیز) نیز واجب است
برای فهم بیشتر وحدت(تعایش مسالمت آمیز به کتاب الکافی باب العشره رجوع کنید الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 635
✍عیسوند
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖سکینه بر چه کسی نازل شد؟
🛑وأيضا تدل دلالة ظاهرة على عدم إيمانه ، لأن الله تعالى كلما ذكر إنزال السكينة على الرسول صلىاللهعليهوآله ضم إليه المؤمنين ، حيث ذكر في سورة التوبة في قصة حنين « ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ » [٢] وهم الذين ثبتوا مع أمير المؤمنين تحت الراية ، وكان يومئذ ثمانون رجلا ولم ينهزموا مع المنهزمين ، وقد صح عند الفريقين أن أبا بكر وعمر لم يكونا من الثابتين وكانا من المنهزمين وقال في سورة الفتح أيضا « فَأَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ » فظهر أن تخصيص الرسول صلىاللهعليهوآله هنا بإنزال السكينة ، إنما هو لعدم إيمانه ، ولا يخفى على عاقل أنه لا يجوز إرجاع الضمير هنا إلى أبي بكر ، لأن الضمائر قبل هذا وبعده تعود إلى النبي صلىاللهعليهوآله بلا خلاف ، وذلك في قوله « إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ » وفي قوله « إِذْ أَخْرَجَهُ » وفي قوله « لِصاحِبِهِ » وفي قوله فيما بعده « وَأَيَّدَهُ » فكيف يتخللها ضمير عائد إلى غيره.
🔰مرحوم مجلسی:
آیه غار دلالت بر عدم ایمان ابابکر میکند زیرا در قرآن هر کجا که سکینه نازل شده است مومنین و رسول خدا را شامل شده است مانند زمان جنگ حنین در سوره مبارکه توبه: "ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ" در آیه شریفه سکینه بر پیامبر و کسانی که زیر پرچم اسلام استقامت نمودهاند و پا به فرار نگذاشتند و تعداد آنان ۸۰ نفر بود است در حالی که منابع شیعه و سنی عمر و ابابکر را جزء فراریان جنگ حنین نام بردهاند.
و همچنین در سوره مبارکه فتح «فَأَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ»
لذا از ظاهر آیه غار؛ نزول سکینه فقط بر پیامبر ثابت میشود و سکینه به دلیل عدم ایمان ابابکر بر وی نازل نشده است
و این امر بدای شخص عاقل پوشیده نیست: رجوع ضمیر در آیه
"فَأَنْزَلَ اللَّهُ 👈سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ👉" بر ابابکر جایز نیست به دلیل اینکه تمام ضمائر در آیه شریفه قبل و بعد "سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ" به پیامبر برمیگردند مانند:
«إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ»؛ «إِذْ أَخْرَجَهُ»؛ «لِصاحِبِهِ» ؛ «وَأَيَّدَهُ»
که تمام این ضمائر به پیامبر بر میگردند؛ پس چگونه میشود یک ضمیر به غیر پیامبر برگردد؟
👇فرار از جنگ حنین👇
🛑 عَنْ أَبِي قَتَادَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَامَ حُنَيْنٍ، فَلَمَّا التَقَيْنَا كَانَتْ لِلْمُسْلِمِينَ جَوْلَةٌ، فَرَأَيْتُ رَجُلًا مِنَ المُشْرِكِينَ عَلاَ رَجُلًا مِنَ المُسْلِمِينَ، فَاسْتَدَرْتُ حَتَّى أَتَيْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ عَلَى حَبْلِ عَاتِقِهِ، فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَضَمَّنِي ضَمَّةً وَجَدْتُ مِنْهَا رِيحَ المَوْتِ، ثُمَّ أَدْرَكَهُ المَوْتُ، فَأَرْسَلَنِي، فَلَحِقْتُ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ فَقُلْتُ: مَا بَالُ النَّاسِ؟ قَالَ: أَمْرُ اللَّهِ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَجَعُوا....)2
🔰ابوقتاده مىگويد:
سالى كه جنگ حنين اتفاق افتاد، همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بودم، هنگامى كه دو لشكر روبروى هم قرار گرفتند، مسلمانان فرار مىكردند، سپس بر مىگشتند.مردى از مشركان را ديدم كه با يك مسلمان مىجنگيد، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشيرى بين گردن و شانهاش وارد كردم، آن مرد مشرك برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد، بوى مرگ را احساس كردم، مرا رها كرد و بر زمين افتاد و مرد. عمر را ملاقات كردم، گفتم چرا مردم فرار مىكنند ؟ گفت امر و دستور خداوند اين است.
👇منظور از امر خدا👇
🔺وَانْهَزَمْتُ مَعَهُمْ فَإِذَا بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَوْلُهُ أَمْرُ اللَّهِ أَيْ حُكْمُ اللَّهِ وَمَا قَضَى بِهِ)3
🔰ابن حجر عسقلانی ذیل این گزارش:
مقصود عمربن خطاب از اين كه گفته «امر الله» اين است كه قضا و قدر الهى اين است كه ما فرار كنيم
📚منابع:
1: مرآة العقول ج 26 ص255
2:صحيح البخاري ج 4 ص 58
3: فتح الباری ج۸ ص ۲۹
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖تتمة بحث لیلة المبیت
✍کتاب شرح المنام
مرحوم شیخ مفید کتابی دارند به نام شرح المنام
🔺ذكر أن شيخنا المفيد رحمه الله أبا عبد الله محمد بن محمد بن النعمان رضي الله عنه رآه و أملاه على أصحابه بلغنا أن شيخنا المفيد رحمه الله قال رأيت في النوم كأني قد اجتزت في بعض الطرق فرأيت حلقة دائرة فيها ناس كثير فقلت ما هذا قيل لي هذه حلقة فيها رجل يقص فقلت من هو فقالوا عمر بن الخطاب فتقدمت ففرقت الناس و دخلت الحلقة فإذا برجل يتكلم على الناس بشيء لم أحصله فقطعت عليه فقلت أيها الشيخ أخبرني ما وجه الدلالة على ما يدعى من فضل صاحبك عتيق بن أبي قحافة
🔸مرحوم کراجکی به نقل از مرحوم شیخ مفید:
من در خواب دیدم که در کوچهای هستم که در آن کوچه یک عده از مردم دور شخصی جمع شده بودند؛
از مردم سوال کردم این گردهمائی چیست؟
گفتند مردی است که داستان میگوید سوال کردم آن مرد کیست؟
گفتند عمر بن الخطاب است. من(شیخ مفید) مردم را کنار زدم و نزدیک شدم و داخل گردهمائی شدم؛ مردی صحبت می کرد که متوجه نشدم چه مطلبی را بیان می کند، من(شیخ مفید) کلام عمر بن الخطاب را قطع کردم و سوال کردم: ایشیخ استدلال شما برای اینکه آیه غار دلالت بر فضیلت ابابکر می کند چیست؟
(در ادمه عمر بن الخطاب 6 دلیل برای اثبات فضیلت آیه غار برای ابابکر نقل میکند که مرحوم شیخ مفید در خواب هر 6 دلیل را به نحو احسن رد میکند)
👇نکته اول👇
کتاب شرح المنام کتاب مستقلی نیست بلکه مرحوم کرجکی شاگرد شیخ مفید در کتاب کنز الفواد این مطلب را نقل کرده است(ج2 ص 48)
👇نکته دوم👇
بخاطر طولانی شدن مبحث لیلة المبیت، دوستان ادمه شرح المنام را شخصا مطالعه کند و از ادامه نکات مربوط به لیله المبیت صرف نظر کردم
👇نکته سوم👇
این مدت بخاطر جمع آوری مطالب لیلة المبیت کتابهای متعددی را مراجعه کردم :
منهاج السنه امام النواصب ابن تیمیه، العثمانیه جاحظ
شرح ابن ابی الحدید
التعجب من اغلاط العامه
کنز الفوائد
مراه العقول
الفصول المختاره
و......
👈 غرض از بیان این نکته این بود که در بحث لیلة المبیت تقریبا کتاب فارسی بنده ندیدم و برای بنده بخاطر مشکلات چاپ مقدور نیست مطالب را کتاب کنم و الا قلبا دوست داشتم در این حیطه قلم بزنم ولی دوستانی که قلم به دست هستند و تونائی چاپ کتاب را دارند ان شاء الله بتواند کتابی در باب لیلة المبیت بنویسند
✍عیسوند
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖عمر بن الخطاب وفات پیامبر را منکر شد
قسمت اول
✍کودتاچیان سقیفه برای غصب خلافت اقدامات مختلفی انجام دادند؛ اگر این اقدامات را به قبل و بعد از شهادت رسول الله صلیاللهعلیهوآله تقسیم کنیم می توان چنین گفت :
اقدمات قبل از شهادت:
1: نوشتن صحیفه ملعونه در کعبه
2: اقدام به ترور در عقبه هرشی
3: مخالفت در غدیر
4: نوشتن صحیفه ملعونه دوم
5: تخلف از جیش اسامه
6: رزیه الخمیس
7: اقدام سرخود ابابکر در نماز خواندن به جایی پیامبر
در مطالب پیش رو به اقدامات کودتاچیان سقیفه بعد از شهادت پیامبرصلیاللهعلیهوآله اشاره میشود.
اقدامات قبل از شهادت پیامبرصلیاللهعلیهوآله از حوصله کانال خارج است.
👈اولین اقدام کودتاچیان سقیفه بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، انکار وفات پیامبر بود.
1⃣: در منابع عامه(اهل تسنن)
🔺زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، مَاتَ وَأَبُو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ، - قَالَ: إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالعَالِيَةِ - فَقَامَ عُمَرُ يَقُولُ: وَاللَّهِ مَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: وَقَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ مَا كَانَ يَقَعُ فِي نَفْسِي إِلَّا ذَاكَ، وَلَيَبْعَثَنَّهُ اللَّهُ، فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ " فَكَشَفَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -- فَقَبَّلَهُ، قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، طِبْتَ حَيًّا وَمَيِّتًا، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ يُذِيقُكَ اللَّهُ المَوْتَتَيْنِ أَبَدًا، ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: أَيُّهَا الحَالِفُ عَلَى رِسْلِكَ، فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ جَلَسَ عُمَرُ)1
🔰همسر پیامبر صلی اللهعلیهوآله نقل میکند که:
پیامبر از دنیا رفت در حالی که ابوبکر در سنح بود
عمر بن الخطاب در مدینه اعلام کرد که پیامبر فوت نکرده است و چیزی بجزء این در ذهن من نیست و بزودی پیامبر برمیگردد و دست و پای کسانی که قائل به فوت وی شدند را قطع میکند.در این هنگام ابوبکر از سنح به مدینه رسید و پارچه را از صورت پیامبر کنار زد و پیامبر را بوسید و گفت پدر و مادرم به فدای تو باد.
در حال زنده و میت بودن پاک زندگی کردی و بخدا قسم تو طعم دو مرگ را نمیچشی(یعنی پیامبر فوت کرده است و برگشتی در کار نیست)
سپس ابوبکر خارج شد و اعلام فوت کرد در این هنگام عمر خاموش شد.
2⃣: در منابع شیعه
🔺عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ وَ غَيْرُهُمْ مِنْ مَشِيخَةِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ قَالُوا لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مَاتَ مُحَمَّدٌ وَ إِنَّمَا غَابَ كَغَيْبَةِ مُوسَى عَنْ قَوْمِهِ وَ أَنَّهُ سَيَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ فَمَا زَالَ يُرَدِّدُ هَذَا الْقَوْلَ وَ يُكَرِّرُهُ حَتَّى ظَنَّ النَّاسُ أَنَّ عَقْلَهُ قَدْ ذَهَبَ فَأَتَاهُ أَبُو بَكْرٍ وَ قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَتَعَجَّبُونَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ ارْبَعْ عَلَى نَفْسِكَ يَا عُمَرُ مِنْ يَمِينِكَ الَّتِي تَحْلِفُ بِهَا فَقَدْ أَخْبَرَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ فَقَالَ عُمَرُ وَ إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ لَفِي كِتَابِ اللَّهِ يَا أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ نَعَمْ أَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ ذَاقَ مُحَمَّد الموت)2
🔰از مشايخ مدينه روايت است كه گفتهاند:
چون رسول خدا وفات كرد، عمر بن خطّاب پيش آمد و گفت: به خدا سوگند كه محمّد نمرده است بلكه غيبت كرده است همان گونه كه موسى از قومش غيبت اختيار كرد و به زودى پس از غيبتش آشكار خواهد شد و پى در پى اين گفتار را تكرار مىكرد تا آنكه مردم پنداشتند او ديوانه شده و عقلش زايل گشته است. آنگاه ابو بكر در حالى كه مردم گرد عمر را گرفته بودند و از گفتارش اظهار تعجّب مىكردند سر رسيد و گفت:
اى عمر! به خود آى و از اين سوگندى كه مىخورى باز ايست كه خداى تعالى در كتابش به ما خبر داده و فرموده است اى محمّد «تو ميميرى و ايشان هم خواهند مرد» عمر گفت: اى ابو بكر! آيا اين آيه در كتاب خداست؟ ابو بكر گفت: آرى، خدا را گواه مىگيرم كه محمّد مرده است
📚منابع
1: صحيح البخاري ج 5 ص6
2: كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 31
👇سوالات👇
1: هدف عمر بن الخطاب از این انکار چه بود؟
2: چرا عمر بن الخطاب با دیدن ابابکر دست از انکار کشید؟
3: چرا ابابکر در خارج مدینه بود؟
✍عیسوند
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖دلیل انکار عمر بن الخطاب
قسمت دوم
✍وقتی پیامبر صلی الله علیهوآله از دنیا رفتند؛ ابابکر در مدینه نبودند،
لذا تنها دلیل انکار فوت پیامبرصلیاللهعلیهوآله توسط عمربنالخطاب این بود که فرصت بخرد تا ابوبکر از بیرون مدینه خود را به مدینه برساند.
به این دو گزارش وقت کنید👇
1⃣:قد مات وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ [آل عمران: الآية 144] فقال عمر رضي اللّه عنه: هذه الآية في القرآن. و في لفظ: فكأني لم أسمع بها في كتاب اللّه تعالى قبل الآن لما نزل.)1
🔸ابوبکر وارد مدینه شد (زمانی که عمربنالخطاب انکار وفات میکرد) و گفت پیامبر فوت کرده است و ایاتی دال بر فوت پیامبر خواند آیه ۱۴۴ آل عمران:
در این هنگام عمر گفت! آیا این ایه در قرآن است؟
و یا عمر گفت: این ایه را انگار من تا به الان در قرآن ندیده ام.
👈دقت کنید: عمر به انکار خود ادامه میداد؛ و به محض دیدن ابوبکر، از موضعه انکار کوتاه آمد
2⃣: ابن ابی الحدید هدف عمر را اینگونه بیان میکند.
🔺كذلك عمر أظهر ما أظهر حراسة للدين و الدولة إلى أن جاء أبو بكر و كان غائبا بالسنح.)2
🔸هدف عمر از این انکار حراست دین و دولت بود تا زمانی که ابوبکر به مدینه برسد در حالی که ابوبکر در سنح بود و از اتفاقات مدینه غائب بود
📚منابع:
1: السيرة الحلبية ج3 ص501
2:شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص: 43
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖دلیل انکار فوت پیامبر توسط عمربنالخطاب
قسمت سوم
✍در اواخر عمر مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآله علائم فوت در پیامبر نمایان شده بودند؛ از شدت بیماری تا ضعف جسمانی شدید ولی با این توصیفات؛ ابابکر از مدینه به دلیل واهی خارج شده بود
👇علائم فوت👇
🔺فَخَرَجَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ 1
🔸در حالی دو مرد { فضل بن العباس و امیرالمومنین علیه السلام} دو طرف پیامبر را گرفته بودند ولی باز پاهای مبارک پیامبر از شدت بیماری بر زمین کشیده میشدند.
2: تخلف از جیش اسامه و به جان خریدن لعن پیامبر تا در مدینه بماند و غصب خلافت کند
🔺فَلَمَّا سَلَّمَ وَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ اسْتَدْعَى أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةَ مَنْ حَضَرَ الْمَسْجِدَ ثُمَّ قَالَ أَ لَمْ آمُرْكُمْ أَنْ تُنَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِنِّي كُنْتُ خَرَجْتُ ثُمَّ عُدْتُ لِأُحْدِثَ بِكَ عَهْداً وَ قَالَ عُمَرُ إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ لِأَنَّنِي لَمْ أُحِبَّ أَنْ أَسْأَلَ عَنْكَ الرَّكْبَ فَقَالَ نَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ يُكَرِّرُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ مِنَ التَّعَبِ الَّذِي لَحِقَهُ فَمَكَثَ هُنَيْئَةً وَ بَكَى الْمُسْلِمُونَ وَ ارْتَفَعَ النَّحِيبُ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ وُلْدِهِ وَ مَنْ حَضَرَه» 2
🔸پیامبر پس از اقامه نماز به منزل مراجعت فرمود، و ابو بكر و عمر و گروهى از مردم را كه در مسجد بودند به منزل خواندند و به آنان فرمودند: آيا من شما را امر نكردم كه در لشكر «اسامه حاضر شويد، ابو بكر عرض كرد، من در جيش اسامه بودم و ليكن برگشتم تا با شما وداع كنم، عمر گفت: من در لشكر اسامه شركت نكردم زيرا دوست نداشتم كه از جريان اين لشكر از شما سؤال كنم.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اكنون در لشكر اسامه شركت كنيد و اين موضوع را سه مرتبه تكرار فرمود، بعد از اين مطلب از شدت تب از حال رفتند و مدتى در بيهوشى بسر بردند، مسلمين در اين هنگام به گريه افتادند و زنان و اهل بيت او نيز شيون نمودند.
👈با این توضیحات چه دلیلی داشت که ابوبکر از مدینه خارج شود؟
بدون اینکه دلیل قانع کنندهای داشته باشد؟
دلیل قانع کنده ابوبکر برای خروج از مدینه چه بود❓
👇سُنح کجاست👇
🔺«و السُّنْح: ع قُرْبَ المَدينةِ المنوَّرَةِ، على ساكِنها أَفضلُ الصَّلاةِ و السّلامِ، و يقال فيه بضمّتينِ أَيضاً. و فيه مَنازِلُ بنِي الحارِثِ بن الخَزْرجِ من الأَنصار، كان به مَسْكَنُ أَميرِ المؤمنين أَبي بَكرٍ الصِّدِّيق رضي اللَّه تعالى عنه، لأَنه كانت له زَوْجَةٌ من بني الحارث بن الخَزْرَج، الّذين كَانَ السُّنحُ مَسكَنَهم، و هي حَبِيبَةُ أَو مُلَيْكةُ بنتُ خارِجَة و كان عندها يومَ وَفاةِ النّبِيّ صلّى اللَّه عليه و سلّم، كما في حديث الوفاة»3
🔸سنج منطقهای نزدیک مدینه بوده است که در آن منطقه، منازل طایفه بنی حارث از انصار بوده است و در آن منطقه خانه ابی بکر بوده است؛ چون ابوبکر یک همسری داشته است که از بنی حارث بوده است و قوم بنی حارث هم در منطقه سنح زندگی می¬کند👈 که در زمان وفات پیامبر ابوبکر، کنار همسرش در سُنح بوده است.
👇سوال اساسی👇
آیا واقعا ابابکر در سُنح در کنار همسر خود بود یا اینکه در صدد ایجاد مقدمات غصب خلافت بود❓
جواب پست بعدی انشاءالله
📚منابع:
1:صحيح البخاري ج3 ص 158
2:إعلام الورى بأعلام الهدى ص: 135
3:تاج العروس ج4، ص: 96
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖قبیله بنی اسلم و هماهنگی با ابوبکر
قسمت چهارم
✍هنگامیکه ابوبکر از خارج مدینه (سُنح)به مدینه بازگشت؛ ابتدای امر به وی خبر دادند که انصار"قبیله اوس و خزرج" در سقیفه بنیساعده اجتماع کرده و سعد بن عباده را به عنوان خلیفه تعیین نمودهاند.
با این خبر: ابوبکر و عمر و ابوعبیده الجراح به سرعت خود را به سقیفه بنیساعده رساندند و با هماهنگی و کمک نیروهای نفوذی یهود امثال "زید بن ثابت" موفق به اعلام خلافت ابوبکر در جمع کسانی شدند که در سقیفه اجتماع کرده بودند.
با اینتوضیحات به گزارش پیش رو دقت کنید!
🔺وأقبلت أسلم بجماعتها حتى تضايقت بهم السكك فبايعوه، فكان عمر يقول: ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر)1
🔸قبيله اسلم همگى در مدينه گردآمدند تا با ابوبکر بيعت کنند، آنقدر جمعيت زياد بود که حتى بازارها نيز گنجايش ايشان را نداشت.
عمر گفت: قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم.
👇 سوالات👇
قبیله بنی اسلم که در بیرونمدینه ساکن بودند چرا باید به یکباره به قدری در مدینه زیاد شوند که بازارهای مدینه را پر کنند؟
چرا باید عمربنخطاب با دیدن قبیله بنی اسلم اعلام کند که یقین به پیروزی پیدا کردم؟
چه قول و قرارهای میان قبیله بنی اسلم و سران غاصب خلافت بود؟
گزارش دوم
🔺وجاءت أسلم فبايعت فقوي أبوبكر بهم وبايع الناس بعد2
🔸قبیله بنی اسلم آمد و با ابوبکر بیعت کرد و لذا جبهه ابوبکر بواسطه ایشان قوت گرفت و سپس همه مردم با او بیعت کردند.
👇سوالات👇
چه ربطی میان حضور قبیلهی بین اسلم و قوت گرفتن جبهه ابوبکر در برابر مخالفین داشت؟
قبیلهی بنی اسلم چگونه سبب قوت گرفتن این جبهه (ابوبکر) شدند؟
👇نتیجه👇
باتوجه به مقدمات گفته شده روشن میشود ابوبکر در خارج از مدینه( سُنح) نبوده بلکه در حال بیعت گرفتن و قول قرار با قبیلهی بنی اسلم در خارج از مدینه بوده تا به کمک قبیله بنی اسلم غصب خلافت کند و الا چگونه بدین سرعت قبیلهی بنی اسلم با خیل فراوان جمعیت وارد مدینه و بازاهای آن میشوند تا برای ابوبکر بیعت بگیرند و عمر چرا باید با دیدن قبیله بنی اسلم یقین به پیروزی پیدا کند؟
نحوهی بیعت گرفتن قبیله بنی اسلم و وحشیگری آنان در بیعت گرفتن برای ابوبکر در پست بعدی انشاءالله
📚منابع:
1: تاريخ الطبري، ج 2، ص 244،
2: الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 194
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بیعت گرفتن با وحشیگری
قسمت پنجم
👇به این سه گزارش دقت کنید👇
گزارش1⃣
🔺و روى أبو مخنف لوط بن يحيى الأزدي عن محمد بن سائب الكلبي و أبي صالح و رواه أيضا عن رجاله عن زائدة بن قدامة قال كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة)1
🔸جماعتی از اعراب به مدینه آمدند:
که غذای سالشان را بخرند. رفتند و دیدند مغازه ها بسته هستند.
دیدند مردم مغازهها را بستهاند، آمدند تا ببینند چه خبر است، دیدند در حال بیعت گرفتن هستند، و حاضر شدند، عمر به سراغ اینها آمد و این ها را دعوت کرد به آنها گفت من همه ی مایحتاج یک سال شما را می دهم، شما بروید و برای خلیفه رسول خدا بیعت بگیرید، بین مردم بروید و این ها را بِکشید و بیاورید تا بیایند و بیعت کنند، اگر کسی نخواست بر سر و صورت او بزنید و او را بِکِشانید و بیاورید.
در ادامه می گوید: بخدا من این اعراب بادیه نشین را با لباس صنعانی دیدم.
چماق به دست بودند، مردم را با زور کشیدند و به زور بیعت می گرفتد.
گزارش2⃣
🔺و اذاً قائل آخر یقول: قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل و معه عمر و أبو عبیدة و جماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه و قدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى)2
🔸 از براء بن عازب یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده:
پس از سقیفه ، أبوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و گروهی چماق به دست را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس مىرسیدند وى را کتک مىزدند و به زور دست او را گرفته، بعنوان بیعت، چه بخواهد و چه نخواهد، بر روى دست ابوبکر مىکشیدند.».
گزارش3⃣
🔺فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللَّهِ لَا يُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ)3
🔸عمر گفت :
به خدا قسم هر کس با ما مخالفت کند ، او را می کشیم !
📚 منابع:
1: الجمل شيخ المفيدج1ص59
2: شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدیدج1ص 219
3: فتح الباري شرح صحيح البخاريج7ص31
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله خاتَم الانبیاء هستند
🛑عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ بَعْضَ قُرَيْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِأَيِّ شَيْءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِيَاءَ وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خَاتَمَهُمْ قَالَ إِنِّي كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّي وَ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حِينَ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى فَكُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِيٍّ قَالَ بَلَى فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرَارِ بِاللَّهِ.
🔰امام صادق عليه السلام فرمود:
يكى از قريش بهرسول خداصلّىاللَّهعليهوآله گفت:
شما كه آخرين پيامبر هستد، بهچه سبب (در مقام و رتبه) از همهی پیامبران پيش افتادى؟
فرمود: زيرا من نخستين كسى بودم كه بهپروردگارم ايمان آوردم و نخستين كسى كه پاسخ گفت، زمانى كه خدا از پيغمبران پيمان گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت كه مگر نه ايناست كه من پروردگار شما هستم؟ گفتند بلی، من نخستين پيغمبرى بودم كه بلی گفت: پس سبقت من بر پيغمبران بواسطه اقرار بخدا بود (كه پيش از همه گفتم در عالمذر)
📚:الكافي ج1، ص: 441
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖گوساله پرستی بعد از شهادت پیامبرصلیاللهعلیهواله
🛑 عنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّاسُ صَارُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِمَنْزِلَةِ مَنِ اتَّبَعَ هَارُونَ ع وَ مَنِ اتَّبَعَ الْعِجْلَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ دَعَا فَأَبَى عَلِيٌّ ع إِلَّا الْقُرْآن وَ إِنَّ عُمَرَ دَعَا فَأَبَى عَلِيٌّ ع إِلَّا الْقُرْآنَ وَ إِنَّ عُثْمَانَ دَعَا فَأَبَى عَلِيٌّ ع إِلَّا الْقُرْآنَ وَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَدْعُو إِلَى أَنْ يَخْرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَيَجِدُ مَنْ يُبَايِعُهُ وَ مَنْ رَفَعَ رَايَةَ ضَلَالَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوت
🔰زكرياى نقاض گويد:
شنيدم از امام باقر عليهالسّلام كه ميفرمود:
مردم پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهواله) همانند كسانى شدند كه جمعى از هارون و گروهى از گوساله پيروى كردند و همانا ابو بكر مردم را (بخويش) دعوت كرد، و على عليهالسّلام جز بهقرآن عمل نكرد، و عمر هم چنين مردم را دعوت كرد و على عليهالسّلام جز بهقرآن عمل نكرد، و (از پى آن دو) عثمان مردم را (به بيعت خويش) خواند، و على عليهالسّلام (همان طور) جز بهقرآن عمل نكرد و تا هنگام ظهور دجال هيچ كس نيست كه مردم را بهخويش دعوت كند جز آنكه جمعى پيرو پيدا كند، و هر كس پرچم گمراهى برافرازد سركش و باطل باشد.
📚الكافي ج8، ص: 296
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi