eitaa logo
🌱نوشته‌های میرمهدی
1.3هزار دنبال‌کننده
761 عکس
351 ویدیو
9 فایل
📌یارب؛ نظر تو برنگردد! 🔸طلبه بسیجی اهل قلم. سعی می‌کنم جز حق نگویم! «انتشار مطالب صرفا با نام نویسنده» 🔹ارسال پیام به #میرمهدی https://eitaa.com/mirmahdi313/431 آزادنویسی‌ها و پاسخ به ناشناس👇 @mirmahdi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱نوشته‌های میرمهدی
#بخش_اول داستان امشبم (۱۹ آبان ۱۴۰۲) #خاطرات_جذاب_امر_به_معروف از خونه زدم بیرون برای رفتن به یک ج
داستان امشبم (۱۹ آبان ۱۴۰۲) منم که میشناسید یک آدم پیگیر و پرو 😅 رفتم گفتم خانوما ببخشید شما چرا مانع و مزاحم امر به معروف من شدید و به جای حمایت از من از اونا حمایت کردید؟! این خانمای محجبه جوان هم برگشتند و شروع کردن یه توپیدن به من که چی که آقا امر به معروف شرایط داره یکیشون می‌گفت احتمال تاثیر نبود یکیشون می‌گفت این همه فساد تو کشوره ما چطور امر به معروف کنیم و... خلاصه دیدم نه اینا خیلی پرو هستن از همون بنده خدا که گفته بود احتمال تاثیر پرسیدم ببخشید مرجع‌تون کیه، گفت شما چیکار دارید و نگفت منم گفتم حضرت آقا میگن احتمال تاثیر همه جا قطعیه خلاصه باز برگشتن و گفتن که امر به معروف شرایط داره و الکی نیست منم پرسیدم خب شرایطش چیه؟! هرچی میپرسیدم که شرایطش چیه این بنده خداها مدام میپیچوندن اونم با پرو بازی و مغلطه منم گفتم باشه پس یاد ندارین بذارین من براتون بگم که بازگفتن اینجا کلاس درس نیست و... در ضمن جالب‌تر اینجاست که همون از همه پروتر می‌گفت من حوزه‌ام درس خوندم دیگه اینو کجای دلم بذارم🤦‍♂ خلاصه که من با اینا بحث مفصلی کردم و یه جای بحث که می‌گفتن اصلا اون با شوهرش بود شما حق نداری امر به معروف کنی و به شما ربطی نداره منم یه مثال خوبی زدم😂 گفتم مثلا من با بابام هستم و دارم دزدی می‌کنم دیگه هیچ کسی حق نداره بهم تذکر بده؟! آقا من اینو که گفتم بازم مغلطه می‌کردن اما کم آوردن قشنگ تو چهرشون موج میزد خلاصه من بازم در حال بحث بودم که یه آقایی اومد جلو و گفت شما با چه حجت شرعیی با اینا بحث می‌کنین😂😂 (ینی من امشب چقد عجایب دیدم) بعد منم برگشتم به این آقا گفتم که کجای کار من اشکال داره باز ایشونم هیچی نمی‌گفت که در همین حین اون خواهران محجبه مانع امربه معروف از فرصت استفاده کردن و یه چیزایی گفتن و رفتن منم برگشتم به این جوون گفتم داداش چرا این کارو کردی اونم گفت بابا اینا صورتی‌ان اصلا نفهمن بحث کردن با اینا فایده‌ای نداره منم که دیدم این داداشمون از خوده بهش گفتم حاجی این مزاحمای امر به معروف خیلی بیشتر منو ناراحت میکنه تا اون هنجار شکنا و من بیشتر پیگیر اینا میشم تا اونا و گفتم اونا که فرار کردن و رفتن اما اینا خیلی پرو ان... تاکید کردم و گفتم که نه بحث و صحبت کردن فایده داره... ادامه دارد... پست بعدی👇 ✍ @mirmahdi_arabi
💜عذب اوقلی متاهل شد... 🪴به سمت رواق دارالحجه، همان زیرزمینِ حرم که عقد عاشقان را در آنجا می‌خوانند حرکت می‌کردم. در صحن‌های حرم، همه یک جوری به من نگاه می‌کردند احتمالا با خودشان فکر می‌کردند من داماد هستم. قبل از اینکه وارد زیرزمین شوم برگشتم و به امام رضا گفتم: هعی آقا، پس کی نوبت من میشه؟ با پله برقی‌ پایین رفتم و به درب دارالحجه رسیدم، دم کفشداری وقتی که داشتم کفش‌هایم را تحویل میدادم آقای کفشدار هم فکر کرد دامادم، گفتم نه. بعد گفت پس برادر دامادی، گفتم نه رفیقشم. 🪴وارد رواق شدم. رواق بزرگ و زیبایی بود، هر طرف یک جمع نشسته بودند و در میان‌شان یک عروس و داماد نشسته بود. چشم گرداندم تا رفیقم را پیدا کنم اما نبود و متاسفانه دگربار فهمیدم که وضعیت حجاب در حرم اصلا مطلوب نیست. بالاخره یکی از دوستان طلبه را دیدم که با جمعی از رفقای دیگر نشسته بودند و مثل من منتظر شا داماد بودند. خلاصه به انتظار نشستیم تا بالاخره شا داماد پیدایش شد، چه خوشگل شده بود امشب ،کت و شلوار مشکی با یک لباس سفید بر تن داشت خیلی خوشحال بودم برایش ،خیلی ـ 🪴خلاصه بعد از دقایق مدیدی جمیعا با فامیل‌های داماد و عروس یک جایی جاگیر شدیم و آشیخ شروع کرد به خواندن خطبه عقد و من حس کردم که رفیق عزیزم آقای شا داماد در دلش دارد قند آب می‌شود. بله‌ها را که گفتند و شا داماد گل را که به عروس خانم هدیه داد، شکلات بود که از هوا به سر ما می‌ریخت. من هم مشت مشت شکلات‌ها را در جیب می‌کردم آخر می‌گویند این شکلات‌ها بخت باز کن است. 🪴 اینطور فکر می‌کنم که این زوج خیلی خوشبختند. رفیق من، طلبه‌ی اهل فکر و عاقلی است. یک انتخاب کرده و دارد در اول جوانی زندگی‌ مشترکش را شروع می‌کند. بنظر من او خیلی خوشبخت‌تر از همه‌ی جوان‌های امروزی است که اهل ارتباط‌های ناجور هستند و اهل ازدواج نیستند و اگر هم بخواهند ازدواج کنند بعد از همه خلاف‌ها ازدواج می‌کنند. واقعا این مدل جوان‌ها دیگر چه دارند برای خرج کردن در زندگی مشترک؟! محبتی مانده که خرج نکرده باشی برای دیگران ؟ مگر آدم‌های دستمالی شده و تنوع طلب، عاشق می‌شوند؟ چه خوشبخت است رفیق من که عشق را تجربه خواهد کرد. ❣وای اصلا یادم نمی‌رود، چه زیبا بود آن صحنه‌ای که مادرِ شاه داماد یعنی مادر رفیقم او را بغل کرد و با اشک شوق در چشمانش گفت: این همه‌ی زندگی منه، مادر قربونش بشه. کدام مادر هست که دوست نداشته باشد پسرش، پاک گذران عمر کرده باشد و اول جوانی در حرم بابا رضا عقدش را بخوانند. به به، به این پسر و به به، به این ازدواج پر برکت. 💚امام رضای رئوف من! دعا کن همه‌ی جوانان وطنم بخصوص حقیر اینطور ازدواج کنم. کانال نوشته‌های میرمهدی/عضویت🔰 @mirmahdi_arabi