گلهای حرم امام رضاعلیهالسلام، از نزدیک🌹
#حرم_زیبای_سلطان
#میرمهدی
📝نوشتههایمیرمهدی
@mirmahdi_arabi
هدایت شده از 📚 پاتوق کتاب مشهد
رادیو پاتوق کتاب📚۲..mp3
2.99M
📻رادیو پاتوق کتاب
❤️معرفی کتاب مطلع عشق و...
🎙میرمهدی
#پاتوق_کتاب_مشهد
#رادیو_پاتوق_کتاب
#کتاب_مطلع_عشق
📚پاتـوقکتـابمشـهد
@patoqketab
شروع شد🌙
ماه مبارک شروع شد
ماه حسهای معنوی زیبا شروع شد.
قدر بدان شاید روزهای آخر زندگیات باشد!
#ماه_مبارک_رمضان
#میرمهدی
📝نوشتههایمیرمهدی
@mirmahdi_arabi
اولین سحر ماه مبارک گذشت
اهل سحر هستی
یا فقط سحری میخوری؟!
#سحر
#ماه_مبارک_رمضان
#میرمهدی
📝نوشتههایمیرمهدی
@mirmahdi_arabi
📌ای شهید علی خلیلی عزیز
امروز که سالروز شهادتت بود
به نیابتت رفتم حرم امام رضا علیهالسلام زیارت،
فدایت شوم
چقدر تو مظلومی
تو شهید شدی برای دفاع از ناموس
برای امر به معروف و نهی از منکر
اما خیلی از ما مذهبیها
مثل یک انسانِ بیخدا
ترسو شدیم و میترسیم از امر به معروف و نهی از منکر
میترسیم که ناسزا بگویند به ما
میترسیم که ما را کتک بزنند.
من به عنوان یک مسلمانی که سعی کردم اهل امر به معروف باشم و در مسئله حجاب بار ها تذکر دادم با لحن ملایم و گاهی با لحن محکم،
حتی دست کسی هم به من نخورده است.
آهای مسلمان حداقل بگو و برو!
آخرش شهادت است، از چه میترسی؟!
ای شهید شجاع کمکمان کن که شرمنده تو و سیدالشهدا نشویم.
خیلی دوستت دارم شهید خلیلیِ با مرام!
#شهید_علی_خلیلی
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
✍ #میرمهدی
📝نوشتههایمیرمهدی
@mirmahdi_arabi
🌱نوشتههای میرمهدی
📌ای شهید علی خلیلی عزیز امروز که سالروز شهادتت بود به نیابتت رفتم حرم امام رضا علیهالسلام زیارت،
دوستان
لطفا یه حمدی هدیه کنید
به شهید خلیلی عزیز💔
🌱نوشتههای میرمهدی
📌ای شهید علی خلیلی عزیز امروز که سالروز شهادتت بود به نیابتت رفتم حرم امام رضا علیهالسلام زیارت،
💌روایتی زیبا از نحوه ضربت خوردن شهید علی خلیلی(شهید امر به معروف):
روسری مو که کشیدن موهام پخش صورتم شد سستی بیپایانی انگار چنگ زد تو تنم.
پاهام آخرین تلاششو میکرد تا بدن لاغر و نحیفمو نگه داره.
مچ دستم توی پنجه دستش گم شده بود و با فشار انگشتان اون نامرد صدای استخونا شو میشنیدم و سیل اشکی بود که به صورتم به یکباره هجوم آورد.
خدایا تو دل این سیاهی بین یه مشت کفتار گیر افتادم .خودت بدادم برس .
قلبم خودشو میکوبید به قفسهی سینه، درست مثل پرندهای گیر افتاده و تنها.
بعضیا رد میشدن ولی انگار نامرئی شده بودم.
تو یه لحظه برق تیزی چشمامو زد و ناگهان تموم امیدم دود شدو چشمام سیاهی رفت، که صدای یا حسینی
انگار دوباره نفسمو برگردوند و مچ دستم آزاد شد و نقش زمین شدم.
خودمو به زور رو زمین کشیدم تا از مهلکه دور شم .
دیگه حتی نای جیغ زدن نداشتم که بتونم کمک بخوام .
همون دستهای زمخت،
همون برق چاقو،
در هوا چرخید و
منجی من ،
پسر جوونی که تمام سر و صورت و ریشش غرق خون بود کف خیابون در حال دست و پا زدن بود
چاقو درست شاهرگ گردنشو نشونه رفته بود....
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#شهید_علی_خلیلی💔
نویسنده: #یکی_از_اعضای_کانال
📝نوشتههایمیرمهدی
@mirmahdi_arabi