eitaa logo
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
120 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
136 فایل
شهید سید احسان میرسیار در تاریخ1394/11/22در حلب سوریه به شهادت رسید و در تاریخ 1397/11/24پیکرش به کشور بازگشت. @mirsayar
مشاهده در ایتا
دانلود
♦ حکمتی از نهج البلاغه ♦ ٩ وَ قَالَ (ع) : إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَی أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ (اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: چون دنیا به كسی روی آورد، نیكی‌های دیگران را به او عاریت دهد، و چون از او روی برگرداند خوبی‌های او را نیز برباید. @mirsayar
چه می گوید اروند کاش با صدای خونین اش آشنا شویم #اروند #غواصان_شهید @mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
@mirsayar
یه چاقو کش توی مشهد بود که به دو علت بهش می گفتند یک: سگ خرید و فروش می کرد. دوم می گفتند رضا توی دعوا مث سگ پاچه می‌گیره. کلا قبل از غذا خوردن باید دعوا می کرد و چاقو می کشید ،تا غذا بهش بچسبه. یه روز که داشت می‌رفت کوه سنگی مشهد تا دعوا کنه و غذایی بخوره، متوجه شد یه ماشین داره تعقیبش می‌کنه. یه کم قدم هاش رو بلندتر برداشت اما دید ماشین هنوز داره دنبالش میاد. زیر چشمی نگاه کرد، دید روی ماشین آرم ستاد جنگهای نامنظم نصب شده و راننده اش هم دکتر مصطفی چمران است به روی خودش نیاورد و رفت. دکتر چمران پیاده شد و چند قدم شونه به شونه باهاش راه رفت ، اما رضا به روی خودش نیاورد. چمران مچ دستش رو گرفت و چند قدم دیگه کنارش راه رفت، اما رضا انگار نه انگار کسی دستش رو گرفته، همینجور رفت. تا اینکه یهو چمران مچ دست رضا رو فشار داد ، یعنی وایسا. رضا ایستاد و زل زد توی چشمای دکتر چمران چمران بهش گفت: خیلی مردی؟ رضا گفت: بر و بچ اینجوری میگن چمران گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه خلاصه کمی حرف زدند و رضا راضی شد بیاد جبهه مدتي بعد دکترچمران توی اتاق نشسته بود و کارهايش را انجام می‌داد که يک‌دفعه صدای داد و بیداد شنيد. بعد از چند دقيقه رزمنده‌ها رضا رو با دست‌ِ بسته آوردند و انداختند جلو چمران و گفتند: آقاي چمران اين کيه آورديد جبهه؟ رضا که عصبانی بود شروع کرد به فحش‌های رکیک دادن! شهيد چمران هم سرش پايين بود، هيچی نمی‌گفت و کار خودش رو انجام می داد‌. رضا که از خونسردی و بی توجهی چمران عصبانی شده بود، خطاب به او گفت: هی کچل! با توأم! شهيد چمران با مهربانی سرش را بالا آورد و گفت: بله عزيزم! چی شده آقا رضا؟ رضا از این برخورد دکتر چمران شوکه شد چند دقیقه سکوت کرد و بعد به چمران گفت: «ميشه دو تا فحش بهم بدی؟! يه چيزی به من بگو. يه کشيده‌ای، تنبیهی! تو رو خدا اينجور ولم نکن» شهيد چمران: چرا؟ رضا جواب داد: «من يک عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. فحش داده‌ام، فحش شنيدم. اگه زدم، خوردم... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و بهم بگه عزیزم و بهم خوبی کنه.» شهيد چمران گفت: «اشتباه فکر می‌کنی. یه خدا اون بالاست، که من و تو هر چی بهش بدی می‌کنیم، با خوبی بهمون جواب میده و آبرو بهمون داده... منم گفتم بذار يه بار که يکی بهم فحش داده بگم بله عزيزم تا يک کم مثل خدا بشم.» آقا رضا جا خورد. میگن رفت توی سنگرش و شروع کرد زار زار گريه کردن. اذان شد. آقا رضا که توبه کرده بود، ایستاد تا اولين نماز عمرش رو بخونه. موقع قنوت صدای گريه‌اش بلند بود. وسط نماز بود که خمپاره ای اومد و رضا شهید شد... @mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
@mirsayar
🌸 بسم رب الشهدا🌹 یادمه مادر شهید تعریف می کرد : زمانی که پسرم 12 سالش بود خواب دیدم در جایی شهید شده و با روحیاتی که از پسرم سراغ داشتم و ارادتی که به عموی شهید شان داشتند ، این حدس را میزدم که پسرم ماندنی نیست... 🌺 🌹 🌸 🌺 سید جان سلام آقا سید احسان سلام خوبی؟ میگم سید ، خوش به حالت ، خوش به حالت که تو سن 12 سالگی انقدر آماده بودی که به مادرت مژده شهادتت رو میدن نتیجه زحمات خودت بوده ، نتیجه دقت در حق الناس و خمس و ذکات و نخوردن مال حرام بوده چیزی که برای ما الان عمل نکردن بهش شده ، شده روشنفکری می بینی؟ تفکرات جالبی پیدا کردیم خودمون هر طور که بخوایم دین و ائمه رو تفسیر می کنیم هر طور که بخوایم عمل می کنیم سید جان ، امروز جمعه بود ، آقا نیومد ، مهدی فاطمه نیومد😣 خواستم بگم شرمندم شرمندم که هنوز آدمی نشدم که آقام میخواد خواستم بگم روم سیاه ، که سرم گرم دنیا شدم و آقا رو فراموش کردم سید ، بخدا اگر دستم رو رها کنی ، از دست میرم ، خودت بهتر میدونی @mirsayar
تقوا تقوا تقوا کجای کاریم؟! @mirsayar
خب زنگ بزن بهش ...❤ هی بغض کن.. هی حرف بزن.. میشنوه؛ آرومت میکنه... @mirsayar
باسمه تعالی تقدیم به شهدای مدافع حرم ، آفرین به آنها که زینب را تنها نگذاشتند من حرم را ندیده ام اما کاش جزء مدافعان بودم مثل آنها که کشته برگشتند دست در دست شافعان بودم من حرم را ندیده ام اما روزگارم پر است از یادش گوش کردم به مهر و تسبیحم می رسید از دمشق فریادش من حرم را ندیده ام اما ظاهرا مثل قبل ، زائر هست گرچه خلوت ، ولی در این غوغا کاروان کاروان ، مسافر هست من حرم را ندیده ام اما مثل قبلا هنوز پابرجاست گریه کردم ، شنیدم از اخبار بی بی ام بین ظالمان تنهاست من حرم را ندیده ام اما حتم دارم پر است از خادم پای هر آجری جوانی هست عون و عباس و اکبر و قاسم من حرم را ندیده ام اما روی زینب عجیب حساسم کاش جانم شود فدای حرم عاشق این مرام عباسم من حرم را ندیده ام اما بسته ام دل به قفل ایوانش بانگ (هل من مبارزم) آنجا گم شده بین پاسدارانش من حرم را ندیده ام اما می شناسم تمام اجزایش تا سحر خواب های من روشن از چراغ سپید رویاش من حرم را ندیده ام اما بوی زینب گرفته چشمانم بس که در روضه های اربابم خطبه ی زینبیه می خوانم من حرم را ندیده ام اما مطمئنم هنوز جان دارد هرکه رفته شهید برگشته کوچه ای رو به آسمان دارد من حرم را ندیده ام اما دیده ام زیر داغ ، می سوزد من سیه پوشم و دلم چون شمع پا به پای چراغ می سوزد @mirsayar
شهید مهدی نوروزی (شیر سامرا) @mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
شهید مهدی نوروزی (شیر سامرا) @mirsayar
۱۵خرداد ماه سال ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان بود ، که در استان به دنیا آمد. "مادرش می گفت: یک هفته قبل از اینکه به دنیا بیاید (ره) را خواب دیدم : نایلونی لباس به دستم داد و گفت : نگران نباش ، من میرسم به دادت برای این بچه . با تکبیر گفتن و مکبر بودن در مساجد زمینه های ایمانی و اعتقادی خود را پرورش داد و آن نیز در راستای تربیت بود . با تربیت های و تبدیل به یکی از عاشقان (علیهم السلام) شد. بیمار بود و ناتوان از حرکت عصای دستش شد. با سن کمی که داشت میزبان جلسات هیتی شد ، مداحان و سخنرانان بزرگ کشور را از جمله و را به می آورد. می گفت : این جلسات خواستگاه شهیدان آینده اند . علاقه شدیدی به (س) داشت و این باعث شده بود که هر سال جلساتی در این راستا در منزل شخصی خود با عنوان ماتمکده (س) برگزار کند. مادرش نقل می کند : به حدی امام حسینی بود که بلند میشد می رفت به پشت بام خانه و شروع به خواندن می کرد. در سن ۱۶ سالگی وارد شد. و به دنبال چند عملیات کشف و ضبط سلاح و مواد مخدر به یکی از فرماندهان ارشد بسیج تبدیل شد. عاشق زیارت (ع) بود و نزدیک به ۶۰ ، ۷۰ بار به مشرف شده بود. همچین در زمان اشغال عراق توسط آمریکا مرزها بسته شده بود و دو بار به علت زیارت غیر قانونی توسط آمریکایی ها زندانی شد . بعد ها برای دفاع از حریم ال الله صدها کیلومتر دورتر در عراق بارها جنگید و با شجاعت مثال زدنی خود در بین نیروهای عراقی به اسد السامراء یا همان شیر سامرا معروف شد که اخر هم در سال 93 در عملیات ویژه سامرا در اثر اثابت گلوله به یاران شهیدش پیوست فردی که هنوز هم عکسش در خیابانهای عراق دیده میشود . جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ . ؟ 📿 @mirsayar 📿
بال هایم هوس با تو پریدن دارد بوسه بر خاک قدم‌های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است می‌شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است قیمت عبد به افتادن در سجادست سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است خانه‌ای است در این جا که کریم از همه سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است دل ما سوخت در این راه ولی ارزش داشت هر که اینگونه نباشد ضررش بیشتر است بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است هر گدایی برسد لطف که دارد اما به گدایان برادر نظرش بیشتر است ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﻛﻪ ﺟﻼ‌ﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘر ﺍﺳﺖ وسعت روح بدن را به فنا می‌گیرد غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است