💖🌙الهی , 🍃💕
در انتظار رحمتت نشسته ام
بدهی
🌙 کریمی ،
ندهی💦
حکیمی
بخوانی💕
شاکرم ،
برانی 🍃
صابرم
💕💦الهی
💦🌙💕
احوالم چنانست
که می دانی؟
و اعمالم چنین است
💖🍃که می بینی.؟
🌙🍃نه پای گریز دارم
و نه زبان ستیز،
یا ارحم الراحمین
بحق کبریایی خود💖
🌙💦
بحق رسالت
💞محمد "ص"
بحق ولایت
علی "ع"🌙💕
💦
بحق طهارت
💕 زهرا ."س"
بحق مظلومیت
حسین "ع"🍃
🍃💕
بحق حقانیت
💞 حسن مجتبی "ع"
بحق غربت
رضا "ع"💦🌙
و بحق جمع
💞🌙 اولیاء و اوصیاء "ع"
🍃💦💕
،بهترینها
را
برای همه دوستانم مقدرفرما.🍃💦
آمین یا رب🌙💕 العالمین...🍃🌙
4_5812287488290456640.mp3
7.59M
مناجات با خدا
میثم مطیعی
دلتون شکست التماس دعا
در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت:
بله، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و...
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!!
ماه رمضان بر همه آنان که چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان در خدمت خلق خداست و زمین را، آب را، و گل و سبزه و دیگر موجودات را آسیب نمی رسانند.
@mirsayar
♦️ حکمتی از نهج البلاغه ♦️
#شماره_8
وَ قَالَ (ع) : اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ- وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ
(علمی، فیزیولوای انسانی)
و درود خدا بر او، فرمود: از ویاگیهای انسان در شگفتی مانید، كه: با پارهای «پی» مینگرد، و با «گوشت» سخن میگوید، و با «استخوان» میشنود، و از «شكافی» نفس میكشد .
@mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
@mirsayar
شهید مدافع حرم علی کنعانی:
وقتی تصمیم به رفتن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد.
گفتم حداقل صبر کن و مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مدت کوتاهی دیگر فرزند دوممان به دنیا بیاید؛
اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرف هایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می باخت؛
به من گفت واقعه ی عاشورا را فراموش نکن که خیلی ها بهانه ها آوردند و زمانی که باید شتاب می کردند وظیفه ی خود را به بعد موکول کردند و گفتند بعدا اقدام می کنیم اما آن ها بعدا هرگز فرصت پیوستن به قافله ی کربلا را پیدا نکردند؛ درواقع همین بهانه ها زمین گیرشان کرد.
حدیث و محمد علی دو یادگار به جا مانده از شهید هستند
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و
شادی روح پرفتوح شهید مدافع حرم علی کنعانی صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_علی_کنعانی
@mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
@mirsayar
رفته بودیم زیارت شهدای گمنام میدان امام حسین (ع)، بعد از زیارت گوشه ای نشست و شروع کرد با سوز دل زیارت عاشورا خوندن و مثل همیشه وسط عبارات، روضه های کوتاه میخوند و اشک میریخت. یاد دوستان شهیدش هم میکرد. اونروز یاد شهید سعید علیزاده افتاد و نمی دانم چه در ذهنش گذشت که یکباره گفت: "چقدر ساده ان کسایی که فکر میکنند شهدا الکی شهید میشن و یا همینطوری شهادت نصیبشون میشه". بعد گفت: "یکی از دوستانم خواب سعید رو دیده و ازش پرسیده، دیگه کسی از بین ما پیشت میاد، شهید گفته بله، پرسیده کی، نگفته کی اما گفته قرآن بخونید متوجه میشید. تو قرآن گفته کیا شهید میشن"
اونروز خیلی تو فکر بود و دیگه بعدش صحبتی در این مورد نکرد.
گذشت و گذشت تا روزی که پیکرش رو آوردند معراج شهدا. قرآن برده بودم تبرک کنم به پیکرش. به دلم افتاد به نیتش قرآن باز کنم. صفحه اول سوره مومنون اومد….
به آیات و معانی زیبایش نگاه میکردم و به پیکر کفن پوشش که آرام و باعظمت روبرویم بود.
احساس کردم خدا برایش سنگ تمام گذاشته و به زیبایی قبولش کرده. بهش گفتم خوش بحالت. معلوم شد چه کسایی شهید میشن..
"قد افلح المؤمنون (1) الّذين هم فى صلاتهم خاشعون (2) الّذين هم عن اللغو مغرضون.. "
🔸راوی : همسرشهیدمدافعحرم ، آقا #نوید_صفری
@mirsayar
♦ حکمتی از نهج البلاغه ♦
#شماره_٩
وَ قَالَ (ع) : إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَی أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ
(اجتماعی، سیاسی)
و درود خدا بر او، فرمود: چون دنیا به كسی روی آورد، نیكیهای دیگران را به او عاریت دهد، و چون از او روی برگرداند خوبیهای او را نیز برباید.
@mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
@mirsayar
یه چاقو کش توی مشهد بود که به دو علت بهش می گفتند #رضا_سگه
یک: سگ خرید و فروش می کرد. دوم می گفتند رضا توی دعوا مث سگ پاچه میگیره. کلا قبل از غذا خوردن باید دعوا می کرد و چاقو می کشید ،تا غذا بهش بچسبه.
یه روز که داشت میرفت کوه سنگی مشهد تا دعوا کنه و غذایی بخوره، متوجه شد یه ماشین داره تعقیبش میکنه. یه کم قدم هاش رو بلندتر برداشت اما دید ماشین هنوز داره دنبالش میاد. زیر چشمی نگاه کرد، دید روی ماشین آرم ستاد جنگهای نامنظم نصب شده و راننده اش هم دکتر مصطفی چمران است
به روی خودش نیاورد و رفت. دکتر چمران پیاده شد و چند قدم شونه به شونه باهاش راه رفت ، اما رضا به روی خودش نیاورد. چمران مچ دستش رو گرفت و چند قدم دیگه کنارش راه رفت، اما رضا انگار نه انگار کسی دستش رو گرفته، همینجور رفت. تا اینکه یهو چمران مچ دست رضا رو فشار داد ، یعنی وایسا.
رضا ایستاد و زل زد توی چشمای دکتر چمران
چمران بهش گفت: خیلی مردی؟
رضا گفت: بر و بچ اینجوری میگن
چمران گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه
خلاصه کمی حرف زدند و رضا راضی شد بیاد جبهه
مدتي بعد دکترچمران توی اتاق نشسته بود و کارهايش را انجام میداد که يکدفعه صدای داد و بیداد شنيد.
بعد از چند دقيقه رزمندهها رضا رو با دستِ بسته آوردند و انداختند جلو چمران و گفتند:
آقاي چمران اين کيه آورديد جبهه؟
رضا که عصبانی بود شروع کرد به فحشهای رکیک دادن! شهيد چمران هم سرش پايين بود، هيچی نمیگفت و کار خودش رو انجام می داد.
رضا که از خونسردی و بی توجهی چمران عصبانی شده بود، خطاب به او گفت: هی کچل! با توأم!
شهيد چمران با مهربانی سرش را بالا آورد و گفت: بله عزيزم! چی شده آقا رضا؟
رضا از این برخورد دکتر چمران شوکه شد
چند دقیقه سکوت کرد و بعد به چمران گفت: «ميشه دو تا فحش بهم بدی؟! يه چيزی به من بگو. يه کشيدهای، تنبیهی! تو رو خدا اينجور ولم نکن»
شهيد چمران: چرا؟
رضا جواب داد: «من يک عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. فحش دادهام، فحش شنيدم. اگه زدم، خوردم... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و بهم بگه عزیزم و بهم خوبی کنه.»
شهيد چمران گفت: «اشتباه فکر میکنی. یه خدا اون بالاست، که من و تو هر چی بهش بدی میکنیم، با خوبی بهمون جواب میده و آبرو بهمون داده... منم گفتم بذار يه بار که يکی بهم فحش داده بگم بله عزيزم تا يک کم مثل خدا بشم.»
آقا رضا جا خورد. میگن رفت توی سنگرش و شروع کرد زار زار گريه کردن.
اذان شد. آقا رضا که توبه کرده بود، ایستاد تا اولين نماز عمرش رو بخونه.
موقع قنوت صدای گريهاش بلند بود.
وسط نماز بود که خمپاره ای اومد و رضا شهید شد...
#شهید_مصطفی_چمران
@mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
@mirsayar
🌸 بسم رب الشهدا🌹
یادمه مادر شهید تعریف می کرد : زمانی که پسرم 12 سالش بود خواب دیدم در جایی شهید شده
و با روحیاتی که از پسرم سراغ داشتم و ارادتی که به عموی شهید شان داشتند ، این حدس را میزدم که پسرم ماندنی نیست...
🌺 🌹 🌸 🌺
سید جان سلام
آقا سید احسان سلام
خوبی؟
میگم سید ، خوش به حالت ، خوش به حالت که تو سن 12 سالگی انقدر آماده بودی که به مادرت مژده شهادتت رو میدن
نتیجه زحمات خودت بوده ، نتیجه دقت در حق الناس و خمس و ذکات و نخوردن مال حرام بوده
چیزی که برای ما الان عمل نکردن بهش شده #کلاس ، شده روشنفکری
می بینی؟
تفکرات جالبی پیدا کردیم
خودمون هر طور که بخوایم دین و ائمه رو تفسیر می کنیم
هر طور که بخوایم عمل می کنیم
سید جان ، امروز جمعه بود ، آقا نیومد ، مهدی فاطمه نیومد😣 خواستم بگم شرمندم
شرمندم که هنوز آدمی نشدم که آقام میخواد
خواستم بگم روم سیاه ، که سرم گرم دنیا شدم و آقا رو فراموش کردم
سید ، بخدا اگر دستم رو رها کنی ، از دست میرم ، خودت بهتر میدونی
#خواب_شهادت
#سید_احسان_میرسیار
@mirsayar
باسمه تعالی
تقدیم به شهدای مدافع حرم ، آفرین به آنها که زینب را تنها نگذاشتند
من حرم را ندیده ام اما
کاش جزء مدافعان بودم
مثل آنها که کشته برگشتند
دست در دست شافعان بودم
من حرم را ندیده ام اما
روزگارم پر است از یادش
گوش کردم به مهر و تسبیحم
می رسید از دمشق فریادش
من حرم را ندیده ام اما
ظاهرا مثل قبل ، زائر هست
گرچه خلوت ، ولی در این غوغا
کاروان کاروان ، مسافر هست
من حرم را ندیده ام اما
مثل قبلا هنوز پابرجاست
گریه کردم ، شنیدم از اخبار
بی بی ام بین ظالمان تنهاست
من حرم را ندیده ام اما
حتم دارم پر است از خادم
پای هر آجری جوانی هست
عون و عباس و اکبر و قاسم
من حرم را ندیده ام اما
روی زینب عجیب حساسم
کاش جانم شود فدای حرم
عاشق این مرام عباسم
من حرم را ندیده ام اما
بسته ام دل به قفل ایوانش
بانگ (هل من مبارزم) آنجا
گم شده بین پاسدارانش
من حرم را ندیده ام اما
می شناسم تمام اجزایش
تا سحر خواب های من روشن
از چراغ سپید رویاش
من حرم را ندیده ام اما
بوی زینب گرفته چشمانم
بس که در روضه های اربابم
خطبه ی زینبیه می خوانم
من حرم را ندیده ام اما
مطمئنم هنوز جان دارد
هرکه رفته شهید برگشته
کوچه ای رو به آسمان دارد
من حرم را ندیده ام اما
دیده ام زیر داغ ، می سوزد
من سیه پوشم و دلم چون شمع
پا به پای چراغ می سوزد
@mirsayar
شهیدمدافع حرم سید احسان میرسیار
شهید مهدی نوروزی (شیر سامرا) @mirsayar
۱۵خرداد ماه سال ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان بود ، که در استان #کرمانشاه به دنیا آمد.
"مادرش می گفت: یک هفته قبل از اینکه #مهدی به دنیا بیاید #امام_خمینی (ره) را خواب دیدم : #امام نایلونی لباس به دستم داد و گفت : نگران نباش ، من میرسم به دادت برای این بچه .
با تکبیر گفتن و مکبر بودن در مساجد زمینه های ایمانی و اعتقادی خود را پرورش داد و آن نیز در راستای تربیت #پدرش بود
.
با تربیت های #مذهبی #پدر و #مادرش تبدیل به یکی از عاشقان #اهل_بیت (علیهم السلام) شد.
#پدر بیمار بود و ناتوان از حرکت #مهدی عصای دستش شد.
#مهدی با سن کمی که داشت میزبان جلسات هیتی شد ، مداحان و سخنرانان بزرگ کشور را از جمله #حاج_محمد_رضا_طاهری و #حاج_حسین_سیب_سرخی را به #کرمانشاه می آورد.
#مهدی می گفت : این جلسات خواستگاه شهیدان آینده اند
.
#مهدی علاقه شدیدی به #حضرت_زینب_کبری (س) داشت و این باعث شده بود که هر سال جلساتی در این راستا در منزل شخصی خود با عنوان ماتمکده #حضرت_زینب_کبری (س) برگزار کند.
مادرش نقل می کند : #مهدی به حدی امام حسینی بود که بلند میشد می رفت به پشت بام خانه و شروع به خواندن #زیارت_عاشورا می کرد.
در سن ۱۶ سالگی وارد #بسیج شد. و به دنبال چند عملیات کشف و ضبط سلاح و مواد مخدر به یکی از فرماندهان ارشد بسیج تبدیل شد.
#مهدی عاشق زیارت #امام_حسین (ع) بود و نزدیک به ۶۰ ، ۷۰ بار به #کربلای_معلی مشرف شده بود.
همچین در زمان اشغال عراق توسط آمریکا مرزها بسته شده بود و #مهدی دو بار به علت زیارت غیر قانونی توسط آمریکایی ها زندانی شد
.
بعد ها برای دفاع از حریم ال الله صدها کیلومتر دورتر در عراق بارها جنگید و با شجاعت مثال زدنی خود در بین نیروهای عراقی به اسد السامراء یا همان شیر سامرا معروف شد که اخر هم در سال 93 در عملیات ویژه سامرا در اثر اثابت گلوله به یاران شهیدش پیوست فردی که هنوز هم عکسش در خیابانهای عراق دیده میشود
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
#شهید_مهدی_نوروزی
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
📿 @mirsayar 📿