مداحی موسی بن جعفر ع
یافاطمه گریم به پریشانی تو
وز اشگ عیان و ، غم پنهانی تو
امروز زبعد چهارده سال از بند
آزاد شده یوسف زندانی ما
روز شهادت موسی بن جعفر خیلی هاامروز
دلاشون می خواست مشهد باشند چقدر
التماس دعا کفتند سرت سلامت آقا
امروز یتیمت کردند امروز بی بابا شدی
السلام علیک یا موسی بن جعفر
ایها الکاظم یبن رسول الله یا حجه الله...
گرفتاری الان وقتش ، مدینه میخوای
الان وقتش ، کربلا میخوای ... یاوجیها عندا...
مجلس بابای امام رضاست علیه السلام ، امروزچه خبربودپشت درب زندان باشاخه های گل اومده بودند یکی می گفت اگه آقام بیاد رو قدماش میفتم یگی می گفت دورش می گردم یکی می گفت اگه آقارو ببینم به خونم دعوتش می کنم اما یه وقت درب زندان
باز شد دیدند چهارنفرنفرحمال یه بدنی رو با غل وزنجیرروتخته ی گذاشتند هی صدا میزنند
هذا امام رفضه ، گلهایی که آورده بودند
روبدن آقا ریختندبدن موسی بن جعفررو
گل باران کردند وقتی بدن و بلند کردند
از زیر کل بلندش کردند اما لایوم .....
............................................
آنقدر گل ریختند بربدن موسی بن جعفر که
اگه می خواست حضرت معصومه بدن بابا
را ببینه باید گلهارا کنار میزد ، با احترام
بدن را براشتند کفن کردند اما دلابسوزه
برای اون زینبی که صدا هل انت اخی
وبن اخی دنبال بدن برادر می گشت تا رسید به بدن حسینش ، یه وقت صدازد آیا تو برادر منی ، جایی را بوسید که پیعمبر نبوسید زهرا نبوسید علی نبوسید یه وقت رگها رو گذاشت به رگهای بریده .......
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
..................................................
اشعار مداحی شهادت حضرت موسی بن جعفرع
ندارد ابر چون این چشم گریانی که من دارم
ندارد آتشی چون آه سوزانی که من دارم
قسم بر روشنی روز که از یاد من رفته
ندارد آسمان چون شام ظلمانی که من دارم
سحر وقت نمازم می کند از خواب بیدارم
نوازش های دست این نگهبانی که من دارم
شکسته استخوان ساق پایم از غل و زنجیر
نگفتم با کسی از درد پنهانی که من دارم
قسم بر روزگار در اسارت بودن زینب
ندید او این چنین تاریک زندانی که من دارم
چه می شد که ملاقاتم شبی معصومه می آمد
تسلی بهر این حال پریشانی که من دارم
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
چار گلدسته با دو تا گنبد
شش جهت نور کبریا دارد
هرکه در آن حرم رسد گوید
جلوه ی مشهد الرضا دارد
چار گلدسته چار رکن بهشت
دو ضریح از دو حجت داور
یک ضریح از جواد اهل البیت
یک ضریحی ز موسیِ جعفر
ای مزارت مدار جود و کرم
دست حاجات خلق سوی شماست
مهری و چند تا ستاره ی فضل
معتکف در کنار کوی شماست
مثل فرهاد میرزا شده اند
خاکبوس تو بس امیر و وزیر
"کلبُهم باسطٌ ذِراعیهِ"
حک شده روی قبر خواجه نصیر
دلم از درد و غم به تنگ آمد
سر و پا رنج و غصه و دردم
سمت باب الحوائج آمده ام
رو به باب المراد آوردم
من جوانی گناه آلوده
رو به دیوار می کنم از شرم
دست بر روی شانه ام بگذار
دعوتم کن به یک نصیحت گرم
گرمی دست تو برات خداست
با شما توبه ام پذیرفته است
سفره ی تو دوای هر دردی است
مادر این راز را به من گفته است
ای ید الله دست تو باز است
گره از کار بسته ام وا کن
گوشه ی خانه بستری پهن است
درد بیمار من مداوا کن
آه ای یوسفی که زندان را
بوی پیراهن تو گلشن کرد
نور حقی و سجده های شبت
ظلمت آن محیط روشن کرد
دست زنجیر پایبندت شد
گریه ی زخم ها به حال تو بود
این شب و روز های آخر هم
گوئیا موعد وصال تو بود
بدنی در احاطه ی زنجیر
روی یک تخته ی در آوردند
پدری را چنین غریبانه
پیش چشمان دختر آوردند
آه، از این وصال درد آمیز
آه، از این وداع رنج آور
ماجرا را خدا بخیر کند
باز هم دختری و جسم پدر
#سید_روح_الله_مؤید
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
چون کمانداری رها کرده است چشمت تیر را
تا که در چنگ آوَرَد این صید از جان سیر را
در هوای بوسه بر پای تو باید رشک برد
از همان صبح ازل تا به ابد زنجیر را
ای امام بی جماعت، ای که میگوید فلک
پشت هر تکبیرة الاحرام تو تکبیر را
با نگاه تو هدایت شد زنی آوازه خوان
ای بنازم-گوشه چشم تو-این اکسیر را
مثل خورشیدی که بر تاریکی شب چیره شد
سخت رسوا کرده ای این امت تزویر را
گرچه بر یک تخت چوب،اما تنت تشییع داشت.....
یادم اورده است این تشییع آن تصویر را
شد قیامت،آسمان خاموش شد،خورشید سوخت
کرده اند انگار نازل سوره تکویر را
پادشاهی زیر سمّ اسب ها تشییع شد
در حصیری جمع کردند آیه تطهیر را....!
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
ای چاره ی هر کار (یا باب الحوائج)
(یا موسی بن جعفر)
کار دلم شد زار یا باب الحوائج
با کوله بار حاجتم رو بر تو کردم
غم از دلم بردار یا باب الحوائج
من سائل باب المراد کاظمینم
جز این ندارم کار یا باب الحوائج
هر جا گره افتاد در کار دل من
خواندم تو را هر بار یا باب الحوائج
تو کیستی باب الرضا باب المرادی
من عبد این دربار یا باب الحوائج
تو هفتمین شمس ولایت من چو ذره
تو باغ گل من خار یا باب الحوائج
موسی صدایت کرده یا موسی بن جعفر
عیسی تو را بیمار یا باب الحوائج
شد کاظمینت قبله ی حاجات از بس
دیدند از آن آثار یا باب الحوائج
افلاکیان اند آستان بوس در تو
ای حجت دادار یا باب الحوائج
جبریل کرده بال خود را در حریمت
فرش ره زوار یا باب الحوائج
والکاظمین الغیظ اوصاف خصالت
قرآن کند اقرار یا باب الحوائج
چشم امید ما به دست بسته ی توست
وا کن گره از کار یا باب الحوائج
جرمت چه بوده که تو را از شهر جدت
بردند با اجبار یا باب الحوائج
جرمت چه بوده سال ها در کنج زندان
دیدی جفا بسیار یا باب الحوائج
هر روز تو بوده در آن قعر سیه چال
مانند شام تار یا باب الحوائج
چون مادر خود آرزوی مرگ کردی
دیدی زِ بس آزار یا باب الحوائج
هر روز روزه بودی و شلاق خوردی
در موقع افطار یا باب الحوائج
زیر غل و زنجیر بودی یاد مادر
یاد در و دیوار یا باب الحوائج
بر روی تخته پاره ای جسم تو بردند
گریم برایت زار یا باب الحوائج
بعد از تو دیگر دخترانت را نبردند
در مجلس اغیار یا باب الحوائج
عبدالحسین
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
دوبیتی
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن
این جا نظری به غربتِ بابا کن
معصومه بیا و لحظه ی جان دادن
زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن!
هستی_محرابی
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
خداوندا نگير از من نگاه مهربانش را
نگير از بنده ی او نوكری دوستانش را
بلا گردان خدام حريم كاظمينم من
گدايم روزی ام از سفره اش كن خرده نانش را
نيامد دست خالی يک تن از باب المراد او
ندارد هشت جنت هم صفای آستانش را
همين يک نكته از پستی اين دنيا فقط كافی ست
چرا بايد بگيرم از سيه چالی نشانش را
به هارون تا قيامت لعن و نفرين پيمبر باد
كه با آزار آن حضرت نموده قصد جانش را
فقط با تازيانه می كند از او پذيرائی
بريده سندب ابن شاهک ملعون امانش را
نشسته مثل عمه زينب خود نافله خوانده
ز بس نمناكی زندان گرفت از او توانش را
نمانده ساق پا حتی بماند معنب مرضوض
قلم هرگز ندارد قدرت شرح بيانش را
غل و زنجير يا زندان بسوزم با كدامينش
شكست از او يكی حرمت يكی هم استخوانش را
ولي با اين همه روضه ولی با اين همه غربت
دم جان دادنش بالين خود ديده جوانش را
بميرم كربلا بابا به بالين پسر آمد
گرفت اين داغ از بابا توان زانوانش را
نگاه انداخت هر جائی از اين صحرا فقط مي ديد
جوانش را جوانش را جوانش را جوانش را...
#محسن_صرامی
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذیّت نكند پیرهنش را
اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق به هم ریخته كِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را
این مرد نگهبان كه حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
این هفت كفن روضه ی گودال حسین است
ای كاش نیارند برایش كفنش را
نه پیرهنی داشت حسین نه كفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
@nohe_sonnati
آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت
روزها در کنج زندان ناله ی شبگیر داشت
باب حاجات خلایق بود و پیش اهل فضل
باب جود و بخشش او یک جهان تفسیر داشت
آفتابی ذره پرور بود در ملک وجود
ملک دل ها را به مهر خویش در تسخیر داشت
لب ز حقگوئی نمی بست آن امام راستین
گرچه روز و شب به پا و گردنش زنجیر داشت
بیمی از روبه مرامان جهان در دل نداشت
شیر در زنجیر بود و ناله ای چون شیر داشت
روزها را روزه بود و شام در راز و نیاز
با چنین اخلاص و تقوا جنگ با تزویر داشت
من نمی دانم چرا آن زندگی بخش جهان
از تمام زندگانی جان و قلبی سیر داشت
ای «وفایی» روز آزادی از آن زندان مدام
بر سرِ سجاده ی سبز دعا تکبیر داشت
#سید_هاشم_وفایی
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
دوبیتی
سال ها در کنج زندان ها عبادت می نمود
روزها را روزه بود و شب پیاپی در سجود
غل به پایش بود و زنجیر ستم بر پیکرش
کس نمی داند که جرم موسی جعفر چه بود
#امیر_گودرز_ببری
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor