🔰نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد او بدون اهانت به نگهبان برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.
🔰به بنده حقیر (راوی داستان) مسئول وقت فرودگاه اطلاع دادند دمِ درب مهمان داری، رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابائی را دیدم که راحت روی زمین نشسته، پس سلام عرض کردم،
🔰جناب بابائی چرا توی این گرما نشستی؟
🔰خیلی آرام و متواضع پاسخ داد: این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمیتوانی وارد شوی. من هم منتظر ماندم مانع پرواز نشوم.
👈 در صورتی که شهید بابائی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بود، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
🌷خاطرهای از #شهید_عباس_بابائی