بی تو ای دوست دلم غرق بلا شد چه کنم
هستیم از غم تو رو به فنا شد چه کنم
گفته بودم که کنم صبر بر ایام فراق
طاقتم رفت زکف یار کجا شد چه کنم
از غم دوریت ای شمع شب افروز دلم
روحم از جسم تو گویی که جدا شد چه کنم
همه گویند علاج تو بود وصل حبیب
هجرش از روز ازل حکم قضا شد چه کنم
من خریدار غم عشق شدم اول کار
دل و دین، جان و روان جمله فنا شد چه کنم
روی بنمای که دیگر به کفم طاقت نیست
از تنم جان منِ خسته جدا شد چه کنم
من «مسکین» سخنم با تو فقط یک سخن است
بی تو ای دوست دلم غرق بلا شد چه کنم
#شیخ_حسین_انصاریان
@mkomeit