حیران ترین و شاعر ایوان حیدرم
اینجا... من و نجف...عظمت...گنبد و حرم
لکنت گرفته این قلم از حدّ اشتیاق
پر می زند به سمت تو هر برگ دفترم
از من ربوده طبع و پُرم کرده از جنون
سیمای پر تلالوی گنبد، برابرم
جانم لبالب از شعف و چون دُر نجف
صیقل شود به نور تو، قلب مکدرم
این پیچ و تاب تاک ِمزار مقدست
طعنه زند به هرچه بهشت تصورم
از بس که بر ضریح تو انگور آمده
سمت شماست دست و مهیاست ساغرم
لطف خداست، شامل حالم در این مسیر
تا کربلاست، مادر من سایه سرم...
ذهنم سراغ عاشق دور از حرم گرفت...
قبل از مدافعان حرم، یاد رهبرم
رو به ضریح و گوشه ایوان باصفاش
وقتی که گُر گرفت از عشقش سراسرم
تُرکی به جای فاطمیون سر دهم ندا
من تا به حشر، حضرت زهرایه نوکرم
#علی_شوندی
هفدهم رمضان ۱۴۳۹
نجف اشرف
@mkomeit