#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#چارپاره
🔹حرم تا بهشت🔹
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
شهر قم، آشیان آل الله
شهر علم و دیانت و فرهنگ
گنبد دلگشای تو از دور
در میان منارهها پیداست
امتداد حضور آینهها
در نگاه ستارهها پیداست
آه بانو، بگیر دست مرا
که به جز تو مرا پناهی نیست
میتوان با تو تا خدا کوچید
کز حرم تا بهشت راهی نیست
در پگاهی که با دو دست نیاز
به ضریحت دخیل میبندم
پر و بال دعای خود را من
به پر جبرئیل میبندم
بس که شبها ستاره میشمرم
آسمانی شدهست دامن من
گر گناه است عاشقی کردن
گنه عالمی به گردن من
قطعهای از بهشت خوب خدا
آشکارا به منظر حرم است
طائر پرشکستۀ دل ما
تا همیشه کبوتر حرم است
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/1148
✅ @ShereHeyat
🆔 @mkomeit
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_سجاد علیهالسلام
#چارپاره
🔹غروبی نفسگیر🔹
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
قل اعوذ برب الفلق بود
گفتی «آیا کسی یار من نیست؟»
قفل بر دست و دندان من بود
لحظهای تب امانم نمیداد
بیتو آن خیمه زندان من بود
کاش میشد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمیخواست
تا که در خیمه بیمار باشم...
ماندم و تا ابد دادم از کف
طاقت و تاب، بعد از اباالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب، بعد از اباالفضل
ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاد بر خاک
قاسم آن یادگار عمویم
گفتم ای کاش کابوس باشد
گفتم این صحنه شاید خیالیست
یادم از طفل ششماهه آمد
یادم آمد که گهواره خالیست
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
قل اعوذ برب الفلق بود
📝 #افشین_علا
🌐 shereheyat.ir/node/1676
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#شهدای_حرم_شاهچراغ
#چارپاره
🔹کبوتران حرم🔹
لالههای شکفته در شیراز
عطر و رنگ بهار داده به باغ
رو به محراب نور وا شده، سرخ
گلِ گلدستههای شاهچراغ
بانگ خون و حماسه میآید
از گلوی حماسهخوانی ما
باز آواز کوچ پیچیده
در هیاهوی آسمانی ما
باد از باغ اشک زائرها
دستمالی سپید آورده
از مسیر کبوتران حرم
کاروانی شهید آورده
زن: شهیدیست بین چادر نور
مرد: آیینهای خدادادی
زندگی چیست؟ کودکی در خون
گاه امّا به نام آزادی
لالههای حریم شور و شعور
شعر خون خواندهاند با حافظ
آی زائر! زیارت تو قبول
به سفر میروی؟ خداحافظ
پر بکش رو به اوج، هموطنم
فارغ از دشمنان فرسوده
ما همه همدلیم و همقسمیم
آی زائر؟ خیالت آسوده
📝 #محمد_مرادی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#چارپاره
🔹دل سنگ آب شد🔹
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1941
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#چارپاره
🔹روز مادر🔹
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
وصف تو درک «لیلة القدر» است
فهم ما از تبار «ما اَدراک»
کوثری، بیکرانه دریایی
ما و ظرف حقیر این کلمات
باید از تو نوشت با آیات
باید از تو سرود با صلوات
آیه در آیه وصف تو جاریست
«فتلقّی...»، «مباهله»، «کوثر»
در دل «اِنَّما یُریدُ الله...»
در «فَصَلِّ لِرَبکَ وَ انحَر»
از بهشت آمدی به هیئت نور
عطر سیبت وزید در هستی
تو گلِ... نه، تو نوبهارِ... نه
تو بهشت دل پدر هستی
پدر و مادرم فدای شما
مادری کردهای برای پدر
چشم بد دور، چشم شیطان کور
دست تو بود و بوسههای پدر
از بهشت آمدی و روشن شد
سرنوشت دل علی با تو
بیتو کم بود در تمام جهان
نیمۀ دیگرش ولی با تو...
وصف ذات تو و صفات علی
وصف آیینه است و آیینه
غربت و خندۀ تو و دل او
قصۀ گرد و دست و آیینه
خانه میشد بهشتی از احساس
با گل افشانیِ بهاریِ تو
عاطفه با تمام دل میزد
بوسه بر دست خانهداری تو
خانه از زرق و برق خالی بود
از صفا، عاشقی، محبت، پُر
داشتی، ای کلیددار بهشت
پینه بر دست، وصله بر چادر
از بهشت آمدی و آوردی
یازده سورۀ بهشتی را
مصحفِ سرنوشت خود دیدیم
سورههایی که مینوشتی را
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه
جلوهای از دم تو را دیدیم
در مسیحی به نام روح الله
روز مادر شده دلم با شوق
پر زده در هوای تو مادر
منم و وسعت بهشت خدا
منم و خاک پای تو مادر
آرزو دارم این که بنشینم
لحظهای در جوار تو اما...
آرزو دارم این که بگذارم
شاخه گل بر مزار تو اما...
آه در حسرت زیارت تو
دل ما آشنای دلتنگیست
حرم دختر کریمۀ تو
شاهد لحظههای دلتنگیست
روز مادر شده به محضر تو
آمدم پا به پای این کلمات
هدیۀ من برای تو اشک است
هدیۀ من برای تو صلوات
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/167
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#بهار_انتظار
#چارپاره
🔹شب سال تحویل🔹
غبار از سر و روی خانه تکاندم
شنیدم قرار است مهمان بیاید
نشد آب و جارو کنم کوچهها را
دعا میکنم باد و باران بیاید
به گلدان برای شب سال تحویل
سپردم پر از نرگس و یاس باشد
سپردم اگر باد از این کوچه رد شد
به عطر لباس تو حسّاس باشد
به گنجشک گفتم اگر راه دارد
یک امشب برایم قناری بخواند
به بید سر کوچه گفتم میآیی
به من قول داده مرتب بماند
به سرو و سپیدار پیغام دادم
برای تو در حال تعظیم باشند
به تقویم و ساعت هم اعلام کردم
به وقت ظهور تو تنظیم باشند
به فوارۀ حوض تأکید کردم
همین که تو را دید برخیزد از جا
به شببو سپردم سر حال باشد
فقط کاش امشب نیفتد به فردا
به تحویل امسال چیزی نمانده
دلم شور زد، پس کجایی عزیزم؟
من بینوا چند قرن است اینجا
سر سفرهام تا بیایی عزیزم..
📝 #محمدحسین_ملکیان
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
#بهار_انتظار
#چارپاره
🔹شب سال تحویل🔹
غبار از سر و روی خانه تکاندم
شنیدم قرار است مهمان بیاید
نشد آب و جارو کنم کوچهها را
دعا میکنم باد و باران بیاید
به گلدان برای شب سال تحویل
سپردم پر از نرگس و یاس باشد
سپردم اگر باد از این کوچه رد شد
به عطر لباس تو حسّاس باشد
به گنجشک گفتم اگر راه دارد
یک امشب برایم قناری بخواند
به بید سر کوچه گفتم میآیی
به من قول داده مرتب بماند
به سرو و سپیدار پیغام دادم
برای تو در حال تعظیم باشند
به تقویم و ساعت هم اعلام کردم
به وقت ظهور تو تنظیم باشند
به فوارۀ حوض تأکید کردم
همین که تو را دید برخیزد از جا
به شببو سپردم سر حال باشد
فقط کاش امشب نیفتد به فردا
به تحویل امسال چیزی نمانده
دلم شور زد، پس کجایی عزیزم؟
من بینوا چند قرن است اینجا
سر سفرهام تا بیایی عزیزم..
📝 #محمدحسین_ملکیان
✅ @ShereHeyat