eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
150 دنبال‌کننده
937 عکس
214 ویدیو
4 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی فرشتگان   تا  مهر را نشان بدهد، مادر آفرید راهی به  آسمان بدهد، مادر آفرید آواره بود عشق، پس از خلقت جهان تا عشق را مکان بدهد، مادر آفرید در هر زمان و عصر برای بشر خدا تا معجزه نشان بدهد، مادر آفرید حتا ز سایه خودش انسان، هراس داشت تا سایه ی امان بدهد، مادر آفرید می خواست در زمین خودش، یک نفر چنین بوی فرشتگان بدهد، مادر آفرید در آدمی که ساخت، خدا خواست تا دلی انداره ی جهان بدهد، مادر آفرید آری کسی نبود که بی هیچ چشمداشت در پای طفل جان بدهد، مادر آفرید  بهار91 @mkomeit
وقتی که بهار در وطن شد جاری با خون شهیدان خدا، گل کاری گفتیم غیورانه به این خاک عزیز جمهوری اسلامی ایران، آری @mkomeit
از رمضان خوب استفاده نکردیم جام به ما داد صرف باده نکردیم سفره خود باز کرده بود خداوند بسته به ما بود ما اراده نکردیم یک شب میشد هزار ما جلو رفت طرح شب قدر را پیاده نکردیم آن طرف شهر بود منطقه نور پل زده بودند رو به جاده نکردیم پیچ و خم راه باز هم شده آغاز حیف که ما فکر راه ساده نکردیم @mkomeit
ساکن کوچه های فردوس تقدیم به زنانی و دخترانی که با عفاف و حجاب خود از اسلام و قرآن به دفاع بر می خیزند جمع در او شده ست زيبايی ماه او کامل است و رويايی از نگاهش وقار می بارد چادرش رازدار زيبايي چادرش سد راه او نشده مثل رود است ، فکر پويايی چادرش وقت خواندن قرآن می دهد بوی ياس زهرايی رنگ او را نديده هر چشمی عطر او پخش نيست هر جايی تابلو نيست تا که با هر رنگ کند از هر کسی پذيرايی ! مثل رازی که هست پوشيده دُر او در صدف معمايی کوه اندوه هم که پيش آيد مثل زينب کند شکيبايی ساکن کوچه های فردوس است نيست مثل فرشته دنيايی! خوش به حالش که هست اينگونه مادر دختران فردايی @mkomeit
♦️شمسه ی شرف ۱۰ ربیع الاول سالروز ازدواج حضرت محمد مصطفی(ص) با حضرت خدیجه کبری(س) 🔷️در ستایش اُم المومنین حضرت خدیجه کبری(س)                                        کاروان شتر، بار دیگر قصه ی سود خود را بیان کرد یوسفِ از تجارت رسیده مصر را سوی مکه روان کرد!   ماه با سایه ی ابر بر سر سوی بانو شتابان می آمد کاخِ بانو به پابوسی ماه بی امان، دست افشان می آمد * می رسید از بیابان بطحا سوی بانو عجب عطر سیبی السلام علی خاتم النور ! السلام علیک حبیبی!   با وجود زر و سیم و درهم بی وجود تو من هیچ هیچم آمدم تا که نیلوفرانه دور نخل نبوت بپیچم   تاجر اول مکه بودم ناز تجریدی ات را خریدم شاعر چشمهایت شدم چون سوژه ای بهتر از این ندیدم   اولین فاتحم که به فتحِ ماورای حرایت رسیدم اَشهدُ اَنّ روحی محمد(ص)! کرده ای با شکوهت،شهیدم * ثروتش شد نثار رسالت نخل دین شد از او آبیاری بود سنگِ صبورِ محمد(ص) کرد آیینه را خوب یاری!   طعنه زن های پتیاره هرچند دور کردند از خویش او را مثل پروانه ها سر رسیدند آسیه، ساره، مریم، صفورا   در شبانگاهِ روشن تر از روز از خُم نور، جامش فرستاد خانه اش شد سرآغازِ معراج حضرت حق، سلامش فرستاد   شمسه اش مثل خاتم درخشید بر زنان دو عالم شرف داشت در فضیلت برایش همین بس: گوهر فاطمه(س) در صدف داشت   @mkomeit
برای فخر الذاکرین زنده یاد کسی که بود به درگاه عشق، حلقه به گوش ردای نوکری اهل بیت ع داشت به دوش همیشه خود را مداح افتخاری خواند نکرد اجر خودش را به پاکتی،مخدوش همیشه گفت اگر زر به پای تو ریزند مدال ذاکری ات را به عالمی نفروش برای هر کار خیر،پاسخش بله بود برای هر گره ی بسته،باز کرد آغوش نبود منتظر تشنگی ماهی ها دلش می آمد مانند رودها به خروش به باغبانی گلهای مسلم بن عقیل همیشه کرد تلاش و همیشه گفت بکوش و گفت باش مراقب که پرپرت نکنند به برگها تن خود را گل عفیفه! بپوش ستاره ی دوران،فخر ذاکران ثقفی نوای گرم وجودش ، نمی شود خاموش سلام مولا را تا شنید شد بیدار شمیم مولا را تا شنید شد مدهوش @mkomeit
اتفاق روشن از گلوله ی گرگی،اتفاق روشن شد کوچه کوچه در ایران،شمع داغ روشن شد آه از دل مادر! وای از دل خواهر! شمع داغ گلهامان،با فراق روشن شد خواست تا وطن باشد،در میان تاریکی در برابر یاغی،شاچراغ روشن شد بر زمین صنوبرها،ریخت خونشان اما لاله ها دمیدند و ، چشم باغ روشن شد عکس هر شهید شد،منعکس در آیینه جلوه در حرم کرد و ، هر رواق روشن شد کور خواند آن وحشی،با ترور نشد خاموش یک چراغ افتاد و ، چلچراغ روشن شد @mkomeit
برای عزت کشور بسیجی خودش را می کند پرپر بسیجی نباشد پیشوندی بهتر از این بیا باشیم تا آخر بسیجی @mkomeit
در سایه او وطن چه بی باک شده ست با او پشت دشمن دون خاک شده ست دیروز امام ما نهالش را کاشت امروز بسیج، سرو چالاک شده ست @mkomeit
مخزن الاسرار آن در ، دری که آسمان بسیار می زد خورشید، هر صبح از فلق، یکبار می زد فوج فرشته، گرد آن را سرمه می کرد جبریل بر آن بوسه ی بسیار می زد بر روی آن می کرد گل، دست پیمبر در ، با شکفتن شوق خود را جار می زد بر روی آن عاشق دخیل گریه می بست تا که حبیبش را ببیند، زار می زد هر کس که حاجت داشت، می آمد سراغش وقت گره افتادن در کار می زد آن در، که باب مخزن الاسرار حق بود دستان رد بر سینه ی اغیار می زد در محضر شیر خدا دیدند مردم در را چه بی شرمانه آن کفتار می زد آتش بیار معرکه، دزد خلافت آن را برای دادن اخطار می زد در پشت در ، سیب رسول الله له شد فریاد از این ماجرا، مسمار می زد مانند یک پروانه ی آتش گرفته در نیز خود را بر در و دیوار می زد @mkomeit
شب یلدای تدفین غریبی که ز چشمش آه می ریخت و بغض خویش را در چاه می ریخت بمیرم در شب یلدای غربت چه دردی! خاک بر ماه می ریخت @mkomeit
هزار پنجره برای رجعت پیکر مطهر شهدا هزار پنجره باز آورد ، در این هبوط زمستانی بهار شوق شهادت را، برای این دل زندانی دوباره سوخته دوش شهر ، ز شعله های شقایقها دوباره خاطره ها خیس است ، گرفته رنگ پریشانی دوباره پنجره ها ابری ست ، طنین حنجره ها زخمی ست ز ماندن آه چه ماند ای دل ؟! هزار بار پشیمانی هزار قایق از این جا رفت ، به سوی ساحل آرامش ولی تو قایق بی پارو ! اسیر وحشت توفانی *** نگاه خیس و عمیق ما، به کوچه های شقایق هاست نه می خوریم به بن بستی ، نه می رسیم به پایانی ! @mkomeit