eitaa logo
پرویزن
465 دنبال‌کننده
169 عکس
14 ویدیو
74 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
«نیما و شعر سنتی» اشعار سنتی نیما، شاخه‏‌ای از آثار اوست که ادامه‏‌ی منطقی شعر کهن فارسی در آن‌ها جلوه‌گر شده است. نیما را در این اشعار نه شاعری شاخص می‏‌توان نامید و نه تاثیرگذار بر جریان‏‌های شعر سنتی پس از او؛ با این حال در معرفی شعرهای او اشاره به این دسته از اشعارش ناگزیر می‏‌نماید. اشعار سنتی نیما، فارغ از زمان سروده‌شدنشان، به دو گروه اصلی تقسیم می‏‌شوند: نخست اشعاری که هم از منظر زبان و ساختار و هم از منظر شیوه‏‌ی بیانِ مستقیم، رویکردی کاملا سنتی دارند و می‏‌توان آن‏ها را ادامه‏‌ی سنت ادبیات بازگشت در دوران قاجار دانست. اغلب این دست از اشعار در قالب قطعه، قصیده، مثنوی، رباعی و غزل سروده شده‏ و زبان آن‏‌ها بینابین سبک خراسانی و سبک عراقی است؛ البته نیما در قطعات، بیش‏تر متمایل به زبان خراسانی است و در غزل‏‌ها و مثنوی‏‌ها به زبان عراقی متمایل است؛ همچنین در رباعی‏‌ها حالتی میانه دیده می‌شود. دسته‏‌ی دوم: برخی قطعات، مثنوی‏‌ها و رباعیاتی هستند که هنوز چارچوب سنتی دارند؛ اما شیوه‏‌ی بیان، محتوا و خیال در آن‏ها تاحدودی به فضای شعر مشروطه و به‌ندرت شعر نیمایی نزدیک شده است. نیما در این اشعار فضایی فلسفی و گاه با عرفانی نزدیک به رمانتیسیسم افسانه را تجربه کرده و شیوه‏‌ی بیان در این اشعار، از بیان مستقیم اشعار اخلاقی و توصیفی، به شیوه‏‌ای تمثیلی و رمزی نزدیک شده است. مثنوی از نظر تعداد ابیات اصلی‏‌ترین قالب شعر سنتی نیماست. از میان مثنوی‏‌های مشهور نیما «قصه‏‌ی رنگ پریده» با درون‏مایه‏‌ی حسب حال و تحت تاثیر سبک مولوی، قلعه‏‌ی سقریم به شیوه‏‌ی هفت‌پیکر نظامی و منظومه‏‌ی دانیال را می‏‌توان برجسته‏‌ترین سروده‏‌های نیما نام برد. (بنگرید به پورنامداریان، خانه‌ام ابری است، صص ۳۳ و ۳۴) قصه‏‌ی رنگ پریده در جایگاه نخستین سروده‏‌ی به چاپ رسیده‏‌ی نیما، نشان می‏‌دهد که او هنوز از شعر کهن فاصله نگرفته است؛ هرچند با در نظر گرفتن نوع زبان و بیان، شیوه‏‌ی تخیل و عاطفه‏‌ی جاری در آن، می‏‌توان این اثر را مقدمه‏‌ای برای خلق افسانه دانست. ابیات زیر، نشان دهنده‏‌ی نزدیکی شیوه‏‌ی شاعری نیما در این منظومه با آثار سبک عراقی است: ...عشقم آخــر در جهان بدنام کرد آخرم رسوای خاص و عام کرد وه! چه نیرنگ و چه افسون داشت او که مرا با جلوه مفتون داشت او عاقبــــــت آواره‏‌ام کــرد از دیار نه مـــرا غمخواری و نه هیچ یار (مجموعه‌ی اشعار، ص ۲۲) @mmparvizan