eitaa logo
مسعودنوروزی،ارتباط‌شناس
800 دنبال‌کننده
898 عکس
127 ویدیو
10 فایل
سوادرسانه از مسیر سواد ارتباط می‌گذرد || برای ارتباط با مسعود نوروزی (ارتباط شناس) در وبلاگ BF.blogfa.com پیام بگذارید. || ارتباط با ادمین: @zzohur
مشاهده در ایتا
دانلود
میگن چرا های اعتراضی نمیگی؟ ببین عزیزم من شعر دوست دارم خیلی هم دوست دارم اما فضایی که همه به اسم حرفهای پا منقلی میزنن من خودمو قاطی نکنم بهتره خودشونو مسخره کردن! اصن همین که تا از یه گوشه مملکت صدای تیر و ترقه بلند میشه اینا یاد شعر می افتن خودش بخش خنده دار ماجراس یعنی چشم آدم گرد میشه یه افرادی که ریش سفید کردن تو فرهنگ و هنر این مملکت فقط به خاطر اینکه جیره و مواجب شون عقب افتاده میان یه حرفایی میزنن که ادای اعتراضو در بیارن عزیزم! خود تو مزدوری دیگه! حالا مزدور آن وری نه، این وری! ذات مزدور جماعت خرابه! کسی که با روحیه مزدوری،ادای آزاده ها رو در میاره، آخرش چپ میکنه وگرنه تو خیال می کنی با این حرفات داری چیکار می کنی؟ آب به آسیاب های سیاسی میریزی! کسی که سرنخ ضدیت با رو گم کنه ممکنه به جای این که ضد پدرسالاری سیاسی باشه خودش بشه مزدور اونا و شعرش بشه تف سربالا! به همین سادگی! شعر اعتراض یعنی چی؟ ضدیت با پدرسالاریهای زمانه! از اون فرزدق و دعبل بگیر بیا تا حالا! الان من از شما میپرسم: دم و دستگاه پدرسالاری سیاسی و باندهای کثیف قدرت و ثروت در داخل ایران(که قطعا همواره در هر مقطع تاریخ ایران بودند و هستند و خواهند بود و ربطی به این رژیم و اون رژیم ندارند) خطرناکترند و کمر به دشمنی با مردم ایران بسته اند یا سیستمهای گلوبالیستی که از تا سیدنی و از تا برای زمین زدن مدنیت ایرانی یک شبکه عظیم مالی و رسانه ای ایجاد کرده؟ متن کامل این یادداشت در اینستا به آدرس: instagram.com/final.list
اینم از ایلان ماسکتون😂
39.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱😱😱😱😱😱😱😱😱 وریا غفوری و تجزیه طلبهای کردستان! حقایقی ناشنیده😧 برای گسترش آگاهی به دیگران هم ارسال کنید🙏
ماجرای پنهون کاری بابام و لو رفتنش😂 مطلب از پیج اینستاگرام مسعود نوروزی،ارتباط شناس
شرح عکس ها در یادداشت👈 @mnrahi
بله! هم رفت نرسیدم به تشییع پیکرش در اما یه لایو رفتم درباره ش! نمی دونم اون دوست گرامی کی آماده میکنه ویدیوش رو نکته های بیشتری اونجا گفتم که توی یه یادداشت جا نمیشه به هر حال در اولین فرصت ویدیو رو منتشر میکنم یکی از نکاتی که توی اون لایو گفتم درباره تهور و نترسی خانم کاظم زاده بود این چیزی بود که «همسر اولش» خدابیامرز شهید هم ازش انتظار داشت و اصلا شاید همین بود که خانم کاظم زاده رو علاقمند کرد که با اصغر ازدواج کنه (درسته.حدود پنج سال بعد شهادت اصغر، خانم کاظم زاده ازدواج مجدد کردند) وقتی خانم کاظم زاده رفته بود برای روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر،از پاوه گزارش تهیه کنه، اصغر که حسابی از هر چی دل خونی داشت،به خانم کاظم زاده میتوپه که چرا خودت توی معرکه نبودی لحظه درگیری و بعدش تازه اومدی گزارش بگیری؟ که از قضا خانم کاظم زاده از این حرف خوشش میاد چون واقعا اهل حضور در صحنه خطر بود! خطر که میگم مفهوم داره اصلا یه زن رو تصور کن که توی منطقه جنگی که بوی عرق مرد گرفته تردد کنه.خودش خطره!سرنترسی میخواد یه زن تک و تنها بره اون جور جاها ،حتی توی جبهه خودی.چه برسه که حالا به دست دشمن اسیر بشه زمان مسئولیت سید محمد توی تبلیغات ،یه سری عکس منتشر شد از روند و جنگ به اسم انقلاب نور یکی از عکسای این کتاب،بابامو نشون میده کنار همرزماش! اون سرباز سرخوشی که کلاهخود سرشه و مشتش رو بالا گرفته بابامه اصلا قیافه ها رو ببین! توی اون وضعیت جنگی چی به اونا روحیه داده و اینجوری سرخوششون کرده؟بله!دیدن همون زنی که داره ازشون عکس میگیره!خانم کاظم زاده! بابام تعریف میکنه خانم کاظم زاده اومد و براشون یه سخنرانی کرد که اومدم بهتون روحیه بدم و باید با دشمن بجنگید و از این حرفا! بعدش ردیفشون کرد و ازشون عکس گرفت بعد عکاسی،یهو یکی از رزمنده ها که از اون داش مشدیا بود و برا خودش یه سنگر انفرادی درست کرده بود و کلی کمپوت و تجهیزات اونجا واسه خودش انبار کرده بود،(همون که زیر پوش مشکی پوشیده و بالا سر بابام واستاده)یهو بی هوا دست خانم کاظم زاده رو گرفت و کشوند سمت سنگر خودش که بیا بهت کمپوت بدم همه یهو خشکشون زد که این چه حرکتیه دست دو سه نفر رفت سمت ماشه اسلحه که یهو خانم کاظم زاده همه رو آروم کرد و گفت بریم برادر! اگه خانم کاظم زاده آرومشون نکرده بود یه درگیری پیش می اومد که تهش معلوم نبود چی میشد به هر حال،رفت و کمپوت خورد و اومد بیرون و خداحافظی کرد بعدش بابام بهش اعتراض کرد که:چرا این حرکت رو کردی؟ بچه لات تهرون گفت:خب ندیدی لباش کبره بست بود؟تشنه ش بود دیگه! یادمه توی یکی از این دانشکده های خبری،یه کارگاه داشتیم،یه خانمی که ادعای عکاسی خبری گفت دیگه کارگاهت رو نمیام چون خیلی باز حرف میزنی و امروز چند بار کلمه کباره و دیسکو رو آوردی!!! منم بهش گفتم:اشتباه اومدی! برو به جای عکاسی خبری،آتلیه عکس کودک بزن آبجی! واقعا مریم کاظم زاده رفتن که اینا جای اونا رو بگیرن؟ خبر خانم کاظم زاده رو تلفنی به بابام دادم،چند رفتن ساکت شد و بعد قطع کرد هنوز صدای خانم کاظم زاده که با اون لهجه خاصش وسط حرفاش بهم میگفت:حاج آقا حاج آقا گوش تویمه! روحش شاد همین جمعه، مسجد میدون امام حسین (ع) بیاین ترحیمشو.ساعت چهارو نیم عصر توضیح:عکاس اسلاید سوم خانم کاظم زاده نیست.از آلبوم عکسای جبهه بابامه.اون بابامه که جلوی سنگر واستاده.خواستم ببینید نوع سنگری که توی این روایت براتون گفتم چه شکلی بود.با جعبه میساختن مطلب از پیج اینستاگرام کانال ایتای ما @mnrahi
ماجرای اولین زن عکاس جنگ ایرانی 🧕📷 و خطر کردن هایش😭 از پیج اینستای مسعود نوروزی،ارتباط شناس کانال ما در ایتا @mnrahi