☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۲ آبان ۱۴۰۳
میلادی: Wednesday - 23 October 2024
قمری: الأربعاء، 19 ربيع ثاني 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
🌺15 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️23 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️43 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️53 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺60 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
•💛🕊•
🔸♡حسینیـہ معلی♡
💠 " حسینیه ای به وسعت ایران "
☑️ کانال ♡حسینیـہ معلی♡
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
@hoseiniyehmoalla
┈┉┅━❀💠❀━┉┉┈
فرهنـگ و تمـدن سیاستمداران دروغگوی غربی شکستی بزرگتر از رژیم صهیونیستی خوردند.
۱۴۰۳/۰۸/۰۲
#امام_خامنهای(مدظلهالعالی)
🔴إنا لله و إنا إلیه راجعون
حزبالله لبنان در بیانیهای شهادت سید هاشم صفیالدین را اعلام کرد:
بعضى از مؤمنان مردانى هستند كه بر سر هرچه كه با خدا پيمان بستند وفا كردند، پس بعضى از ايشان از دنيا رفتند، و بعضى ديگر منتظرند و بههيچوجه (عقيدۀ خود را) تغيير ندادند.
با نهایت اندوه، امت شهدا و مجاهدان، امت مقاومت و پیروزی را به شهادت فرمانده بزرگ و مجاهد عالیقدر، رئیس شورای اجرایی حزبالله، حضرت علامه سید هاشم صفیالدین، خبر میدهیم. او همراه با جمعی از بهترین یارانش، در حملهای جنایتکارانه و تجاوزگرانه از سوی صهیونیستها، با آرامش و رضایت، صبر و اخلاص به سوی پروردگارش شتافت.
سید هاشم به برادرش، شهید گرانقدر ما، حضرت سید حسن نصرالله پیوست. او همچون ابوالفضل العباس برای امام حسین بود؛ برادر، پشتیبان، حامل پرچم، مورد اعتماد و یار وفادار در سختیها. او همانند یاران بدر، در راه دین خدا گام برداشت؛ مردی باتقوا، صالح، مدبر، مدیر و فرماندهای بزرگ که به مقام شهادت نائل شد.
سید هاشم صفیالدین تمام زندگی خود را در خدمت حزبالله و مقاومت اسلامی صرف کرد و سالها مسئولیت شورای اجرایی و مؤسسات و واحدهای مختلف آن را با اقتدار و تعهد مدیریت کرد. او همواره در کنار مجاهدان و نزدیک به خانوادههای شهدا بود و خداوند او را به عنوان شهید در کاروان شهدای نورانی کربلا گرامی داشت.
#شهدا_علی_طریق_القدس
♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
🔴إنا لله و إنا إلیه راجعون حزبالله لبنان در بیانیهای شهادت سید هاشم صفیالدین را اعلام کرد: بعض
🔴شهید هاشم صفی الدین پدر همسر زینب سلیمانی و نفر دوم حزب الله محسوب می شد
♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
🔴شهید هاشم صفی الدین پدر همسر زینب سلیمانی و نفر دوم حزب الله محسوب می شد
پیکر پاک و مطهر فرزند فاطمه (سلاماللهعلیها) و مرد میدان جهاد و شهادت حضرت حجت الاسلام سید هاشم صفیالدین پس از سه هفته در میان آوار بمبارانهای دشمن صهیونیستی در جنوب لبنان پیدا شد...
#سید_هاشم_صفی_الدین
♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
#قسمت_بیست_پنجم #روشنا دو مرد جوان حدود سی ساله وارد ویلا شدند ، به سمت لیلی آمدند و به من نگاهی کر
#قسمت_بیست_ششم
#روشنا
سلام خانم جلالی خوب هستین ؟
سلام عزیزم بله مرسی
سفر چطور پیش می رود ؟!
بد نیست لحن صدایم کمی تغییر کرده بود دیگر شور و نشاط ابتدا ی صحبت را نداشت
راستش ...
چی شده روشنک جان اتفاقی افتاده است ؟!
نیاز هست شما و پدر لیلی تشریف بیاورید شمال
شمال برای چی ؟!
خوب می دانید لیلی کمی حالش خوب نیست
بدون آن که صحبت خود را ادامه بدهم پرستار فردی را در بلند گوی بیمارستان صدا کرد ؛ صدا فضای بیمارستان پر کرد
مادر لیلی که حسابی نگران شده بود از پشت خط با صدای بلند داد زد الان کجا هستید این صدا ها چیست ؟
لیلی حالش بد شد و آوردمیش بیمارستان دکتر تشخیص داده است حنله ی عصبی و ضعف جسمانی است باید چند روزی در بیمارستان بستری شود و تحت نطر باشد ،آقا جمشید را هم خودتان بهتر می شناسید
بله می دانم 40 سال شناخت کافی نسبت به او دارم
قصد برگشت به اصفهان دارد من و لیلی ....
سکوت کردم این بار مامان لیلی ادامه داد
ما امروز راه می افتیم و نیمه شب می رسیم مراقب لیلی باش
بعد از قطع تماس به سمت لیلی رفتم لیلی حوصله زیادی نداشت
نگاهش معطوف به به قطرات سرم بود، مرا که دید با لحنی جدی با چه کسی صحبت می کردی ؟!
لیلی جان تو باید استراحت کنی به چیزی فکر نکن
روشنک چرا حرفی به من نمی
زنی اتفاقی افتاده است ؟!
نه عزیزم خیالت راحت باشد
پس ...
حرف لیلی را قطع کردم
از این به بعد لیلی خانم باید دختر خوبی باشد و به دیگر کار های بچه گانه نکند
لیلی لبخندی زد و بعد زیر لب گفت دیوانه 😂
4 ساعت بعد ....
------------------------------------
خانمی که کادر درمان بود ،به سمت تخت لیلی آمد در حالی که مانتوی شیری رنگی پوشیده بود و یک جفت دستکش ملاستکی در دست داشت در حال درست کردن مقعنه ی مشکی خودش بود؛ تخت لیلی را هل دادو به سمت راهرو برود بعد از سوار شدن من در آسانسور به طبقه ی سوم رفتیم
لیلی در بخش خانم ها بستری شد
خانم جوان یک دست لباس بیمارستان که داخل پلاستیک بود و با یک جفت دمپایی سفید رنگ به لیلی داد
فضای اتاق بزرگ با چند تخت که روی آن تعدادی بیمار با ست ها مختلف در حال استراحت بودند
روی صندلی کنار تخت لیلی نسشتم و به فکر فرو رفتم .
نویسنده: تمنا 🌸🌼
♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
#قسمت_بیست_ششم #روشنا سلام خانم جلالی خوب هستین ؟ سلام عزیزم بله مرسی سفر چطور پیش می رود ؟! بد نی
#قسمت_بیست_هفتم
#روشنا
صبح روز بعد با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم
به دلیل خستگی زیاد بعد از نماز صبح کمی استراحت کردم
سلام خوبین
سلام عزیزم ما رشت رسیدیم کدام بیمارستان بیاییم ؟!
بیمارستان ....
ببخشید خیلی دیر شد لیلی حالش بهتر هست ؟!
خدا را شکر
مشکلی پیش آمده بود براتون ؟!
ماشین در حال دچار نقص فنی شد و چند ساعتی زمان برد تا تعمیر شد
حالا خدا را شکر سالم رسیدید
تماس را قطع کردم از اتاق بیرون رفتم در راهرو جز رفت و آمد کادر درمان خبری نبود
به سمت ایستگاه پرستاری رفتم
به پرستاری که صحبت با تلفن بود نگاه کردم به نطر می رسید در حال نشانی دادن هست
منتطر شدم تماس خودش را تمام کند
بعد از قطع تماس نگاهی به من کرد
بفرماید ؟!.
بوفه ی بیمارستان کجا هست ؟!
دو طبقه پایین بروید درست جلوی در ورودی هست
از پرستار تشکر کردم نگاهی به اتاق کردم لیلی هنوز خواب بود
به سمت بوفه رفتم در این فاصله هم منتطر پدر و مادر لیلی باشم و چند کیک صبحانه بخرم
جلوی در ورودی گوشی دوباره زنگ خورد
شماره ی صدر روی صفحه نمایان شد
نفس عمیقی کشیدم در دلم زمزمه کردم این آدم نه صبح می شناسند و نه ...
بله بفرمایید ؟!
سلام مزاحم شدم
سلام دقیقا
هنوز شمال هستید آخر نگران حال شما شدم مدت سفرتان طولانی شد
آقای صدر زندگی شخصی من به شما مربوط نیست
لطفا مزاحم من نشوید !
احازه بدهید روشنک خانم ...
من قصد مزاحمت شما را ندارم فقط ....
صدر کمی مکث کرد فقط خواستم اگر اجازه بدهید با هم آشنا بشویم
البته نا گفته نماند که پدرتون از بنده خواست .
سرگیجه ی عجیبی در وجودم احساس کردم ،احساس ضعف در تمام بدنم ایجاد شد
شما حقیقت را نمی گویید ...
آقای صدر در هیج شرایطی مزاحم بنده نشوید
بعد از تمام کردن این جمله تماس را قطع کردم ، که چشم من به مامان لیلی افتاد
بعد از سلام و احوال پرسی نشانی اتاقی که لیلی در آن بستری بود را دادم
نیم ساعت بعد ...
مادر لیلی که که به نظر نگرانی اولش برطرف شده بود
نگاهی من کرد
روشنک جان خیلی شما به زحمت ت
افتادید؛ اگر تمایل دارید برگشت را با ما باشید ...
نه متشکرم
باید برگردم اصفهان فقط اگر زحمتی نیست آقای پاکزاد مرا تا پاپانه برساند
دو ساعت بعد
زمانی که به پایانه رسیدیم بیلط گرفتم و سوار اتوبوس شدم
وقتی روی صندلی نسشتم بغض گلویم را فشار می داد و دچار تنگی نفس شدید شدم
احساس می کردم همه دنیا با من در جنگ هست
ساکم که را آقا جمشید با خودش به اصفهان برد و بعد باید از خانه ی خانواده لیلی تحویل بگیرم !
در میان اشک های بارانی به یاد آوردم هر موقع احساس دلتنگی می کنم چند صفحه قرآن می خوانم.
نویسنده :تمنا😃🐳
🔴ایرنا: زن آبادانی طلا و جواهرات خود به وزن ۲۳۰ گرم و به ارزش تقریبی بیش از ۱۰ میلیارد ریال را به جبهه مقاومت در لبنان و فلسطین اهدا کرد.
•💛🕊•
🔸♡حسینیـہ معلی♡
💠 " حسینیه ای به وسعت ایران "
☑️ کانال ♡حسینیـہ معلی♡
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
@hoseiniyehmoalla
┈┉┅━❀💠❀━┉┉┈