هرگاه به تصور اولین کلاسی که با شما داشتم، میپردازم، لبخندی به طعم بوی گل های شببو ، بر لبانم جاری میشود.
آن جدیت خصوصا در اولین کلاس، باعث شد همگی برای این درس و معلمش حساب دیگری باز کنیم.
از هرچه بگذریم، از خاطرات ناب آن کلاس نمیتوان گذشت.
انگار همین دیروز بود.
بیدار خوابی آخر شب، به دلیل پرسش فردا برای آن درس.
خیلی اوقات درس را نه از روی علاقه، نه برای شغل، بلکه برای معلمش میخواندم.
شیرینی لذتی که از درس دادن و صبوریشان میبردم، من را ناخودآگاه مجاب به خواندن آن درس میکرد...
هنوز هم احساس استرس اول صبح که حاصل از پرسش سرکلاسی بود.
هنوز هم آن سکوت اول صبح
هنوز هم آن نظم دقیق
هنوز هم سوالات اختیاری
0.25 صدم اضافه و 0.5 نمره کم.
لذت استراحت های چند دقیقه ایه وسط تک زنگ، که البته با معرفی کتاب و چاشت سر صبح، فوق العاده ترین لحظات تحصیلم را میساختند.
وقتی به آن فکر میکنم هنوز هم آتش حرص خوردنم گُر میگیرد.
آخر همین که به نقطه ی اوج حساس داستان میرسید
میگفتند :
خب دوستان، هرکه میخواهد ادامه اش را بداند کتاب را از اقای فلانی بگیرد و بخواند...
این در برزخ گذاشتن ما توسط ایشان ما را تشنه تر برای خواندن کتاب میکرد...
از جالبترین خاطراتی که لبخند را به من هدیه میدهد این است که موقع امتحان های این درس که میشد،
گاهی اوقات نیاز به کمک یا راهنمایی کوچک داشتیم. دستم را بالا میآوردم، با متانت خاصی و با لبخند بالا سرم حاضر میشدند، با شوق تمام جریان و سوال را توضیح میدادم و ایشان هم با صبوری به من و توضیحاتم نگاه و گوش میکردند، صحبت هایم که به آخر میرسید،
میگفتند: « نمیدانم! » 😐😂
با خودم میگفتم جل الجالب
اگر نمیخواستند راهنمایی کنند
پس چرا این همه گوش دادند؟ 🤔
پس اصلا چرا بالاسرم حاضر شدند؟ 🤔
ایشان از هر فرصتی در شخصیت سازی استفاده میکردند...
یک بار امتحانم را از 9.5، 9.75 گرفتم.
با تعجب سعی در کشف 0.25 صدم اضافی بودم که فهمیدم این 0.25 اضافی، بابت آن «بنام خدایی» است که در بالای برگه ام نوشته ام! و این شد که از آن روز به بعد در بالای برگه ی هر امتحانم بیت شعری یا بنام خدایی بنویسم و امتحانم را با نام توکل به عالِم آشکار و نهان شروع کنم.
و این ظرافت ها است که، تفاوت های یک معلم دلسوز را با یک مدرس بی روح مشخص و برجسته میکند.
نیاز امروز جامعه ی ما، مدرس نیست بلکه معلم است که تماما اسوه و الگو باشد.
از منش و رفتار و گفتار
تا صبوری و گذشت و ایثار
و امروز روز شماست.
روز معلمی که امروزه، از برترین الگو های حقیر است.
این فرخنده را به شما تبریک عرض میکنم❤️🌼✨
راهتان جاوْدان ،
تنتان سلامت،
روحتان پر نور،
دانش آموز شما
#میم_الف
هرگاه به تصور اولین کلاسی که با شما داشتم، میپردازم، لبخندی به طعم بوی گل های شببو ، بر لبانم جاری میشود.
آن جدیت خصوصا در اولین کلاس، باعث شد همگی برای این درس و معلمش حساب دیگری باز کنیم.
از هرچه بگذریم، از خاطرات ناب آن کلاس نمیتوان گذشت.
انگار همین دیروز بود.
بیدار خوابی آخر شب، به دلیل پرسش فردا برای آن درس.
خیلی اوقات درس را نه از روی علاقه، نه برای شغل، بلکه برای معلمش میخواندم.
شیرینی لذتی که از درس دادن و صبوریشان میبردم، من را ناخودآگاه مجاب به خواندن آن درس میکرد...
هنوز هم احساس استرس اول صبح که حاصل از پرسش سرکلاسی بود.
هنوز هم آن سکوت اول صبح
هنوز هم آن نظم دقیق
هنوز هم سوالات اختیاری
0.25 صدم اضافه و 0.5 نمره کم.
لذت استراحت های چند دقیقه ایه وسط تک زنگ، که البته با معرفی کتاب و چاشت سر صبح، فوق العاده ترین لحظات تحصیلم را میساختند.
وقتی به آن فکر میکنم هنوز هم آتش حرص خوردنم گُر میگیرد.
آخر همین که به نقطه ی اوج حساس داستان میرسید
میگفتند :
خب دوستان، هرکه میخواهد ادامه اش را بداند کتاب را از اقای فلانی بگیرد و بخواند...
این در برزخ گذاشتن ما توسط ایشان ما را تشنه تر برای خواندن کتاب میکرد...
از جالبترین خاطراتی که لبخند را به من هدیه میدهد این است که موقع امتحان های این درس که میشد،
گاهی اوقات نیاز به کمک یا راهنمایی کوچک داشتیم. دستم را بالا میآوردم، با متانت خاصی و با لبخند بالا سرم حاضر میشدند، با شوق تمام جریان و سوال را توضیح میدادم و ایشان هم با صبوری به من و توضیحاتم نگاه و گوش میکردند، صحبت هایم که به آخر میرسید،
میگفتند: « نمیدانم! » 😐😂
با خودم میگفتم جل الجالب
اگر نمیخواستند راهنمایی کنند
پس چرا این همه گوش دادند؟ 🤔
پس اصلا چرا بالاسرم حاضر شدند؟ 🤔
ایشان از هر فرصتی در شخصیت سازی استفاده میکردند...
یک بار امتحانم را از 9.5، 9.75 گرفتم.
با تعجب سعی در کشف 0.25 صدم اضافی بودم که فهمیدم این 0.25 اضافی، بابت آن «بنام خدایی» است که در بالای برگه ام نوشته ام! و این شد که از آن روز به بعد در بالای برگه ی هر امتحانم بیت شعری یا بنام خدایی بنویسم و امتحانم را با نام توکل به عالِم آشکار و نهان شروع کنم.
و این ظرافت ها است که، تفاوت های یک معلم دلسوز را با یک مدرس بی روح مشخص و برجسته میکند.
نیاز امروز جامعه ی ما، مدرس نیست بلکه معلم است که تماما اسوه و الگو باشد.
از منش و رفتار و گفتار
تا صبوری و گذشت و ایثار
و امروز روز شماست.
روز معلمی که امروزه، از برترین الگو های حقیر است.
این فرخنده را به شما تبریک عرض میکنم❤️🌼✨
راهتان جاوْدان ،
تنتان سلامت،
روحتان پر نور،
دانش آموز شما
#میم_الف