🔅 اجتماع پرشور #دختران_آفتاب
👤 با سخنرانی استاد علیاکبر #رائفی_پور
👥 و با حضور :
🔅 خانم الهام چرخنده
🔅٢ مانکن محجبه شده آمریکایی
🔅همسر گرامی شهید #احمدی_روشن
🔅مادر گرامی شهید #محسن_حججی
🔅خواهر گرامی شهید #ابراهیم_هادی
🔅همسر شهید #تهرانی_مقدم
🔅مادر گرامی شهید امنیت، #شهید_حدادیان
🔅مادر گرامی شهید #حسام_ذوالعلی
🔅خانم مرضیه هاشمی، بانوی محجبه شده(مجری شبکه Press TV)
🔅و یک #مهمان_ویژه
📅 زمان : پنجشنبه، ٢١ تیر ٩٧، ساعت ١۶
🕌 مکان: تهران، میدان شهدا، روبروی مترو، حسینیه شهید همت
☑️ ورود برای عموم آزاد می باشد.
✅🆔 @montazer_moalleman
✅🆔 @farzand_aftab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست.
#سلام_برابراهیم ... تا آخر ببینید ... روح مقدسش را با انوار صلوات معطر کنیم.
#شهید #ابراهیم_هادی
#کلیپ🎬
#امام_خامنه_ای
@montazer_moalleman
لبیک یا مهدی:
#معلم دلسوز
#شهید #ابراهیم_هادی کار کم دردسر را رها کرد و به سراغ کار معلمی که کاری پر دردسر بود رفت، با حقوقی کمتر!
امــا به تنها چيــزی که فکر نمی کرد ماديات بود. می گفــت: روزی را خدا می رساند. برکت پول مهم است.
کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد.
به هر حال برای تدريس در دو مدرســه مشــغول به کار شــد. دبير ورزش دبيرســتان ابوريحان (منطقه۱۴) و معلــم عربی در يکی از مــدارس راهنمایی محروم (منطقه ۱۵) تهران شد.
تدريس عربی ابراهيم زياد طولانی نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمایی نرفت! حتی نمی گفت که چرا به آن مدرسه نمی رود!
يک روز مدير مدرسهی راهنمایی پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقای هادی هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چی شده؟!
کمی مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنير بگيرد!
آقاي هادی نظرش اين بود که اينها بچههای منطقهی محروم هســتند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچهی گرسنه هم درس را نمی فهمد.
مدير ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسهی ما را به هم ريختی، در صورتی که هيچ مشکلی برای نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداری اينجا از اين کارها بکنی. آقای هادی از پيش ما رفت و بقيهی ساعتهايش را در مدرسهی ديگری پرکرد.
حالا همهی بچهها و اوليا از من خواستهاند که ايشان را برگردانم.
همه از اخلاق و تدريس ايشان تعريف ميکنند. ايشان در همين مدت كم، برای بسياری از دانش آموزان بی بضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم.
با ابراهيم صحبت کردم. حرفهای مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايدهای نداشت. وقتش را جای ديگری پر کرده بود.
ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچهها بود.
دانش آموزان هم که از پهلوانيها و قهرمانی های معلم خودشان شنيده بودند شيفتهی او بودند.
درآن زمان كه اكثر بچه های انقلابی به ظاهرشان اهميت نمی دادند، ابراهيم با ظاهری آراسته وكت وشلوار به مدرسه ميآمد.
چهرهی زيبا و نورانی، کلامی گيرا و رفتاری صحيح، از او معلمی کامل ساخته بود.
در کلاســداری بســيار قوی بود، به موقع می خنديد. به موقع جَذبه داشت.
زنگهای تفريح را به حياط مدرسه میآمد. اکثر بچهها در كنارآقای هادی جمع میشدند. اولين نفر به مدرسه میآمد و آخرين نفر خارج می شد و هميشه در اطرافش پر از دانشآموز بود.
ســال تحصيلي ۵۹- ۵۸ آقــای هادی به عنوان دبير نمونه انتخاب شــد. هر چندکه سال اول و آخر تدريس او بود.
اول مهر ۵۹ حكم اســتخدامی ابراهيم برای منطقــه ۱۲ آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود.
#صلواتی جهت شادی روح شهید_ابراهیم_هادی و همهی معلمهایی که الان دیگر در بین ما نیستند.
منبع: کتاب سلام بر ابراهیم
اکبرزاده- کانون پژوهشی روایت ۲۷ حفظ آثار محمد رسول الله.
@montazer_moalleman