eitaa logo
شهدای مدافع حرم
917 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇 #شهید رسول پور مرادی #اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل #فرجهم #التماس_دعا 🍃🌸 @moarefi_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه روزی هم میاد هشتگ میزنیم النبی @oshahid
🍃قایقم را به دریای هستی می سپارم... 🍃در میان عاشقانه های آسمان و دریا و دلبری های متلاطم آن آبی زلال ❤️دلم قرص وجود توست! 🍃باکی از موج های بیقرار نیست تا زمانی که لبریزم از حس لطیف امن حضورت در پرده ی نیلگون زندگی ام... @moarefi_shohada
#عاشقانه_شهدا …هنوز به آخرین عکس نرسیده بودیم که از روی کنجکاوی پرسیدم: «نمی‌خوای بگی اسم منو توی گوشی چی ذخیره کردی؟» گفت: «به یه اسم خوب، خودت بچرخ ببین می تونی حدس بزنی ‌کدوم اسمه؟»😉 زرنگی کردم و رفتم به صفحه تماس‌ها، شماره من را «کربلای من» ذخیره کرده بود. لبخند زدم و پرسیدم: «قشنگه😍، حس خوبی داره، حالا چرا این اسم رو انتخاب کردی؟» جواب داد: «چون عاشق کربلا هستم و تو هم عشق منی♥️این اسم رو انتخاب کردم.» بعد از یک روز مریضی این اولین باری بود که با صدای بلند خنده‌ام گرفته بود.😊 به روایت همسر شهید مدافع حرم #حمیدسیاهکالی_مرادی 💕 @moarefi_shohada 💕
#زندگی_به_سبک_شهدا 🍃روز سه شنبه دانشگاه برنامه داشتیم . از اول صبح به خاطر برگزاری همایش کلا سرپا بودم. ساعت دوازده بود که حمید زنگ زد وگفت که برای یک سری کارهای بانکی مرخصی گرفته و الان هم رفته خانه،پرسید برای ناهار به خانه می روم ؟ 🍃گفتم : "حمید جان،ماهمایش داریم . احتمالاامروزدیر بیام. تو ناهارتو خوردی ، استراحت کن ."❤️ 🍃ساعت پنج غروب بودکه به خانه رسیدم. حمید مثل مواقع دیگری که من دیرتر از او به خانه می رسیدم تاکنار در به استقبالم آمد🌷 ازدر پذیرایی که وارد شدم به حمید گفتم : " از بس سرپا بودم و خسته شدم حتی یه دقیقه هم نمی تونم بایستم ." بعد هم همان جا جلوی در نقش زمین شدم. کمی که جان گرفتم،به حمید گفتم :" ببخش امروز که تو زوداومدی من برنامه داشتم نتونستم بیام. حتما تنهایی توی خونه حوصلت سر رفته از بیکاری."🌹 🍃جواب داد:" همچین هم بیکار نبودم . یه سر بری آشپزخونه می فهمی 😉 🍃حدس زدم که ناهارگذاشته یا برای شام ازهمان موقع چیزی تدارک دیده باشد . واردآشپزخانه که شدم تمام خستگیم در رفت .😍 🍃با حوصله حدود 1000تا گردو دوپوست راکه چند روز پیش عمه ام به ما داده بود مغز کرده و فقط چندتایی مانده بود. 💕وقت هایی که حوصله اش می گرفت ، کارهایی می کرد کارستان☺️ 🍃 گفتم :" حمید جان ! خدا خیرت بده . با این وضعیت کلاس و دانشگاه مونده بودم با این همه گردو چیکار کنم❤️ 🍃حمید در حالی که با خوشحالی مغز گردوهای داخل سینی را این طرف و آن طرف می کرد ، گفت :" فرزانه ! ببین چقدر گردو داریم . یعنی تو می تونی هر روز برای من فسنجون درست کنی !"😶😂 📚یادت باشد ص 131 💕 @moarefi_shohada
🍃از یک زمانی به بعد از پیامک دادن خوشم نمی آمد ٬ دوست داشتم با خط خودم برایش بنویسم . یادداشت های کوچک می نوشتم . چون معمولا حمید زودتر از من از خانه بیرون می رفت و زودتر از من به خانه برمی گشت . هر کاغذی که دم دستم می رسید برایش یادداشت می نوشتم . هر روز یک چیزی می نوشتم می گذاشتم روی اوپن یا کنار آینه ٬ خیلی خوشش می آمد ٬ می گفت : نوشته هایت هر چند کوتاه ٬ تمام خستگی از تنم بیرون می رود❤️ به من می گفت : یک روز با این نوشته ها غافلگیرت می کنم !🌹 📚یادت باشد ص314 🌷شهید مدافع حرم به روایت همسرشهید 🌹یادش با ذکر 💕 @moarefi_shohada 💕
•~ أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلات~• سلام بر آن لب هاى خشکیده💔 @oshshid