eitaa logo
شهدای مدافع حرم
906 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ که ارزش عاشق شدن رو داشته باشه عشق نه.....زمینت میزنه عـــــشق یعنے: تو دل شب آروم زمزمه ڪنے العـــفو عـــــشق یعنے: چشماتو ببندے و بری عـــــشق یعنے: شب ڪه همه خوابن تو آروم سر سجاده بگی خدایا عـــــشق یعنے: اعتراف ڪنے منو بڪِش سمت خودت ... عشق یعنے: یاد و ڪلے حسرت دیدار روی ماهشون عـــــشق یعنے: هرچیز و هرکجایی که بری یاد معشوق بیفتی و دلگیر شی عـــــشق یعنے: حسرت یه بار دیدار با عـــــشق یعنے: آرامش شبهای جمعه کنار عـــــشق یعنے: عـــــشق یعنے: داشتن شــــــــــهادت ودر آخر عشق یعنی روسفیدی پیش (س) ....... التماس دعای شدن
با یاد تو سنگم، نَرم چشمانم، اشڪ بار و اعتقادم، مےشود در آن روزی ڪہ مثل تو " پـرواز " ڪنم... @moarefi_shohada
با یاد تو سنگم، نَرم چشمانم، اشڪ بار🌷 و اعتقادم، مےشود 🌷 در آن روزی ڪہ مثل تو " پـرواز " ڪنم..🌷. 🌷 @moarefi_shohada
🌷 🔰شهید موسوی‌نژاد از دوران نوجوانی و حضور در جبهه تا لحظه شهادتش در سن ۴۲ سالگی، هیچ‌گاه شهادت را ترك نكرد: « عقد اخوت با شهدا، آتش فراقی را در دل سید روشن كرده بود كه دائماً برای آن به مزار شهدا می‌رفت و بلند بلند با آنها حرف می‌زد. گاه می‌كرد كه چرا به خوابش نمی‌آیند و گاه درددل‌هایش را به نزد همرزمان قدیمی می‌برد و درد دل می‌كرد.» شهید موسوی‌نژاد از سال ۶۴ تا سال ۶۷ در مناطق عملیاتی حضور می‌یابد و بعد از اتمام دفاع مقدس زندگی مشتركش را در نهایت سادگی و با كمترین امكانات آغاز می‌كند:«وقتی با آقا سید زیر یك سقف رفتیم، زندگی چندان راحتی نداشتیم. گاهی آنقدر فشار مالی زیاد می‌شد كه با خودم می‌گفتم كاش چند سال می‌ماندیم و بعد ازدواج می‌كردیم. اما محبت‌های سید عبدالحسین همه چیز را جبران می‌كرد. همسرم زندگی مشترك را برای رضای خدا آغاز كرده بود.» سید عبدالحسین جوانی مذهبی بود كه هیچ وقت از خط رزمندگی خارج نشد و با چنین روحیه‌ای مأموریت‌های سختی را كه به او محول می‌شد، به انجام می‌رساند. عبدالحسین از 🔰سال ۱۳۷۰برای مأموریت به لبنان می‌رود و سپس از سال ۷۴ برنامه دیدار با خانواده شهدا را راه‌اندازی می‌كند كه تا لحظه شهادتش هر شنبه شب انجام می‌شد: «سراسر زندگی سیدعبدالحسین موسوی‌نژاد بوی شهدا را گرفته بود. گویی در ارتباط با شهدا و به خانواده‌شان رایحه‌ای بهشتی را استشمام می‌كرد كه برای برخورداری از آن شنبه شب‌ها را انتظار می‌كشید...