#ادامه....✨
تا پایش به بیمارستان میرسید
گريه ميكرد.
نيامده ميخواست برود.
ميگفت: من از #شهدا خجالت ميكشم،
از رزمندهها، جانبازها و...
نكند جا بمانم؟!!!
تصاوير جبهه را كه ميبينيم شرمنده ميشوم.
يعني ميشود من هم در راه خدا....؟!
🌿گردان يارسول (ص)، گردان خطشكن بود.
هركس حال و هواي #شهادت داشت به زور هم كه شده خودش را به آن گردان ميرساند.
آوازه سيدعلي اكبر در بين همه بچههاي لشكر پيچيده بود.
خيليها دوست داشتند در كنار دانشجوي شجاعي باشند كه هم در #معنويت پيشتاز بود
و هم مغز متفكر #طراحي عملياتهاي گردان بود.
روزها سرش خيلي شلوغ بود.
اما شبها راحتتر ميشد او را ديد
به خصوص بعد از نماز شب و قبل از اذان صبح
كه بي سر و صدا آفتابههاي دستشويي گردان را
يك به يك ميبرد زير تانكر آب و پر ميكرد
تا به رزمندگان اسلام خدمتي كرده باشد.🍂
7⃣