بال هایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه بر خاک قدمهای تو چیدن دارد
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و از آن روز سرم میل بریدن دارد
غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است
میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
قیمت عبد به افتادن در سجادست
سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است
خانهای است در این جا که کریم از همه
سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است
دل ما سوخت در این راه ولی ارزش داشت
هر که اینگونه نباشد ضررش بیشتر است
بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم
هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است
هر گدایی برسد لطف که دارد اما
به گدایان برادر نظرش بیشتر است
ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﻛﻪ ﺟﻼﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ
وسعت روح بدن را به فنا میگیرد
غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است
و من الله توفیق
محمدرضا دهقان امیری
94/6/14
تهران
🍃23🍃
روایتی کوتاه از زبان خواهر شهید:
وسط خیابان بودم که با من تماس گرفت. با حالتی ناراحت و گرفته خبر تصادف یکی از دوستانش را داد. حتی عکسش را فرستاد و تاکید داشت به طور ویژه دعایش کنم و ختم صلوات بگیرم.
خیلی به منزل آن دوستش میرفت و، چون شکستگیهایش زیاد بود، کمکش میکرد تا جا به جا شود و کارهایش را انجام میداد.
🍃24🍃
Shab17Safar1397[06].mp3
3.84M
فراز هایی از #وصیت_نامه
شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری
🔸با نوای: حاج میثم مطیعی
@moarefi_shohada
🍃26🍃
هدایت شده از لیلا
ابووصال.apk
48.58M
♦️نرم افزار معرفی #شهیدمحمدرضادهقان_امیری
🍃🌸| این نرم افزار شامل :
تصاویر،خاطرات،وصیتنامه،مداحی و... میباشد.
#پیشنهاد_دانلود
#نشر_دهید
@moarefi_shohada
🍃28🍃
انتهای "نگاه خدا" یعنی
🕊 "شهادت" 🕊
💢اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء💢
#التماس_دعا
شـــهـــیـــدانـــه...🌹
#شهدا_بامعرفتند...
نشان به آن نشان که اول آنها دستِ رفاقت به سویت دراز کردهاند...🖐
هی رها کردی و بی موازاتش باز دستت را گرفتند...
#شهدا_بامعرفتند...
نشان به آن نشان که هربار سمت گناهی فقط نیم نگاهی کردی خودی نشان دادند...🌷
#شهدا_بامعرفتند...
نشان به آن نشان که خون دادند تا تو جاری شوی...
بی منت... بی ادعا... بی چون و چرا...✨
#شهدا_بامعرفتند...
پا که در مقتلشان گذاشتی قسمشان دادی به رفاقتشان...
یقین داشته باش حاضرند باز هم تا پای جان بروند تا تو جان بگیری...🌿
👈از شهدا بخواه دستت را بگیرند...
#شهدا_رفیق_بازند...🥀🕊
#باور_کن...
✨ @moarefi_shohada ✨
🍃🌹هو الشهید🌹🍃
🌹🍃 #سه_روایت_از_تسبیح
🔸راوی اول:
اکثرا دوست داشت تسبیح دستش باشد و از بازی کردن با آن لذت می برد...
معمولا هم تسبیح های خوب را از دیگران می گرفت😂
فقط سه بار از کلکسیون اتاق من تسبیح برداشت.😅
برای آخرین تولدش هم به #محمدرضا تسبیح هدیه دادم...
معمولا سوئیچ موتورش را به تسبیح وصل می کرد؛ سوئیچ که روی موتور بود، تسبیح هم دور دستش...
می گفت: "به خاطر اینکه وقتی پلیس سوئیچ رو در میاره نتونه ببردش"😅
🔹راوی دوم:
شبی که #محمدرضا و مسعود و احمد و سید مصطفی شهیدشدند، وقتی رفتیم بالا سر #محمدرضا...😭
بعد از اینکه پیکرهای مطهرشان را به ماشین منتقل کردیم؛
قرار شد برگردیم عقب و یک جابجایی انجام بدهیم که کنسل شد.
یکی از بچه ها سوئیچ موتورش را از روی زمین برداشت، می خواستیم ببینیم موتورش کدام است.
همه گیج بودیم، متوجه نمی شدیم چی به چی است😔
با اینکه سوئیچ به موتور نمی خورد اما می دانستیم این سوئیچ موتور تریل #محمدرضا ست؛ چون یک تسبیح سبز رنگ به آن آویزان بود...
یکی از بچه ها سوئیچ و تسبیح آویزان به آن را برد بالا؛ شب بود ولی دیدیم...😢
🔸راوی سوم:
فردای آن اتفاق به مقرمان برگشتیم...
یکی از دوستانی که رفته بود بیمارستان برای کارهای خودش، تعریف می کرد:
به بیمارستان که رسیدم و متوجه شدند از رزمنده های یگان فاتحین هستم، اطلاع دادند که دو نفر از بچه هایمان شهید شدند و برای شناسایی به محلی بروم که پیکر آن دو شهید بزرگوار بود...
مسعود عسکری و احمد اعطایی را شناسایی کردم...
چون دو ساعت قبل از عملیات آنها یک عملیات دیگری هم داشتیم، در جریان نبودم؛
گفتم: "کی این اتفاق افتاده؟..."
حالم بدتر شده بود و داشتم برمی گشتم که مجددا گفتند: "صبر کن دو شهید دیگر هم هست..."
خیلی منقلب شدم گفتم: "مگه چه خبر شده؟! چهار شهید؟!!"
وقتی برای شناسایی رفتم، یک سوئیچ نشانم دادند که به یک تسبیح سبز رنگ آویزان بود؛ همان جا گفتم: "این #محمدرضا دهقان امیریه😭"
آخر هم عامل شناسایی اش شد همان سوئیچ همراه با تسبیحش...
🍃📜|نقل از #دوست_و_همرزم_شهید
🌹✨کانال شهدای مدافع حرم 👇
@moarefi_shohada✨🌹