⬆️⬆️
و مجبور بودم پا برهنه و بدون کتاب به خانه برگردم و درباره گیوه و کتاب بخرم. دوران کودکی و نوجوانی گذشت و شغل پدر را هم به خوبی یادگرفت. پدر برایش مغازه ای در سر چَهارراه مارنان قدیم (چهارراه خاقانی و باغ دریاچه ) می گیرد و در آن جا مشغول به کار می شود. بعد در سال 1338به سربازی رفت سربازی او در ارتش بود و دوره آموزشی و خدمتش را در تهران قسمت مخابرات گذراند بعد از سربازی در محله لادان مغازه قصابی برای خود به راه انداخت و در سال 1342 ازدواج کرد او زندگی خود را در یک اتاق کاه گلی در خانه ی پدر بزرگش آغاز کرد و در سال 1343 اولین فرزند او به دنیا آمد حدود پنج سال در آن خانه خشت و گلی زندگی کرد.
همسر او زن بسیار صبور و مهربان و با گذشت بود. بعد به پیشنهاد یکی از دوستانش در سال 1345 به استخدام شهربانی درآمد او دوره آموزشی خود را در تهران گذراند و پس از آن به اصفهان منتقل شد و در کلانتری 2 خیابان ولیعصر به خدمت مشغول شد 24 ساعت به خدمت می رفت و 24 ساعت هم استراحت می کرد که روز استراحتش در خط اصفهان – نجف آباد به عنوان راننده مینی بوس کار می کرد. او در آن زمان چندین بار بخاطر درگیری با مسئولین شهربانی به دادگاه نظام فراخوانده شد. هیچ وقت زیر بار زور نمی رفت. شب ها در شیفت نگهبانی خیلی دلسوزانه بیدار می ماند و پست خود را به هیچ عنوان و در هیچ حال ترک نمی کرد دوست داشت وظیفه خود را به نحو شایسته ای انجام دهد همیشه خواهان عدالت و حق بود و از ناحقی و ظلم خشمگین می شد.
این ها نکاتی بود که از خودش و پدرمان شنیده بودیم. خواهر شهید می گفت: «پدر و برادر بزرگ تر در زمان نوجوانی و جوانی شهید همیشه نگران او بودند که دیگران از صداقت و راستی و سادگی او سوء استفاده نکنند همیشه با گذشت بود طوری که در زمان جنگ ماسک خود را به همرزمش می دهد و خود شیمیایی می شود. او با من که خواهرش بودم بسیار شوخ بود و دوست داشت همیشه خندان و خوشحال باشیم. در دل کینه نداشت با هر کس سر هر موضوعی بحث می شد صادقانه حرف خود را می زد و بعد از چند دقیقه همه چیز را فراموش می کرد مهربان بود و کوچک ترین محبت دیگران را جبران می کرد. هر کس هر اشکالی داشت پشت سرش حرف نمی زد بلکه با صداقت به خودش می گفت.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
⬆️⬆️
او در تمام دوران زندگی، حتی بعد از جانبازی پر قدرت، توانا و پر انرژی و جنب و جوش بود. قلبی پر از مهر و محبت و صاف و زلال داشت. زبانش حقیقت را بیان می کرد و زیر بار زور هم نمی رفت.
در زندگی با دیگران مثل پدر، مادر و همسر اگر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد و کوتاهی نمی کرد، با گذشت بود، طمع به چیزی نداشت همیشه به دنبال حق خودش بود. حق دیگران را هم پایمال نمی¬کرد در زندگی برای همسر و فرزندانش آنچه در توان داشت کم و کاستی نمی گذاشت.
فرزند دوست بود و دوست داشت تعداد فرزندان زیاد باشد چون فوتبال را دوست داشت می گفت: «می خواهم یک تیم فوتبال باشیم»، عاشق فوتبال بود و خودش فوتبال بازی می¬کرد حتی بعد از جانبازی دست از فوتبال نمی کشید و به دیدن فوتبال هم علاقه داشت. قبل از مسافرت به شمال و پیش از شهادتش، صندلی خود را کنار تلویزیون گذاشته بود و تماشا می کرد.
و با اشتیاق و هیاهو و هیجان زیاد مشغول تماشای فوتبال بود. همیشه روزهایی که سرکار نبود چه در جوانی و چه در پیری، در منزل کنار همسر خود کار می کرد. وقتی من کلاس سوم دبستان بودم به مسافرت رفت و برایم یک کیف مدرسه آورد و همچنین وقتی کلاس پنجم بودم به شیراز رفت و یک ساعت مچی که بند مشکی قشنگ هم داشت برایم آورد. از صفات دیگر ایشان این بود که خیلی خوش سفر بود که این صفت را از پدر به ارث برده بود.
بیشتر جمعه های سال، اگر سرکار نمی رفت به تفریح و مسافرت می رفتیم که خیلی خوش می گذشت در آن موقع خیلی از مردم مشتاق رانندگی خانم ها نبودند اما او علاقه داشت من رانندگی را یاد بگیرم. اوایلی که یک اتومبیل (ژیان مهاری) خرید بسیاری از تفریحگاه های اصفهان و اطراف اصفهان را می رفتیم، حتی یک بار با خانواده و همین ژیان مهاری به مشهد مقدس رفته بود. اهل سفر بود. زیبا صحبت می کرد وقتی صحبت می کرد لحجه خاصی نداشت و مقید بود به زبان فارسی کتابی صحبت کند.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
⬆️⬆️
خیلی شعر از کودکی که از مادر شنیده بود حفظ کرده بود و به موقع و بجا بکار می برد. مهمان دوست بود و هر چه در توان داشت برای مهمان کم نمی گذاشت اگر وظیفه ای به او محول می شد به خوبی و به نحو احسنت انجام می داد و کارش ایراد نداشت.
کار او در شهربانی طوری بود که شب ها همیشه بیدار بود و بعد از جانبازی هم سی سال در اثر شیمیایی شدن ریه هایش قادر به خوابیدن نبود. خیلی دل رحم بود. با شروع جنگ به آبادان اعزام شد، حدود 18 ماه در آبادان بود چند مرتبه دچار موج انفجار و مجروحیت شد ولی هیچ وقت اقدامی برای جانبازی خود نکرد.
او از نخستین روزهای جنگ در عملیات های مختلف از جمله عملیات شکست حصر آبادان و آزاد سازی جاده آبادان - اهواز شرکت داشت. بعد سال 1360 در بهداری شهربانی مشغول به خدمت شد و در سال 1364 بازنشست شد و بعد از آن به صورت داوطلب و به عنوان جهادگر به جبهه رفت که در سال 1365 در منطقه فاو شیمیایی شد.
حاج مجتبی فرزند شهید می گوید: «من در سال 1361 با رضایت او و در سن 16 سالگی با دستکاری کردن در شناسنامه خود به جبهه رفتم و در چندین عملیات شرکت کردم او نه تنها ممانعت نکرد بلکه بخاطر اعتقاد به نظام و هدفش ما را به تشویق نبرد با دشمن می کرد». پس از شیمیایی شدن با ما تماس گرفت و گفت: «من تهران هستم و شیمیایی شدم» تمام بدنش تاول زده و سیاه و کبود شده بود و دائم سرفه می کرد نزدیک به 35 روز در بیمارستان لبافی نژاد بستری شد چون ریه هایش مشکل داشت دیگر قادر به کار کردن و راه رفتن زیاد نبود.
بعد از چند سال چشمانش نیز دچار مشکل شد که پیوند قرنیه کرد هر40 روز یکبار و بیشتر در فصل زمستان 3 یا 4 روز در بیمارستان بستری می شد. هیچ وقت برای درمانش حاضر نبود به خارج از کشور برود او نمونه ی بارز یک جانباز بود، هیچ وقت شکایت نمی کرد.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷
می گفت: «من برای خدا رفتم و جای شکوه و گلایه نیست» او غرق معنویات بود خیلی به ادبیات علاقه داشت.شهید حاج مهدی ترک لادانی همسر بسیار خوبی داشت هم مهربان و هم فداکار و با گذشت، همسر او در سال 1391 از دنیا رفت.
آن ها عیال وار بودند و حقوق آن ها کفاف مخارجشان را نمی داد در حالی که حاج مهدی مجروح بود همسرش 9 فرزند او را به خانه بخت فرستاد و بار تمام مسئولیت خانواده پس از مجروحیت شهید به دوش همسرش افتاد. شهید برای همسرش مانند فرزند بود.
آن روزها که شرایط زندگی بسیار سخت بود با قالی بافی به همسرش کمک می کرد در زمستان ها هنگامی که آب لوله کشی نبود و لوله هایی که از چاه، آب را بیرون می کشیدند یخ می زدند همسر شهید لباس ها را در جوی آب می شست.
شهید و همسرش فرزندان مومن و متدینی از خود به جا گذاشتند شهید تمام عمرش ولایتی و انقلابی و مطیع رهبری بود هر سال در عاشورا نذری می داد به ایتام کمک می کرد.
و چند نفر در محل بودند که به آن ها کمک مالی می کرد او تعزیه خوانی هم می کرد به همراه همسرش قالی بافی می کرد نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی شد. او قریب 31 سال با ریه¬های شیمیایی دست و پنچه نرم کرد عاقبت به دیار بقا پیوست. مصاحبه که تمام شد آن چه به دست آوردم آن بود که من و امثال من چقدر در مقابل این انسان ها کوچک و حقیریم.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🎹 موزیک خیال آشنا
روایت گلایه_دردهای ناشنیدهی مردمی نجیب و صبور.
اثری متفاوت از موسسه منتظران منجی «عج»
Montazer.ir/khiale-ashena
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 اغتشاشات محصول چه بود؟
از آموزش اغتشاش در بازیهای رایانهای تا استیلایِ دشمن در بستر فضای مجازی
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_25109843.jpg
195.7K
📢 اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر یار دیرین و صدیق انقلاب دکتر عباس شیبانی
🔻 حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز (جمعه) با حضور در کنار پیکر مرحوم دکتر عباس شیبانی ضمن قرائت فاتحه، بر آن یار دیرین و صدیق انقلاب نماز اقامه کردند. در این مراسم جمعی از خانواده و بستگان مرحوم شیبانی نیز حضور داشتند.
🔹️ دکتر عباس شیبانی از مبارزان قدیمی دوران انقلاب اسلامی بود که شامگاه پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱ به لقاءالله پیوست. عضویت در شورای انقلاب، نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی، وزیر کشاورزی، پنج دوره نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، ریاست دانشگاه تهران، کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری دوره دوم و پنجم و سه دوره عضویت در شورای شهر تهران از سوابق وی بود.