eitaa logo
شعبه اباذر
167 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
313 ویدیو
4 فایل
شعبه اباذر
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ هم‌اکنون دوره تکمیلی و پیشرفته تربیت مربی قرآنی کودک ✅ با تدریس استاد مهدی فاضلی ╭❀••••• @moassese1 •••••❀╯
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای استاد فرهمند هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تطهیر جان باکلام مولا علی علیه‌السلام 🍃🌸🍃  بعضى از يهوديان به آن حضرت (امام عليه السلام) گفتند: هنوز پيامبرتان را دفن نكرده بوديد دربارهاش اختلاف كرديد! امام عليه السلام در پاسخ فرمود: 🍂ما درمورد آنچه از (وصاياى) او رسيده بود اختلاف كرديم، نه درباره خودش؛ 🍂 اما شما پس از عبور از دريا (و غرق شدن فرعونيان) هنوز پاهايتان خشك نشده بود به پيامبر خود گفتيد: براى ما هم بتى بساز همانگونه كه اين قوم بت پرست (اشاره به بت پرستانى است كه مشاهده كردند) بت هايى دارند و موسى به شما گفت: شما مردم نادانى هستيد (كه بعد از اين همه معجزات الهى در توحيد شك مى كنيد). نهج‌البلاغه _خوانی _پایتخت_ نهج‌البلاغه
تطهیر جان باکلام مولا علی علیه السلام 🍃🌸🍃 وَ قَالَ (علیه السلام): أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ.  امام عليه السلام فرمود: من، يعسوب (و پيشواى) مؤمنانم، ومال و ثروت، يعسوب (و پيشواى) بدكاران است. مرحوم سيّد رضى در ذيل اين گفتار حكيمانه مى گويد: معنى اين سخن آن است كه مؤمنان از من پيروى مى كنند و بدكاران از مال، همانگونه كه زنبوران عسل از يعسوب و رئيس خود پيروى مى كنند. نهج_ البلاغه _خوانی پایتخت_ نهج_ البلاغه
✅حضور نویسنده مسلمان فرانسوی «سرکار خانم کلرژبرت» در مدارس قرآنی جنت😍 ✨ در سلسله نشست های مطالعاتی دانش‌آموزان باحضور بهترین نویسندگان حوزه کودک و نوجوان 📝 کلرژبرت نویسنده ای که جهان را برای کودکان خواندنی میکند.😇 ✅با حضور مدیرعامل موسسه امیرالمؤمنین علیه‌السلام کاشان حجت‌الاسلام حسن زاده، معلمان دلسوز و مادران دغدغه‌مند ✅همراه با برگزاری کارگاه های متنوع و آموزنده بصورت تخصصی، اجرای نمایش و ... ╭❀••••• @pnahj_ir •••••❀╯
📌آبروی خدا....! بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. ️فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم. وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد. بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا. اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست... آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم. پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا. هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در، آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا. همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم. آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان... مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم اینا چیه؟ گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد. آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. کارشان که تمام شد، رفتند. آقا به من فرمود، دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها  همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت. 📚 جام عقیق 👈 حالا شده حکایت ما. یک عمر بر سر سفره خدا نشسته ایم، کافیست یک مرتبه کمی تاخیر شود، سر و صدایمان بلند می شود. کاش همان شأنی که برای مردم قائل هستیم تا آبرویشان را نریزیم، برای خدا هم قائل بودیم و آبروریزی نمی کردیم. 🌀شادی روح شهید نواب صفوی صلوات🌺