اگر رسول خدا و امیر قافله باشد
بگو به اُسقف اعظم که بیم زلزله باشد
اگر که فاطمه باشد کنار او حسنینش
علی که در خم مویش هزار سلسله باشد
که سنگ سنگ بسوزد تمام وادیِ نجران
که خشت خشت بریزد اگر مقابله باشد
چو بید بر سر ایمان خویش خوب بلرزند
اگر برابر عاشق هزار عاقله باشد
اگر که آل عبا هم، که جانِ (اَنفُسِنا...) هم
همین که دست خدا هم در این معامله باشد
که آنچه مانده پس از تو به روی دست حریفان
شناسنامه ی ممهور به مُهر باطله باشد
بگو به حاکم نجران سخن ز فضل نگوید
که بعدِ دین محمد مدینه فاضله باشد
(خدایکی ست علی) و (علی یکی ست خدا) کو؟
کسی که قادر به حل این معادله باشد
خدا یکی ست، به غیر از خدای عزوجل نیست
مباد بین خدای من و تو فاصله باشد
مباد آنکه کسی در بیُفتد آل عبا را
که هر که باشد بازنده ی مباهله باشد
#رضا_نیکوکار
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
نظر به گفته ی "جرداق"، هم نظیرش نیست
دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟
علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که
چهارمین فلک اندازه ی حصیرش نیست
دوجا به دست نبی دست او گره خورده ست
علی مباهله اش کمتر از غدیرش نیست!
فدای انفسنایی که در کلام خدا
به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست
هوای حضرت عیسا دمیست سلمان را
نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست
#مسعود_یوسف_پور
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری
در مسجدالاجابه نشستیم پیش هم
نزدیک صحن دلشدگان، پای منبری
قرآن کنار پنجرهها بود و میوزید
بوی گل محمدی از پشت هر دری
وقتی شدیم همنفس و گرم گفتوگو
پر میکشید شعر به آغوش دفتری
در چشم او صلیب، چراغ هدایتش
در چشم من ولایت ماه منوری
از آیهی مباهله با من کمی بگو
از واژههای نور، به جان پیمبری
ـ بیشک پیمبر، «أنفسنا» را صریح گفت:
غیر از علی برادر من نیست دیگری
أبناءنا و أنفسنا و نساءنا
روح پیمبرند به هر شأن و باوری
نجرانیان به عجز، پی صلح آمدند
خود را گره زدند به تقدیر بهتری
روح مسیح، همنفس پیک صلح بود
صلحی که نامهای است به پای کبوتری...
□
نزدیک ظهر بود که شعرم تمام شد
وقت اذان شنیده شد الله اکبری...
#علی_اصغر_شیری
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
یک آسمان ماه
خورشید حق در گفتگویش با نصارا
برده ست زیر آسمانش ماه ها را
این ماه ها که یک جهان نورند هریک
کردند نورانی شب دنیای ما را
حاجت به حُجَت نیست اما حضرت عشق
یک عمر کارش بوده با مردم، مدارا
برهانی آورده ست همچون عترتش، تا
روشن کند افکار در شب مبتلا را
می خواسته با نور برهان عظیمش
پایان دهد قبل از شروعش ماجرا را
ساکت کنند بیهوده گویان جهان را
خامُش کند هرکس که دارد ادعا را
او جان خود را با خود آورده ست وقتی
همراه خود دارد علیِ مرتضی را
نیکوترین زن در جهان را برگزیده
آورده با خود حضرت خیرالنسا را
همراه خود آورده فرزندان خود را
نور دوچشم خود، حسین ومجتبی را
نورخداوند است نورپاک احمد
جز حق نباید دید هرگز مصطفی را
نور خداوند است تابیده ست بر او
جان داده این آیینه ی ایزد نما را
ایراد از کوتاهی دید است آری
هرکس نمی بیند تجلای خدا را
وقتی علی را جان احمد نام دادند
یعنی نبین جان وتنی از هم جدا را
یعنی نباید دید جز نور خداوند
جمعیت نورانی آل کسا را
آل کسایی که اگر باشند یک سو
سویی دگر بیند خدامان ماسوی را
نابودشان سازد خدا با قهر سنگین
برجمع آنان می فرستد هر بلا را
عید شکوه حق، غدیر دوم ماست
عیدی که ثابت کرده فرِّ دین ما را
عیدی که ساکت کرده هر بیهوده گو را
تاباند بر شب جلوه ی دین هدی را
الحمدلله الذی با نور اسلام
راه وصال حق، نشان دادند ما را
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
دعوت به نور بیکرانه ظرف میخواست
که اهل تثلیث از وجودش دور بودند
گفت و شنودی شد ولی حق را ندیدند
این قطره ها در فکر نابودی رودند
گفتند با کینه ، که حق در مسلک ماست
دین و دیانت در کمال و رشد داریم
فرمود هر چه راهب و رهبر که دارید
آرید تا پیش خدا نفرین بکاریم
موعود آمد ، آمدند اهل نصاری
با رهبران و پیشوایان ِ توانمند
گفتند گر لشکر کشد راهش به دنیاست
گر خانواده آورد قصدش ، خداوند
این سو منور کرد احمد با قدومش
با نفس و فرزندان و با ام ابیها
دیدند از بین هزاران یار و یاور
آورده نور چشم ها و جان خود را
وحشت میان چشمهاشان موج میزد
گفتند اینها مژدۀ پیغمبر انند
ما در کجا ی راه و اینها درکجایند
ما گم میان راه و اینها رهبرانند
فانوس در افکارشان بودش ولیکن
خورشید پنداری بلای جانشان شد
در کهکشان ها راز ِ بی اندازه دیدند
تردید ها سر ریز در ایمانشان شد
دیدند این حقانیت را منحرف ها
دیدند و بعد از مصطفی پیمان شکستند
آتش به در ب خانه مولا کشیدند
دست خدا را در میان کوچه بستند
با ناسزا و سیلی و با تازیانه
در بین کوچه راه بر ریحانه سد شد
در پشت در با میخ در ، شش ماهه اش رفت
در پشت در ، در زیر پاهاشان لگد شد
با خنجر پیمان خود ، پشت حسن را
با زخم بد عهدی پر از تمثال کردند
مسموم کردند آخر این سبط نبی را
با دوست کردند آنچه با دشمن نکردند
در کربلا محشر به پا کردند آنها
در کربلا از دختران معجر کشیدند
در کربلا حتی ملائک گریه کردند
در کربلا قوم خدا را سر بریدند
#علیرضا_فیضی
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
خورشید هم مسیر تو را انتخاب کرد
با نور خود سیاهی شب را جواب کرد
دست قضا دعای سریع الاجابه را
با آیه های روشن حق مستجاب کرد
با اهل بیت خود به مصاف مسیحیان
آمد تمام فرضیه ها را خراب کرد
در هم شکست لشکر کفر و نفاق را
یک یا علی میان نبرد انقلاب کرد
خواب از سر زمین و زمان ناگهان پرید
آیات صبح، نقشه شب را بر آب کرد
نجرانیان معامله ها را به هم زدند
بیراهه از مسیر خودش اجتناب کرد
پای علی به معرکه وا شد از آن زمان
پیغمبر از زمانه سؤال و جواب کرد
با بهترین سلاله ی خود آبرو گذاشت
تاریخ روی حرف محمد(ص) حساب کرد
آن روز در مجادله حتی خود مسیح
با آیه ی مباهله فصل الخطاب کرد
#زهرا_غلامزاده_مهرآبادی
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
خلقت کجا دیگر چنین درّی ثمین دارد
چون پنج خورشیدی که بر روی زمین دارد
نه باورش سخت است آن روزی بیاید که
نفرین به لب ها رحمت اللعالمين دارد
"من حاجک" پس "نبّهل" تقدیر هر قومی ست
که ادعای برتری و درد دین دارد
پس در شکوه سادگی دیدند پيغمبر
آورد آن را که نه آن دارد نه این دارد
گفتند اینگونه که او آرام می آید
بی شک به حقانیت راهش یقین دارد
باطل شده "تثلیث نجراني" که همراهش
غیر از پسرها و پدر ، روح الامین دارد
آورد با خود خویش را آورد حیدر را
دیدند که در دست ، قرآن مبین دارد
ابنائنا ابنائکم تکلیف معلوم است
تا که محمد از پسرها بهترین دارد
از خاک پای فاطمه دیدند مریم را
که روی تاج سروری خود نگين دارد
دیدند عیسی را که در اوج مسیحایی
مهر غلامي علی را بر جبین دارد
همواره برحق است آن جمعی که حیدر را
در خود بعنوان امیرالمؤمنین دارد
#علی_کاوند
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
ای محمد بگو علی جان است
جان جان است و جان جانان است
ای محمد بگو علی اصل است
اصل اسلام و اصل ایمان است
ای محمد علی ست انفسنا
این بیان از خدای سبحان است
در یدالله فوق ایدیهم
دست مولا علی نمایان است
در رکوع نماز می بخشد
او که دائم به فکر احسان است
جان به کف در جهاد می جنگد
او که همبازی یتیمان است
چیست قرآن زبان حال علی
او امام مبین قرآن است
یار موسی علی ست در همه جا
روح عیسی علی عمران است
منجی یوسف است از زندان
ناجی یونس پریشان است
همه جا رد پای اوست به جا
او رئیس است کارگردان است
همه هستی طفیل عشق علی ست
به علی کائنات حیران است
« دل هر ذره را که بشکافی » •
آفتاب علی درخشان است
دشمنی با علی جهنم محض
دوستی اش برات رضوان است
هر که بی اوست زار و نالان است
هر که با اوست شاد و خندان است
ای محمد بگو علی مولاست
فقط او یکه مرد میدان است
ای محمد غدیر آغاز است
ای محمد غدیر پایان است
#علیرضا_قربان_خان
« دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی... » #هاتف
#امام_علی
#حضرت_محمد
#غدیر
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
بهشت روی احمد دیدنی هست
صفای باطنش بوییدنی هست
چه گلهایی به باغ عشق آورد
که شرح قصهاش بشنودنی هست
سراسر قصه پردازش خدا شد
به گوش خاتم ما این ندا شد
در اثبات حق او با اهل نجران
به نفرین و به لعن، ایشان رضاشد
محمد با عزیزان یک به یک گشت
به صحرایی و آنجا نیک بنشست
مسیح و نصر هم با لشکر و ایل
چو دیدش یکّه برق از چشمشان جست
به خود گفتند این بیهوده کاریست
چرا که یاری اش از سوی باریست
اگر نفرین کنیم آن آل اطهر
بسوزیم اصل خوداین عین خواریست
پیمبر با علی داماد بی باک
همو در لشکر حق سینه اش چاک
و با یاس و دو تن فرزند معصوم
بگفتا جمله ها چون گوهر پاک
علی هم نفْس و او هم جان من هست
حسین و هم حسن جانان من هست
نساء من همان صدیقه من
که در باغ جنان ریحان من هست
نبی الله چو شد پیروز میدان
مسلمان گشت چند از اهل نجران
حکایت زنده خواهد ماند بی شک
اگر آگه شویم از نصّ قرآن
#سمیه_راستگو
#امام_علی
#غدیر
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
دسته گُلهای آسمانی را میبَرَد با خودش «أمین» امروز
تا که شادابیای بهاری را آفتابی کند همین امروز
عشق با عشق ضرب در نور است، دیده حیرتمدار هشیاری
«عقل کُل» را ببین چه آوردهست؟ لُبِّ ایمان در آستین امروز
پنج نوری که متّحد با هم مرکزِ ثقل«نور الأنوارَ»ند
کهکشان را بیاکنند از عشق، عشق را از فروغ دین امروز
«احمد»است این که نیست انکاری،شد مبرهن چشیدهاست آری
عَهد «إیّاک َنَعْبُد» ش انگار، شهد «إیّاکَ نَسْتَعِین» امروز
بال گسترده است اذان از ذوق، آفتابیست آسمان از شوق
پر فروغ است چشم خورشید از نور «مَولَی المُوَحِّدِین »امروز
«کوثر»است این که جاری از نوراست عشق در استواری از نور است
معرفت کامکاری از نور است، گوهر دین بیا ببین امروز
«سِبّطَیِ الرَّحّمَة»با طُمأنینه رهسپارند با وقار آری
روح سرشارمی شود از عشق،جان و جان آفرین عجین امروز
مات ومبهوت هرچه شکّاک است بارور باوراست از ایمان پس
عقل را عشق، حبّذا گفته است عشق را عقل، آفرین امروز
حبّذا نور، آفرین ایمان، گر تعصّب نباشدت در جان
بی گمان ای «کشیش نجرانی» شکّتان می شود یقین امروز
#ابراهیم_حاجی_محمدی
#امام_علی
#غدیر
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
خورشید هم مسیر تو را انتخاب کرد
با نور خود سیاهی شب را جواب کرد
دست قضا دعای سریع الاجابه را
با آیه های روشن حق مستجاب کرد
با اهل بیت خود به مصاف مسیحیان
آمد تمام فرضیه ها را خراب کرد
در هم شکست لشکر کفر و نفاق را
یک یا علی میان نبرد انقلاب کرد
خواب از سر زمین و زمان ناگهان پرید
آیات صبح، نقشه شب را بر آب کرد
نجرانیان معامله ها را به هم زدند
بیراهه از مسیر خودش اجتناب کرد
پای علی به معرکه وا شد از آن زمان
پیغمبر از زمانه سؤال و جواب کرد
با بهترین سلاله ی خود آبرو گذاشت
تاریخ روی حرف محمد(ص) حساب کرد
آن روز در مجادله حتی خود مسیح
با آیه ی مباهله فصل الخطاب کرد
#زهرا_غلامزاده_مهرآبادی
#امام_علی
#غدیر
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey
کم مانده بود رونق عیسا به هم خورد
آیین هفت قرن مسیحا به هم خورد
چیزی نمانده بود کلسیا به هم خورد
ناقوس و دیر و راهب و ترسا به هم خورد
اسقف زرنگ بود که فکر خطا نکرد
برگشت و رفت و هیچ نگفت و دعا نکرد
ابنائنا نبود بجز سیدالشباب
انفس نبود غیر جناب ابوتراب
جز فاطمه نبود نسائی که در حساب
در آیه ی مباهله حق کرد انتخاب
امر خدا اگرچه به جمع است منتها
جز این چهار نور کسی نیست مصطفی
آورد با خودش حسنین عزیز را
مولا علی قاطع دشمن ستیز را
و کوثر عطا شده ی ناگریز را
آورد با خودش همه اهل تمیز را
نجرانیان از این همه هیبت به واهمه
عیسی گرفته رسم ادب پیش فاطمه
وقتی رسید کار به اصل مباهله
آمد نبی و همره او وحی منزله
ناقوس از صلابت ایشان به زلزله
نجرانیان به غلغله و شور و ولوله
عیسی از آسمان چهارم اشاره کرد
اسقف عقب کشید و به تدبیر چاره کرد
ترسا به قدر سوزن، ناورد سوءظن
شرم از مرام شبه مسلمان مرد و زن
مولا علی چقدر غریبی تو در وطن
قرآن تمام، شان تو را گفته در سخن
در انما و آیه ی تطهیر نام توست
باور نمی کنند که قرآن به کام توست
باور نمی کنند که جان پیمبری
سر نهان و نفس عیان پیمبری
در جنگ؛ تیغ و صلح؛ زبان پیمبری
تنها امام عصر زمان پیمبری
جان پیمبری و تو را لعن می کنند
از عالمی سری و تو را لعن می کنند
باور نمی کنند تویی اصل سلسله
ننگ سقیفه ماند چنان زخم آبله
باور نمی کنند اگرچه مباهله
آمد به پیشواز غدیر مکمله
ننگ سقیفه تا ابدالدهر باقی است
اهل سقیفه تا ابدالدهر یاغی است
بی مایگان پست به جایت نشسته اند
از کینه ریسمان به دو دست تو بسته اند
این ناکسان که عهد خدا را شکسته اند
حبل المتین آل نبی را گسسته اند
در قصه ی مباهله نجران چه می کند
بعد از نبی ببین که مسلمان چه می کند
با چوب و نیزه هتک حریم علی کنند
قتل علی ز عدل و ز بیم علی کنند
خون جگر به قلب کریم علی کنند
لشگر به قصد ذبح عظیم علی کنند
خونم حلال گشت و زبانم بربده شد
موج جنون و پهنه ی خون هر دو دیده شد
#علیرضا_قربان_خان
#امام_علی
#غدیر
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey