🌐💠⚜⚜💠🌐
🔔 راههای نفوذشیطان و وسوسه کردن انسان
🌸🌸باهم ببینیم:
👇گاهی شیطان از طریق ترساندن، انسان را فریب می دهد؛
🕋«اَلشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ»بقره۲۶۸
📛شیطان شما رو از تهیدستی می ترساند.
👇گاهی شیطان از طریق زیبا جلوه دادن، انسان را فریب می دهد؛
🕋«زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ»نمل۲۴
📛شیطان اعمالشان را برای آنها آراسته.
👇گاهی شیطان از طریق وعده های توخالی و دروغ، انسان را فریب می دهد؛
🕋«یَعِدُهُمْ وَ یُمَنّیٖهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ
الشَّیْطانُ اِلّا غُرُورًا»نساء۱۲۰
📛شیطان وعده شان می دهد و آنها را به دام آرزوها می افکند، ولی شیطان جز فریب وعده نمی دهد.
👇گاهی شیطان از طریق دشمنی و کینه(بین مردم)، انسان ها را فریب می دهد؛
🕋«اِنَّما یُریٖدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضاءَ....»مائده۹۱
📛جز این نیست که شیطان می خواهد میان شما دشمنی و کینه افکند....
#قرآن
#منبرک
#شیطان
@mobaleqin20
@darshainabazqoran
🌐💠⚜⚜💠🌐
❖✨﷽✨❖
🔔 #یک_آیه_یک_درس
💠💠کاش با فلانی رفاقت نمیکردم
👈 دختر خانمی که .....
❌ با نامحرم در ارتباطی...
❌ و پسرِ نامحرمِ فضای مجازی رو «داداشی» خطاب میکنی
و خودمونی میشی ...
👈و آقا پسر، ..
❌ که با ناموسِ مردم چت میکنی...
❌ و حریمِ نامحرم رو تو فضای مجازی رعایت نمیکنی...
❌همین که اجازه بدی یه غریبه به حریمت وارد بشه، و تو رو از خدا دور بکنه، برای سقوط کافیه...
🤔میدونستی یکی از حسرتهای جانسوز اهل جهنّم، همین رفاقتها و دوستیهاست⁉️
🔰 سوره مبارکه فرقان،
آیه ﴿۲۸-۲۷﴾
🕋〖یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ... یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا〗
🌷【به خاطر بیاور روزی را که، گنهکار دست خود را از شدّت حسرت به دندان میگزد، و میگوید: «ای وای بر من، کاش فلانی را بعنوان دوست خود انتخاب نکرده بودم!»】 :
حالا این دوست میتونه:
✴️ همکلاسیت...👩🎓👨🎓
✴️ همسایهات...👥
✴️ همکارت...👥
✴️ همون نامحرمِ #فضای مجازی...👤
✴️ یا حتّی گوشیِ موبایلت باشه...📱
⚠️ حواست هست⁉️
⚰️ معلوم نیست ملک الموت کِی بیاد سراغمون...
#قرآن
#منبرک
#کوتاه
#دوست_دختر_دوست_پسر
#تقوا_در_فضاے_مجازے
@mobaleqin20
@darshainabazqoran
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
🔻هدفِ ما، در دنیا🔻
☝️❌ هدف ما در دنیا، رسیدن به #راحتی و #آسایش نیست.
👌 خدا زندگیِ ما رو با سختیها و مشکلات گِره زده. این آیه رو ببینیم:↶
✿ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ. (بلد/۴)
💢 ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻧﺞ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ، ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻭ ﻣﻤﻠﻮّ ﺍﺯ ﺭﻧﺠﻬﺎ ﺍﺳﺖ.
⚡️ و در سوره انشقاق میفرماید:
👥 ای انسانها! تا روزی که خدا رو ملاقات نکردید، این رنجها و سختیها ادامه داره...↶
✿ یٰا أَیُّهَا الْإِنْسٰانُ إِنَّکَ کٰادِحٌ إِلیٰ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاٰقِیهِ (انشقاق/۶)
💢 ای انسان! تو با تلاش و رنج و زحمت به سوی پروردگارت پیش میروی، و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.
⚡️ در همین رابطه امام سجاد (ع) فرمود:
👈 «راحتی و آسایش، در دنیا و برای اهل دنیا وجود ندارد، راحتی و آسایشِ واقعی تنها در بهشت، و برای اهل بهشت است!»
📚 "خصال صدوق"،جلد ۱، باب الدنیا و الآخرة، حدیث ۹۵.
☝️❌ پس هدفِ ما در دنیا، رسیدن به راحتی نیست.
👈 هدف ما رسیدن به جائیست که بتونیم به راحتی، از راحتیهای دنیا بگذریم.👉
👆 رو این جمله فکر کنیم.
یعنی ما باید بجایی برسیم که اگر بالای مجلس جا نبود بنشینیم به راحتی پایین مجلس بنشینیم این یعنی به راحتی از راحتی گذشتن است
اینکه بخاطر ضروریات زندگی از هوس های زندگی بگذریم
اینکه بخاطر راحتی ابدیت به راحتی از راحتی زودگذر این دنیا بگذریم😊
#قرآن #منبرک #کوتاه #معارفقرآن، #راحتی، #آسایش.
@mobaleqin20
@darshainabazqoran
🤔آيا پاداش ده برابر، براى اَنجام هركار نیک است؟
🔺قرآن مىفرمايد{مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا}(انعام۱۶۰)هر كس كار شايستهاى بياورد، ده برابر پاداش دارد.
👈آنچه مهم است بردن كار شايسته به قيامت است، نه اَنجام آن در دنيا.
🌾رساندن جنس به مقصد اَرزش دارد، ولى اگر جنسى را در وسط راه از بين برديم، ارزشى نَدارد. بسيارى از كارهاى به ظاهر نیک دچار آفاتى مىشود كه به مقصد نمىرسد:
♦️يا در آغاز، كار را با ريا و خودنمايى شروع مىكنيم و هدف الهى نَداريم، يا در وسط كار گرفتار غرور و عُجب و خودخواهى مىشويم و يا بعد از انجام كار، گناهى مىكنيم و آثار آن را مَحو مىكنيم.
🔅گرچه در اين سه مورد كار شايسته اَنجام گرفته، ولى سالم به مقصد نرسيده است. لذا قرآن نمىفرمايد: هركس كار شايسته انجام دهد ده برابر پاداش دارد، بلكه مىفرمايد:
هر كس كار شايستۀ خود را تا قيامت بياورد، ده پاداش دارد(مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ)
#منبرک
#تمثیلات
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@darshainabazqoran
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
🔻راز شاد زیستن🔻
🌏 خاک، تا دانهها رو سبز نکنه🌱، خودش سبزهزار نمیشه.☘🌿🍀
👈 این یعنی سبز کن، تا سبز بشی.
این یک قاعده و #قانون است...
👌 وقتی که در زندگیت برای #شادی و خوشبختی دیگران تلاش میکنی،
حتماً خداوند کسی رو قرار میده که برای #شادی و خوشبختی تو، تلاش کنه...
🔔 چرا که این #قانون خداوند است...
✿ هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَان؟! (الرحمن/۶۰)
💢 آیا جزای نیکی، جز نیکی است؟!
یعنی:
👈 اگر #احسان کنی، #احسان میبینی.
👈 اگر #نیکی کنی، #نیکی میبینی.
پس:
☝️ اگر میخوای دلشاد بشی، باید دلی رو شاد کنی.😊
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
"مَن أَرادَ أن تُستَجابَ دَعوَتُهُ وَ أَن تُكشَفَ كُربَتُهُ فَليُفَرِّج عَن مُعسِرٍ".
👈 هر كس که میخواهد دعايش مستجاب شود، و غمش از بين برود، بايد گره از كار گرفتارى باز كند.
📚 نهج الفصاحه، ص ۷۵۹، ح ۲۹۶۱.
پس:
☝️ گره از کارِ مردم باز کن، تا خدا گره از کارت باز کنه.
#تمثیلات
#منبرک
@mobaleqin20
@darshainabazqoran
مطالب زیر توسط خانم حیدری از طلاب فاضل کرمانشاه که عضو گروه محتوای تبلیغی هستند ارسال شده است.
با تشکر از ایشان و آرزوی سلامتی برای خودشان و خانواده ی محترمشان
عزیزانی که تمایل به همکاری هستند پیام سنجاق شده را بخوانند
☘☘☘☘
به یاد مناره، نماز خواند!
سید نعمت الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه مینویسد: یکی از دوستان مورد اعتماد و عادلم گفت با خود فکر کردم که در حدیث وارد شده هر کس دو رکعت نماز او قبول شود عذاب نمیشود. تصمیم گرفتم به مسجد کوفه بروم در آنجا دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانم و خود را از وساوس شیطان خالی نمایم، ناگاه به خاطرم گذشت که مسجد کوفه مناره ندارد، اگر کسی بخواهد منارهای برای آن بسازد از کجا سنگ و گچ تهیه کند، بالاخره به فکرم رسید که از فلان محل بهتر میشود، تهیه نمود، کمکم تعیین کردم که در چند روز این مناره تمام میشود و سر مناره را چگونه میسازند.
همینکه دو رکعت نماز تمام شد. متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شدهام. فهمیدم به مسجد کوفه آمدم برای ساختن مناره نه برای دو رکعت نماز با حضور قلب .[۱]
[۱]. پند تاریخ، ج ۵، ص ۲۲۱.
#نماز
#منبرک
#حضور_قلب
#ارسالی_اعضا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
☘☘☘☘
نماز اول وقت در مسابقه
او از همان سنین کودکی به نماز اول وقت اهمیت می داد و فضیلت نماز اول وقت را با هیچ چیز دیگر عوض نمی کرد. در دوران جوانی که به ورزش کشتی می رفت روزی برای انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتیم. مسابقات فینال بود، در میان جمعیت به تماشا نشسته بودم که چند نفر از رقیبان با هم مبارزه کردند. نوبت به عباس [۱] رسید. چند بار نام او را برای مبارزه خواندند، امّا او نبود و حاضر نشد، تا اینکه دست رقیب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم می گفتم: یعنی عباس کجا رفته؟ در جستجوی او بودم نگاهم به او افتاد که از درب سالن وارد می شد. جلو رفتم و گفتم: کجا بودی؟ اسمت را خواندند، نبودی؟ گفت: وقت نماز بود، نماز از هر کاری برایم مهمتر است. رفته بودم نماز جماعت .[۲]
[۱]. عباس حاجی زاده بعدها در یکی از عملیاتها به فیض شهادت نائل آمد.
[۲]. ستارگان خاکی، ص ۲۱۹.
#نماز
#شهدا
#نماز_اول_وقت
#منبرک
#ارسالی_اعضا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
☘☘☘☘
توبه سر دسته راهزنان
یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.
آن عالم می گوید: «من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».
آن شخص گفت: «ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم».
گفتم: «رئیس شما کجا است».
گفت: «پشت این کوه جایگاه او است».
لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:
«این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه ی شما نخواستیم بدهیم».
من به رئیس دزدها گفتم: «اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟».
گفت: «درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطه ی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم».
و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:
«مرا می شناسی؟»
گفتم: «آری!»
گفت: «چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کردهام ».[۱]
[۱]. کتاب پاداشها و کیفرها.
#نماز
#منبرک
#ارسالی_اعضا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
👈 حضرت حجت علیه السلام و دعای اللهم عرفنی نفسک
حاج غلام عباس حیدری دستجردی ساکن قم می گوید: عصر روز جمعه ای بود که در مسجد بالا سر حضرت رضا علیه السلام نشسته، مشغول دعا بودم که یک دفعه دستی از بالای سرم پائین آمد و کتاب مفایح را از دستم گرفت، دعائی را از مفاتیح به من نشان دادند و فرمودند: این دعا را بخوان.
من کتاب را گرفتم و دعائی را که قبلا می خواندم، شروع کردم، مجددا همان را خواندم دیدم برای مرتبه دوم و سوم دستور خواندن همان دعای مخصوص که چند مرتبه خواندم را دادند.
در این حال یک دفعه به خود آمدم که این چه دعای است که سه نوبت این سید که بالاسر من ایستاده، امر به خواندن می کند؟ نگاه کردم: دیدم دعا در غیبت امام زمان علیه السلام است.
سر بلند کردم تا از او تشکر کنم، کس را ندیدم به خود گفتم: وای بر من که امام خود را دیدم و نشناختم. آن دعائی که سفارش شد و چند مرتبه خواندم این بود:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى.»
📗 #قصص_الدعا، ج1
✍ شهید احمد و قاسم میرخلف زاده
#امام_زمان
#مهدوی
#منبرک
#دعای_فرج
#ارسالی_اعضا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
💠💠💠💠
🔹🔸🔹کار کردن برای امام زمان (عجالله)
فرض کنید یه آدم فقیر کنار یه آدم ثروتمند خونه داره. در واقع دو تا همسایه اند که یکی پولداره یکی بی پول. اونی که بی پوله هر روز که میره برای خونشون نون بخره، برای همسایه پولدارشم میخره. بنظرتون بعد از یه مدت چی میشه؟ همسایه ثروتمنده به فکر میفته که خب دیگه، حالا نوبت منه که لطف اینو جبران کنم. و چقدر هم که دستش بازه برای جبران کردن…
شماهارو نمیدونم اما من خودم امتحان کردم، با همین کارهای کوچکم و هدیه کردن برا آقا صاحب الزمان… از همین صلوات فرستادن ها… از همین مطالب کوچک نوشتن ها… صدقه دادن ها… جالبه که گره های زندگیم خیلی راحت و بی دردسر باز میشن… حضور آقارو احساس میکنم در برطرف شدن مشکلاتم… امتحان کنید، ضرر نمیکنید…
#امام_زمان
#مهدوی
#منبرک
#ارسالی_اعضا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
*فوائد و ویژگی های دعا کردن برای تعجیل در امر فرج حضرت مهدی*
علیه السلام
حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق او دعا می کند
*قصه ای دلچسب* :
عبدالرحمن مقیم اصفهان بود.
از او پرسیدند: چرا به امامت امام هادی علیه السلام معتقد شدی؟
گفت: من چیزی دیدم که موجب شد چنین معتقد و شیعه شوم.
من مردی فقیر ولی زبان دار و پرجرأت بودم.
در یکی از سال ها به همراه جمعی از اصفهان مرا برای شکایت به دربار متوکل بردند، در حالی که در آن دربار بودیم ، دستور آمد که علی بن محمد( امام هادی علیه السلام) احضار شود.
به یکی از حاضران گفتم : این مرد کیست که احضارش کردند؟
گفت: او مردی علوی است که رافضیان معتقد به امامتش هستند.
سپس گفت: متوکل او را برای کشتن احضار می کند.
گفتم : از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم.
آن گاه او سوار برا اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ صف بسته و او را نگاه می کردند.
هنگامی که او را دیدم محبتش در دلم افتاد ، بنا کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع کند.
او در بین مردم پیش می آمد و به کاکل اسبش نگاه میکرد و به اطراف نظر نمی کرد.
من در دل پیوسته برایش دعا میکردم.
هنگامی که کنارم رسید صورتش را به سویم گردانید و فرمود:
خداوند دعایت را مستجاب کند، عمرت را دراز و مال و فرزندت را زیاد سازد.
از هیبت او به خود لرزیدم و افتادم، رفقایم پرسیدند: چه شد؟
گفتم خیر است و به هیچ کس چیزی نگفتم.
وقتی به اصفهان برگشتیم خداوند به برکت دعای او راه های مال را بر من گشود بطوری که به غیر از املاک، امروز هزار هزار درهم در خانه دارم و صاحب ده فرزند هستم و بیش از هفتاد و چند سال دارم.
من به امامتش قائلم که آنچه در دلم بود را دانست و خداوند دعایش مستجاب کرد.(۱)
ای خردمند!!!
نگاه کن چگونه امام هادی علیه السلام دعای این مرد را پاداش داد در حالی که در آن هنگام از اهل ایمان نبود!
پس آیا چگونه درباره ی حضرت صاحب اروحنا فداه فکر می کنی؟؟
به گمانت اگر برایش دعا نمایی،
او دعای خیر در حقت نمی کند؟؟!
۱- الخرایج ۵۳
مکیال المکارم ۳۸۱/۱
#مکیالالمکارم_قسمت_صدونود
#امام_زمان
#مهدوی
#منبرک
#دعای_فرج
#ارسالی_اعضا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
منبرک های امروز توسط خانم باقری از طلاب فامنین خانم حیدری از طلاب کرمانشاه ارسال شده است.
با تشکر از ایشان و آرزوی سلامتی برای خودشان و خانواده ی محترمشان
عزیزانی که تمایل به همکاری هستند پیام سنجاق شده را بخوانند
روش بيان احكام كودک و نوجوان(2)
شيوه داستانى
از شيوههاى بيان احكام براى كودكان و نوجوانان شيوه داستانى است كه مربى، احكام شرعى را به صورت داستان عرضه مىنمايد. اين شيوه، موجب تسريع در تفهيم احكام و ايجاد نشاط در مخاطبان مىشود. در بيان احكام داستانى، توجه به نكتههاى زير ضرورى است:
1. ساده، روان، مختصر و مفيد باشد.
2. داستان بايد با مسأله مورد نظر مرتبط باشد.
3. مسأله مورد نظر پيش يا پس از بيان داستان مطرح شود.
در اين جا چند نمونه از احكام داستانى كه براى كودكان تنظيم شده است، ذكر مىشود:
1. باران
صداى قرآنِ پيش از اذان را از راديو شنيدم. زود لباسهايم را پوشيدم تا به نماز جماعت برسم. از خانه ما تا مسجد راه زيادى نبود. از خانه كه بيرون آمدم، باران نمنم مىباريد. با سرعت به طرف مسجد به راه افتادم تا به نماز جماعت برسم و كمتر خيس شوم.
در بين راه، باران شدت گرفت. سر و صورت و لباسهايم خيس شد. وارد مسجد شدم. مؤذّن، اذان ظهر را با لحنى زيبا مىگفت. به طرف وضوخانه رفتم. مرد جوانى كنار شير آب مشغول وضو گرفتن بود. او شبيه معلم دينىمان بود. به سرعت كُت و جورابهايم را درآوردم. آستينهايم را بالا زدم و مشغول وضو گرفتن شدم. وضويم كه تمام شد، صداى «قد قامت الصلاة» مُكبّر به گوشم رسيد. فورى آستينهايم را پايين آوردم، كتم را پوشيدم و خواستم زود خودم را به نماز جماعت برسانم كه ناگهان دستى به آرامى به شانهام خورد. صورتم را برگرداندم. ديدم همان مردجوانى است كه كنار من وضو مىگرفت. با لحنى گرم و شيرين روبه من گفت: آقا پسر! اگر مطلبى را به شما بگويم، ناراحت نمىشويد؟
- نه آقا ناراحت نمىشوم.
- پيش از آن كه داخل وضوخانه شوى، مگر سر و صورت شما از باران خيس نشده بود؟
- چرا آقا!
- قبل از مسح كشيدن جلو سرت را خشك كردى؟
- نه، مگر اشكالى دارد؟
- آره پسرم! پيش از وضو بايد جاى مسحسر وروى پاهايت را خشك كنى تا وضويت صحيح باشد. همين طور هم كه الآن مىبينى، هنوز سر و صورت و لباسهايت خيس هستند.
- دست و صورتم چى؟ آنها را هم بايد پيش از وضو گرفتن خشك كنم؟
- نه، لازم نيست سر و صورت پيش از وضو خشك باشد. فقط بايد جاى مسح سر و روى پاها خشك باشد.
- از راهنمايى شما ممنونم، حالا بايد چه كار كنم؟
- جلوى موى سرت را خشك كن و دوباره وضو بگير. اگر روى پاهايت هنوز خيس است، آنها را هم خشك كن! مرد جوان با احترام با من خداحافظى كرد و رفت.
به طرف شير آب برگشتم و كت و جورابم را در آوردم. روى پاهايم برخلاف جلوى سرم خشك شده بود. با آستين لباسم، موهاى جلوى سرم را خشك كردم و دوباره از اول وضو گرفتم. داخل مسجد شدم. جماعت به ركعت دوم نماز رسيده بودند. من هم به نماز جماعت پيوستم. اگر چه به ركعت اول نماز نرسيده بودم، ولى آرامشى خاصّ به جاى آن همه شتاب، تمام وجودم را فرا گرفته بود؛ چون خوشحال بودم كه نماز جماعت را با وضويى صحيح مىخواندم.
2. كلام بىجا
چند ماه مىشد كه به سنّ تكليف رسيده بودم و نماز بر من واجب شده بود. اقامه نماز را گفتم و نيّت كردم و با گفتن تكبيرة الاحرام؛ يعنى اللّهاكبر، نمازم را آغاز كردم. مادر داشت سيبزمينى پوست مىكند. مريم، خواهر كوچكم سر و صدايش بيشتر شده بود و حواسم را پرت مىكرد. به ركعت دوم نماز رسيدم. براى لحظهاى نگاهم از روى مُهر برداشته شد. متوجه مريم شدم كه داشت سيم تلويزيون را مىكشيد. مادر متوجه نبود و مريم همينطور زور مىزد. هرچه به مادر نگاه كردم، سرش را بلند نكرد. مريم زور محكمى زد و تلويزيون كمى تكان خورد. ترسيدم و ناگهان گفتم: «مادر!» مادر فورى سرش را بلند كرد و به طرف مريم دويد. خيالم راحت شد. به ركوع رفتم. سر از ركوع برداشتم. باز به دلهره افتادم. توى نماز، كلمه «مادر» از زبانم بيرون پريده بود. فكر كردم نكند نمازم باطل شده باشد. لابد بايد نماز را بشكنم و از سر بخوانم. دو دل شدم. هر طور بود تصميم گرفتم نمازم را تمام كنم. نماز كه تمام شد، مادر نگاه مهرآميزى به من كرد و گفت: «شكر خدا، اگر چند لحظه ديرتر متوجه مىشدم بچه، تلويزيون را روى سرش انداخته بود». چيزى نگفتم و به فكر فرو رفتم. اضطراب به دلم چنگ مىانداخت. خدايا! يعنى نماز ظهرم باطل شده؟
صداى باز شدن در خانه به گوش رسيد. پدرم بود. با چند عدد نان وارد اتاق شد. به ذهنم رسيد كه از پدر بپرسم. كمى اين پا و آن پا كردم
سؤالى داشتم.» چشمهاى پدرم به طرف من كشيده شد:
- چه سؤالى؟
- داشتم نماز ظهر را مىخواندم كه كلمه «مادر» از زبانم خارج شد، آيا نمازم باطل است؟
پدر با مهربانى به طرف من آمد و گفت: «نه پسرم. از تو كلام بىجا «1» سر زده، ولى چون از روى عمد نبوده، نمازت باطل نيست و بايد پس از نماز دو سجده سهو به جا مىآوردى!» پدرم حرفش را بريد. به اتاق ديگر رفت و با يك جلد كتاب بيرون آمد. آن را ورق زد و ادامه داد: «توى رساله امام خمينى (ره) نوشته اگر كسى در نماز عمداً كلمهاى بگويد، نمازش باطل است و بايد آن نماز را دوباره بخواند. اگر از روى اشتباه، كلام بىجايى گفت، نمازش باطل نيست، ولى بايد پس از نماز فورى دو سجده سهو به جا آورد». با تعجب نگاهى به چشمهاى پدر انداختم و گفتم: «سجده سهو؟» پدر خنديد و گفت: «يعنى پس از اين كه سلام نماز را دادى، فورى بايد نيّت سجده سهو كنى و دو سجده به جا آورى. بعد تشهّد بخوانى و سلام نماز را بگويى». بعد پدر دستى به پشتم زد و به آرامى گفت: «البته چون نمىدانستى كه بايد سجده سهو به جا آورى، اكنون اين كار را انجام بده».
محمود اکبری،شيوه هاى جذاب سازى احكام، ص: 191
#روش_تبلیغ
#روش_بیان_احکام
#قالب_بیان_احکام
#کودک_و_نوجوان
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20