💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸عهدی که با خدا بسته ایم
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنى ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمُْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(60) وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ(61- یس)
اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را بندگى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است؟ و گفتم که مرا بندگى کنید که این، راه مستقیم است.
روی صحبت این آیه با مجرمین است که با توبیخ آنها را به یاد عهدی می اندازد که به آن بی توجهی کردند و در دام دشمنی معروف به نام شیطان افتاده و از راه مستقیم خارج شدند.
علت این که خداوند مجرمین را به عنوان بنى آدم خطاب کرده این است که دشمنى شیطان با این عده که باعث انحراف و هلاکت اینها شد روی غرض خاصى نسبت به آنها نبوده؛ بلکه به این دلیل بوده که آنها فرزندان آدم بودند. و این دشمنى در روز اول آن جا بروز کرد که مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استکبار کرد. نتیجهاش هم این شد که از درگاه خدا رانده شد و از آن روز با فرزندان آدم(ع) نیز دشمن گردید و همه را تهدید کرد.(1)
متن عهدنامه را هم در آیه بازگو کرده است: شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نکنند و تنها خداوند متعال را پرستش و عبادت کنند. منظور از «عبادت کردن و پرستیدن شیطان»، اطاعت و پیروی از وسوسه های اوست.
اما اینکه ما کی و کجا این عهد را با خدا بستیم مفسران نظرات گوناگون داده اند که به نظر می رسد این عهد همان عهدی است که در عالم فطرت بین انسان و خدای او منعقد شد و اگر روی آن را با غبار غفلت و معصیت نپوشانده باشد هر لحظه که به آن توجه کند به یاد آن عهد می افتد.(2)
دست و پای مجرمین به آن گناهانی که با آن انجام دادهاند شهادت مىدهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مىدهد که صاحب دست به وسیله آن مرتکب شده؛ مانند سیلىهایى که به ناحق به مردم زده، اموالى که به ناحق تصرف کرده، نوشته هایی که به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مىدهند که صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدمهایى که به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنهانگیزى و امثال آن برداشته است
خلاصه اینکه منشأ انحراف و تباهی ما بی توجهی به آن عهدی است که با خدا بسته ایم و نتیجه این بی توجهی هم چیزی نیست جز افتادن در دام شیطانی که بر تباه کردن ما قسم یاد کرده است.(3)
(1) المیزان ج17 ص102
(2) برای اطلاع بیشتر به کتاب فطرت در قرآن آیت الله جوادی آملی رجوع کنید.
(3) قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (82- ص)
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸روزی که دست حرف می زند و پا شهادت می دهد
الْیَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکلَِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کاَنُواْ یَکْسِبُونَ(65- یس)
امروز بر دهانهایشان مُهر سکوت می زنیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان به اعمالى که همواره مرتکب مىشدند، گواهى مىدهند.
براساس این آیه،دست و پای مجرمین به آن گناهانی که با آن انجام دادهاند شهادت مىدهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مىدهد که صاحب دست به وسیله آن مرتکب شده؛ مانند سیلىهایى که به ناحق به مردم زده، اموالى که به ناحق تصرف کرده، نوشته هایی که به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مىدهند که صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدمهایى که به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنهانگیزى و امثال آن برداشته است.(1)
ازهمین جا روشن مىگردد که هر عضوى به عمل مخصوص به خود شهادت مىدهد و نام دست و پا در آیه شریفه از باب ذکر نمونه است و گرنه چشم و گوش و زبان و هر عضو دیگر نیز به کارهایى که به وسیله آنها انجام شده،شهادت مىدهند.(2)
(1) المیزان ج17 ص103
(2)مانند آیه 36 سوره اسراء
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸زنده و مرده در فرهنگ قرآن
لِّیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیًّا وَ یحَِقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِینَ(70- یس)
قرآن برای آن است تا کسانى را که زندهاند هشدار دهد و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
از تقابلی که در این آیه بین «حیّ؛ زنده» و «کافر» وجود دارد معلوم می شود که این عبارت در واقع این بوده است که برای رعایت صنایع ادبی به این شکل درآمده است آن عبارت این بوده: قرآن مومن را چون زنده است از نافرمانی و عذاب الهی هشدار می دهد ولی برای کافر که مرده است اثری ندارد و عذاب در انتظار اوست.
این همان حیات و مرگ معنوى است که از مرگ و حیات ظاهرى به مراتب برتر و فراتر است و آثار آن گستردهتر و وسیعتر. این حیات و زندگى مختص انسانی است که به معنى «نفس کشیدن» و «غذا خوردن» و «راه رفتن» نیست؛ زیرا اینها اموری اند که در همه حیوانات یافت می شوند. حیات انسانى شکوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداکارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست.(1)
نتیجه اینکه در فرهنگ قرآن مومن زنده است و کافر مرده؛ مومن حق را می بیند و می شنود و در قلب و اندیشه او اثر کرده و در عمل او ظاهر می شود اما کافر و کسی که منکر دین است چون مرده است؛ کر است و کور است و قلب و اندیشه اش هیچ تاثیری از قرآن و کلام حق نمی پذیرد.(2)
(1) ر.ک به نمونه ج18 ص441-442
(2) آیه 179 سوره اعراف
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸آنچه که ابلیس را ملعون ابد کرد
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَسْتَکْبرَْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ(75) قَالَ أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(76) قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ(77) وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتىِ إِلىَ یَوْمِ الدِّینِ(78- ص)
خداوند متعال فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع شد بر مخلوقى که من آفریدم سجده نکنی؟ تکبر ورزیدى، یا بالاتر از آن بودى که فرمان سجود به تو داده شود؟ ابلیس [گزینه اول را انتخاب کرد و] گفت: من از او (آدم) بهترم، چرا که مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل. خداوند به او فرمود: از صفوف ملائکه، از آسمان برین، بیرون رو که تو رانده درگاه منى و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت ادامه خواهد یافت.
«اى مردم! وحشتناکترین چیزى که از ناحیه آن بر شما مىترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مىدارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما می برد.»
سه درس آموزنده و مهمی که در این گفتگو نهفته است
1-در پاسخ ابلیس اشارهاى است به اینکه از نظر ابلیس اوامر الهى به خودی خود لازم الاجرا نیستند؛ بلکه فرامین الهی وقتى لازم الاطاعة هستند که حق باشند و چون امرش به سجده کردن، حق نبود پس اطاعتش هم واجب نبود. برگشت این حرف به این است که ابلیس اطلاق مالکیت خدا و حکمت او را قبول نداشته و این همان اصل و ریشهاى است که تمامى گناهان و عصیانها از آن سرچشمه مىگیرد؛ چون معصیت وقتى سرمىزند که صاحبش با انکار ربوبیت خدا و با این توجیه که ارتکاب معصیت بهتر از ترک آن است، از حکم الهی سرپیچی کند.(1)
اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست
2-این مجازات سنگین برای ابلیس تنها برای ترک یک سجده نبود؛ آنچه باعث این سقوط و لعنت ابدی ابلیس شد استکبار او بود. استکباری که با اظهار نظر و استدلال در برابر امر الهی وجودش ثابت شد. اگر استدلال ابلیس را تحلیل کنیم سر از کفر عجیبى در مىآورد او با این سخن خود در حقیقت به خدا گفت که برخی از دستورات تو اساس و پایه درستی ندارد (انکار حکمت الهی) و نیز برخی از دستورات تو کاملا نادرست است معاذالله جاهلانه است (انکار علم الهی) و من بهتر از می فهمم.
3-کسی که عالمانه و از روی عمد مرتکب معصیت می شود در حقیقت همان راهی را رفته است که ابلیس رفته. یعنی به خدا می گوید تو گفته ای نکن ولی نظر من این است که انجام این کار اشکالی ندارد و بعد مرتکب می شود.
(1)ر.ک به المیزان ج17 ص225-226
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan