eitaa logo
مبارز
2.9هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
17 فایل
ارسال مطلب، سوژه،مستند و... @MOBAREZ11
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هوای کربلا
🌻🌻🌻🌻🌻 👈 توبه شعوانه شعوانه نام زنی بود که آواز خوش و طرب انگیزی داشت، در بصره مجلس فسق و فجوری برپا نمی شد، جز آنکه وی در آن حضور داشت. به تدریج از این راه ثروتی بر هم زده و کنیزکانی خریداری کرد که از آنان نیز برای همین منظور استفاده می نمود. روزی با جمعی از کنیزانش از کوچه ای می گذشت. در آن حال از خانه ای صدای خروش شنید. یک از کنیزان را به درون آن خانه فرستاد و دستور داد تا از اندرون آن خانه خبری بیاورد. کنیز وارد آن خانه شد ولی باز نگشت. کنیز دیگری را فرستاد تا او را از سبب آن خروش، آگاه سازد، ولی کنیز دوم نیز باز نگشت. سومی را فرستاد، او به اندرون خانه رفت و باز آمد و گفت: این، خروش گناهکاران و عاصیان است، شعوانه با شنیدن این سخن به درون خانه رفت. واعظی را دید بر منبری نشسته و جمعی پیرامونش حلقه زده اند. آن واعظ آنان را موعظه می نمود و از عذاب خدا و آتش دوزخ بیم می داد و آنان همه به حال خویشتن گریه می کردند. هنگامی که شعوانه به مجلس وارد شد، آن واعظ در حال خواندن این آیات (که درباره تکذیب کنندگان روز قیامت است) بود: «بل کذبوا بالساعة و أعتدنا لمن کذب بالساعة سعیراً اذا رأتهم من مکان بعید سمعوالها تغیظاً و زفیراً و اذا ألقوا منها مکاناً ضیقاً مقرنین دعوا هنالک ثبوراً لا تدعوا الیوم ثبوراً واحداً و ادعوا ثبوراً کثیراً: بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند و ما برای کسی که قیامت را تکذیب کند آتشی شعله ور و سوزان فراهم کرده ایم. هنگامی که این آتش آنان را از مکانی دور ببیند صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیرند فریاد واویلای آنان بلند می شود. به آنان گفته می شود: امروز یک بار واویلا نگویید بلکه بسیار واویلا بگویید.» شعوانه چون این آیات را شنید، دگرگون شد. رو به واعظ نمود و گفت: اگر من توبه کنم، خدا مرا می آمرزد؟ واعظ گفت: آری! اگر توبه کنی خدا تو را می آمرزد، اگر چه گناهت همانند گناه شعوانه باشد. شعوانه گفت: ای شیخ! شعوانه من هستم که دیگر گناه نخواهم کرد. واعظ بار دیگر او را تشویق به توبه نموده و به کرم و عفو خدا امیدوار ساخت. شعوانه از آن مجلس بیرون رفت و بندگان و کنیزانش را آزاد کرد و سخت مشغول عبادت گردید تا بدان حد که جسمش لاغر وضعیف شد و کارش به جایی رسید که زاهدان و عابدان در مجلس وعظ او حاضر می شدند. وی در حال موعظه بسیار می گریست و حاضران نیز به همراه او می گریستند. روزی به او گفتند: می ترسیم از شدت و کثرت گریه نابینا شوی! شعوانه در پاسخ گفت: کور شدن در دنیا بهتر از کوری در روز قیامت است. 📗 ، ج 2 ✍ محمد رحمتی شهرضا 🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
🍂🍂 چیزى از طبّ براى جالینوس نمانده حكیمى نصرانى به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: آیا در كتاب پروردگارتان یا در سنّت پیامبرتان چیزى از طبّ یافت مى شود؟ امام علیه السلام فرمود: آرى، در كتاب پروردگار ما این آیه وجود دارد: «كُلوا و اشْرَبوا و لاتُسرِفوا» (اعراف/31) و در سنّت پیامبر ما نیز این حدیث وجود دارد «الاِسرافُ فى الاَكْلِ رَأْسُ كُلِّ داءٍ و الحِمْیَةُ منهُ اَصلُ كُلِّ دَواءٍ: اسراف در غذا خوردن سرآمد تمامى بیمارى هاست و پرهیز نمودن سرآمد تمامى داروهاست.» نصرانى پس از شنیدن این سخنان گفت: «به خدا قسم كتاب پروردگارتان و سنّت پیامبرتان دیگر چیزى از طبّ را براى جالینوس حكیم باقى نگذاشته است.» 📗 ، ج 3 ✍ محمد رحمتی شهرضا 🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
👈 ملک یونان و سقراط یکی از ملوک یونان بر سقراط حکیم گذر کرد و او را در خواب دید! سرپایی بر او بزد و گفت: برخیز! سقراط برخاست و از کوکبه شاهی پروا نکرده، التفاتی به وی ننمود! ملک گفت: مرا نمی‌شناسی؟ سقراط گفت: نه، ولیکن در طبع چهار پایان می‌بینمت! چرا که لگد زدن کار ایشان است! ملک گفت: «این چنین گستاخانه سخن می‌گویی، حال که تو بنده و رعیت من هستی؟!» سقراط گفت: «چنین نیست، بلکه تو بنده منی؟» گفت: «چطور؟» سقراط گفت: «برای آن که شهوت‌ها و آرزوها تو را بنده و فرمانبردار خود ساخته‌اند و من آنها را بنده و محکوم خود گردانیده‌ام!» ملک از آن سخن خجل گشته، از آن مقام در گذشت.  📗 ، ج 1 ✍ محمد رحمتی شهرضا 🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼