⭕️نکته اے راجب نمازهامون:
تاجایے که امکان داره سعے کنید به هیچ وجه نمازتون قضانشه ولے اگر قضا شدبه محض اینکه متوجه شدیدهمون لحظه بریدقضاشوبخونید
مثلا نماز صبح اگرخواب موندیدهمین که ازخواب پریدید همون لحظه وضوبگیرید و نمازتون رو بخونید ⭕️
✨
#نماز_اول_وقت
@mobarz2
🌾
معبودا
به من دلی ببخش که مشتاق مقام قرب تو شود ،
وزبانی که صدقش به سوی درگاهت بالا رود ،
و دیده ای حقیقت بین که به تو قرب جوید.
#فرزای_از_مناجات_شعبانیه
#ماه_شعبان
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
مناجات شعبانیه .mp3
2.81M
#ماه_شعبان
🌙#شرح_مناجات_شعبانیه
🌟#صوت_اول_بخش_اول_صوت
💎استادطاهرزاده
🕰 7:46 دقیقه
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
۱ - مناجات شعبانیه فایل اول.mp3
3.86M
#ماه_شعبان
🌙#شرح_مناجات_شعبانیه
🌟#صوت_اول_بخش_دوم_صوت
💎استادطاهرزاده
🕰 8:01 دقیقه
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
🌺🌺 نماز شب دوم #ماه_شعبان المعظم
پنجاه رکعت است که در هر رکعت بعد از حمد سوره های توحید و فلق و ناس را یک مرتبه بخوانید
🌺🌺🌺🌺
@mobarz2
برنامه های ماه شعبان
مسیر مؤمنانه
قسمت 7⃣ #فصل_دوم خانه عمویم دیوار به دیوار خانه ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه آن ها می رفتم. گا
قسمت :9⃣
#فصل_دوم
می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.»
خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم کوچک تر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.»
از اینکه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای که به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل ها کوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند.
یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یکی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت کردند.
ادامه دارد.
@mobarz2 💐
قسمت :0⃣1⃣
#فصل_سوم
آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است.»
پسرِ پسرعموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می کرد و تأثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده کرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود.
در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه را مشخص می کنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می کنند و روی کاغذی می نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده داماد می دهد. اگر خانواده داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده عروس پس می فرستند.
آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده داماد آن را قبول نکنند.
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
#دعای_فرج_صوتی 💚✨
🦋اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ...
#شبتون_مهدوی
╔═.🍃.════╗
@mobarz2
╚════.🍃.═╝
#سـلام_مـولاجـانم ❤️
#صبحتبخیرمولایمن ☺️
💧 از ميان اشکها
خنديده
ميآيد کسي ✨
🍃 خواب بيداري ما را
ديده
ميآيد کسي ✨
🌼 با ترنم
با ترانه
با سروش سبز آب
از گلوي بيشه ی خشکيده
ميآيد کسي 😍🌹
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#روزتون_مهدوی 🌤
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
🦋میشینی با خودت دو دو تا حساب میکنی بعد میبینی چهارتا نمیشه!
کی گفته که دوتا دوتا باید بشه چهارتا؟!
میخوام یه جوری باهات حساب کنم که دودوتا بشه هر چندتا که تو بخوای!
😍وقتی حاصلضرب همۀ هستی به جایی وصل باشه که میگه: «از جایی بهت روزی میدم که اصلاً نه حسابشو میکردی نه فکرشو...» ،
دو دوتا که هیچی، سه سه تا و هزار هزار تا هم میشه هر چی تو بخوای ...
🦋إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ
🌺🌿سررشته تمام کارها همه در دستان خداست.(154)
سوره آل عمران 🌿
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5974162890121281638.mp3
12.35M