مبشران غدیر 🇵🇸🇮🇷
#ناقوسها_به_صدا_درمیآیند. 0⃣1⃣ #قسمت_دهم کشیش سرش را که بلند کرد، از تعجب خشکش زد. مقابلش جوان
#ناقوسها_به_صدا_درمیآیند. 1⃣1⃣
#قسمت_یازدهم
جوان گفت: « من عیسی بن مریم هستم، هدیه ای برایتان آورده ام.
کشیش فکر کرد اشتباه شنیده است، شاید هم جوان غریبهای که این وقت شب مقابلش ایستاده، قصد شوخی دارد.
گفت: « پسرم ! مزاح نکنید، پیش از هر چیز دلم می خواهد بدانم این جا، در منزل من چه میکنید و چگونه وارد شدید؟
سپس از جا بلند شد و نزدیک جوان ایستاد.
کشیش توانست صورت نوزاد را که در آغوش جوان بود ببیند.
پسری بود حدود یک تا یک ونیم ساله، سفید و زیبا، با چشمان مشکی و موهای پرپشت و سیاه و سیمایی کاملا شرقی.
نوزاد به کشیش نگاه کرد، لبخند زد.
- من این هدیه را برای شما آوردهام.
سپس کودک را به طرف کشیش گرفت، کشیش ناخودآگاه دستش را بلند کرد و کودک را در آغوش گرفت.
- پدر میخائیل! من کودکم را به دست تو می سپارم. از او به خوبی مراقبت کن.
با او باش و او را بشناس، مدتی نزد تو به امانت خواهد بود، تا از او بیاموزی آنچه را که لازم است بدانی.
کشیش گفت: « اما من پیر و سالخورده ام، چگونه از او مراقبت کنم؟ »
به کودک نگاه کرد که هنوز لبخند میزد.
وقتی سرش را بلند کرد صدای ایرینا را شنید: ميخائيل ؟ با کی حرف می زدی ؟
کشیش به ایرینا نگاه کرد که حالا جای مرد جوان ایستاده بود و خیره به او چشم دوخته - چرا دست هایت را این شکلی جلویت گرفتهای؟
کشیش به دستهایش نگاه کرد، نه از نوزاد خبری بود و نه از مرد جوان.
ایرنا با نگرانی به او نگاه کرد.
- چرا ماتت برده؟ چرا رنگت پریده؟ حرف بزن بگو چی شده میخائيل؟
ادامه دارد...
📚انتشارات عهدمانا
@mobasheran_ir
🌤 #مبشران_غدیر
✤ ⃟💞 ⃟⃟ ⃟❀﷽❀ ⃟⃟ ⃟💞 ⃟✤
✨امام رضا علیهالسلام:
از نشانه هاى دين فهمى، "حلم و علم" است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است.
👈خاموشى و سكوت، دوستی آور و راهنماى هر كار خيرى است.
📚{تحت العقول / صفحه ۴۶۹}
@mobasheran_ir
🌤 #مبشران_غدیر
مبشران غدیر 🇵🇸🇮🇷
═════❀ ⃟⃟ ⃟🌺 ⃟✤══════ #صحیفه_سجادیه #دعای_سوم_فراز_سوم #دعای_سوم_فراز_چهارم •ا ﷽ ا• ✨ ﴿3﴾
═════❀ ⃟⃟ ⃟🌺 ⃟✤══════
#صحیفه_سجادیه
#دعای_سوم_فراز_پنجم
#دعای_سوم_فراز_ششم
•ا ﷽ ا•
✨﴿5﴾ وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ عَلَى مَلَائِكَةِ الْحُجُبِ.
🌷(5) و روح که بر فرشتگانِ حجابها گماردهای.
✨﴿6﴾ وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ ، فَصَلِّ عَلَيْهِمْ ، وَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِمْ مِنْ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ ، وَ أَهْلِ الْأَمَانَةِ عَلَى رِسَالاتِكَ
🌷(6) و جانی است که از مشرق فرمانت طلوع کرده؛ پس بر همۀ آنان درود فرست و بر فرشتگانی که از نظر مرتبه و مقام پایینتر از آناناند؛ فرشتگانی که ساکنان آسمانهایت هستند و بر پیامهایت امیناند.
══════❀ ⃟⃟ ⃟🌺 ⃟✤══════
با ما همراه باشید با نشر صحیفه سجادیه 📚
@mobasheran_ir
🌤 #مبشران_غدیر
سلسله جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه
🔸️مدرس: استاد دکتر محمدرضا شایق
🔸️بصورت زنده بامحوریت شرح خطبههای نهج البلاغه
⏰ امروز چهارشنبه 26 آبانماه ساعت 19
🌐 لینک:
www.aparat.com/shayeq.ir/live
13.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 راه اثر پذیری از قرآن چیست؟
👈🏻 اگر کسی اینگونه قرآن بخواند، دیگر قرآن را رها نخواهد کرد ...
@mobasheran_ir
🌤 #مبشران_غدیر
مبشران غدیر 🇵🇸🇮🇷
سلسله جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه 🔸️مدرس: استاد دکتر محمدرضا شایق 🔸️بصورت زنده بامحوریت شرح خطب
🌷هم اکنون...
برگزاری کلاس #آنلاین تفسیر #خطبههای نهج البلاغه با حضور استاد #محمدرضا_شایق
از طریق لینک زیر در آپارات:👇👇👇
https://aparat.com/shayeq.ir/live
🌤#مبشران_غدیر
@mobasheran_ir
🌷هم اکنون...
برگزاری کلاس #آنلاین شرح و تفسیر #صحیفه_سجادیه با حضور استاد #محمدرضا_شایق
از طریق لینک زیر در آپارات:👇👇👇
https://aparat.com/shayeq.ir/live
🌤#مبشران_غدیر
@mobasheran_ir
مبشران غدیر 🇵🇸🇮🇷
#ناقوسها_به_صدا_درمیآیند. 1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم جوان گفت: « من عیسی بن مریم هستم، هدیه ای برایتان
#ناقوسها_به_صدا_درمیآیند. 2⃣1⃣
#قسمت_دوازدهم
- چرا ماتت برده؟ چرا رنگت پریده؟ حرف بزن بگو چی شده میخائيل؟
به او نگاه کرد. کشیش قادر به تکلم نبود. دست هایش هنوز مقابل سینهاش بود و کمی می لرزید.
ایرینا دستهای او را گرفت و گفت: « خدای من! چرا این شکلی شده ای؟ مگر جن زده شده ای؟ بروم برایت یک لیوان آب خنک بیاورم.»
ایرینا از اتاق بیرون رفت. از داخل یخچال شیشهٔ آب را برداشت و سراسیمه به اتاق برگشت.
کشیش تکیه به میز داده و روی زمین نشسته بود. پاهایش کاملاً از هم باز و گردنش رو به کتف سمت راستش خم شده بود.
ایرینا شیشهٔ آب را روی میز گذاشت و کنارش زانو زد. لبهای کشیش میلرزید. انگار می خواست چیزی بگوید.
ایرینا گفت: « نگران نباش عزیزم! باید فشار خونت بالا رفته باشد. الآن قرصت را می آورم. »
خواست بلند شود که کشیش بازویش را گرفت و با صدایی که به سختی به گوشش می رسید، گفت: « نه! بنشین.»
ادامه دارد...
📚انتشارات عهدمانا
@mobasheran_ir
🌤 #مبشران_غدیر