🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
#خاطرات_شهید
✍تو منطقه خانطومان سجاد رو با تیر زدند و وقتی بهش رسیدیم خون زیادی ازش رفته بود.
🔹به سختی گفت: کمکم کنید روی زانوهام بشینم، بهش گفتم برا چی ، خون زیادی ازت رفته.
🔹گفت آخه #ارباب اومده ، می خوام بهش سلام بدم...
¤اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللَّه¤
#شهید_سجاد_عفتی
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
#خاطرات_شهید
📍بعد از نماز با دستش تسبیحات فاطمه زهرا (س) را می گفت. هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار می داد و در جواب چرایی این کار می گفت بندهای انگشت هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته ام.
🔅 از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت: «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.»
#شهدا
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی