eitaa logo
مبتلا...
2.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
224 ویدیو
11 فایل
نوشتن از شما خوندن و جواب دادن از من 👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1627229 رفقاتم بیار مبتلا 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
دلداده و بی تاب تو بر می خیزم مست از غزل ناب تو بر می خیزم برداشته خانه را شميم گل یاس هر صبح که از خواب تو بر مى خیزم #میدری @mobtalaaa
چشم و ابرو کج نکن، حالی به حالی می شوم روسری را شل نکن،دارم هوایی می شوم "هی"لبت را با لب فنجان خود بازی نده عاشق بوسیدن فنجان چایی میشوم @mobtalaaa
وقتی به کسی خوبی می کنی برای خدا بهش خوبی کن. برای خدا دلشو شاد کن . تا اگه یه روزی در حقت بدی کرد ، یه روزی یادش رفت، یه روزی جبرانش نکرد دیگه فکرت ناراحت نشه ، دیگه غصه نخوری... @mobtalaaa
سراغم را بگیر که دلم برای شنیدنِ صدای تو و شنیدنِ اسمم از زبان تو تنگ شده با من حرف بزن از حالت از روزمرِگی هایت اصلا از خبرهایِ روز بگو اما بگو اما باش ... که بدونِ تو چیزی شبیه زندگی ؛ تویِ گلویم گیر می کند ! @mobtalaaa
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم... @mobtalaaa
ای دوست بیازار مرا هر چه توانی دل نیست اسیری که ز آزار گریزد @mobtalaaa
مبتلا...
قبول باشه منم دعا کنین. پدر بنده رو هم....🙏 یا علی
پنج شنبه است و باز دِلم تنگِ رفته ها .... آنان که دَر دِلند هَمیشه وَ پنهان ز ِ دیده ها ... @mobtalaaa
تو آن یاسِ پُر از زخمی که در پیراهنی گلدار گلابِ سرخ از گلبرگ‌هایت می‌شود جاری @mobtalaaa
یکی از اوجب اعمال همه نوکرهاست هر شب جمعه سلامی طرف کرببلا @mobtalaaa
روی‌ِ بالشت‌ گـریه‌ نڪن؛ زیاد سودی‌ ازش‌ نمیبری‌ روی‌ِ سجادت‌ گـریه‌ ڪن! چونکه‌ ممکنه بخاطرش‌ زندگیت‌ تغییر کنه @mobtalaaa
ظَلَمتُ نفسی... خدایا من خودمو زدم... خوش نگذروندم... ولی تو ببخش منو... @mobtalaaa
مبتلا...
#چالش یه متن کوتاه که گویای همه ابعاد یوم الحسرت باشه رو ارسال کنید متنی که مخاطب متن شما ارتباط عم
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسرت، کدام روز است که خدا می‌فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت. حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند. پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد. وسائل الشیعه/ج۷/ص ۱۹۸ ‌@mobtalaaa
و علی زهرایش را این گونه خطاب می کرد... آرامِ دلِ علی...🖤 @mobtalaaa
"او تقول حین تری العذاب لو انّ لی کره فاکون من المحسنین" چون عذاب خدا را به چشم مشاهده کند گوید؛ ای فریاد ،کاش بار دیگر به دنیا باز میگشتم تا از نیکوکاران می شدم. کربلا دنیاست، مادستمان از دنیا کوتاه شد.. خدایا مارا به دنیایمان بازگردان، ماهنوز نفس های نکشیده داریم وهنوز قدم های نرفته میان صحن ابی عبدلله... یوم الحسرت یعنی تو را بیندازند میان دنیای بیرون از کربلا.... ✍🏻 @mobtalaaa
مبتلا...
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود چ
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببينی چه می کشم با عقل آب عشق به يک جو نمی رود بيچاره من که ساخته از آب و آتشم @mobtalaaa
شنیده ام که قرار است... جمعه برگردی کدام جمعه؟ نمی شد اشاره می کردی؟ @mobtalaaa
دیدی وقتی عاشق یکی میشی جز اون به هیچی فکر نمیکنی؟! همه ی زندگیت میشه... حالا چرا ما اونطوری عاشق خدا نشیم که کل زندگیمون بشه خودش البته این فقط با مراقبه بدست میادا!!!😊 @mobtalaaa
اول "عبد" خوبی بشیم بعد بگیم: اللهم ارزقنا شهادت خودمونیما ولی خوش به حال اون دلی که درک کرد بزرگترین گمشده زندگیش امام زمانشه @mobtalaaa
بترسیم از گناه، خدا وقتی غضب میکنه خطاب به ... قالَ اللهِ ؛ وَ لا تُکَلِّمُونِ ... و هرگز با من نگویید ... @mobtalaaa
یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا! غریب خسته دل و دلبر مدینه بیا! این‌جُمعِه‌هَم‌گُذَشت . . . @mobtalaaa
مبتلا...
یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا! غریب خسته دل و دلبر مدینه بیا! #محمودمربوبی این‌جُمعِه‌هَم‌گُذَشت .
. به سفر رفتی و عُشّاقِ تو گیسو كَندند در فراق تو عجب سلسله‌ها بر هم خورد... @mobtalaaa
با این همه معاصی و غفلت عجیب نیست یوسف اگـر به وادی کنعـان نمی‌رسـد @mobtalaaa
مبتلا...
و علی زهرایش را این گونه خطاب می کرد... آرامِ دلِ علی...🖤 @mobtalaaa
وسعت قلب تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس @mobtalaaa
نگاه ِفاطمه از خاک ، فِضه می‌سازد طلا ؛ غبارِ ظروفِ سفالیِ زهراست... @mobtalaaa
یا فاطمه الزهرا(س) @mobtalaaa
به وقت سرمای‌ِزمستان که خونِ‌ رگ‌هایم را خُشکانده برایت روایت می‌کنم ؛ در این لحظه می‌خواهم درگاهِ قلب خود را باز کنم تا برایت از دلتنگی‌هایم بگویم؛ لبانم خشکیده از سوز سرمای‌ِزمستان می‌دانی؟ کمی باران زیارت، مهمان لَبانم نمی‌کنی؟ کمی از تلألو بارگاه زیبایت را مهمان چشمان بیقرارم نمی‌کنی؟ چه بگویم که بدانی از همه چیز خالی‌ام و،‌ بند بندِ وجودم سرشار از توست. چه واژه ای در وصف تو به کار برم، که انعام این دلِ ‌بیقرارم، بودن‌در بین‌الحرمینت باشد؟ چه وصفی از حال‌ِخویش کنم، که دلسوزیت برایم مانند ضامنِ‌آهو باشد؟ اصلا از قصه‌ی خودت مغموم‌تر هست؛ تا برایت روایت کنم؟ از مادری بگویم؛ که میان در و دیوار ماند؟ از آن اشک خشکیده‌ی بر گونه‌اش بگویم، یا درد ‌بی‌محسن‌شدنش؟ از نگاه حسن بگویم، که چه دید و چه آتشی در قلبش افتاد؟ یا از دستان کوچک و نحیفش بگویم، که سپر تازیانه‌ی کوفیان شده بود. از نگاه علی بگویم یا پایی که دیر آمده بود و شرم رفتن به سوی فاطمه را داشت؟ کدام را بگویم،که ته این قصه بشود زیارت من ؟ از داغیِ دستی، که برگونه‌ی مادر خورده بود بگویم برایت؟ بگویم چه زهرِ کشنده‌ای بر جان ما افتاد؟ بگویم ارباب؟ یا از آن شبِ غربت ماهِ ۱۸ ساله، و تنهایی علی بگویم؛ که با دستان خود فاطمه اش را به خاک سپرد و تنها شاهد او ماهِ آسمان بود. . . کدامین قصه دلِ‌غمگین من را به زیارت می‌رساند که روایتش کنم، کدامین ؟ از اعضای محترم مبتلا @mobtalaaa