eitaa logo
مدافعان حرم
383 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
81 فایل
آیدے جهت تبادل @mmrrst محفل #شهداست ترک نکن
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️یادی از سردار ⭐️ 🌹براي تشييع پيكر يكي از دوستان سيد محمد به دارالرحمه رفته بوديم. تا به حال اين قدر سيد محمد را بي‌تاب نديده بودم. بي وقفه اشک مي ريخت و هق هق مي کرد. پرسيدم: پسرم چي شده؟ چرا اين قدر گريه مي‌كني؟ گفت: «مي‌خواهم يك خواهشي از شما بكنم، به خاطر خدا نه نگو! مادر تو را به جدت... تو را به بي‌بي فاطمه(س) قسم، اين قدر برايم دعا نكن و آيت‌الكرسي نخوان. به خدا خمپاره كنارم زمين مي‌خورد، اطرافيانم شهيد مي‌شوند اما من حتي يك خراش هم بر نمي‌دارم.» به ردیف قبور شهدا اشاره کرد و ادامه داد« نگاه كن... همه رفيق هام اينجا هستن و من ماندم... مي‌دانم كه جواز شهادت من، با رضايت شما امضاء مي‌شه. مادر خواهش مي‌كنم رضايت بده.» تاب ديدن اشك هاي پسر دردانه ام را نداشتم. برايم سخت بود اما ديگر براي سلامتي اش آيت‌الكرسي نخواندم... و آن اعزام، آن شد که می خواست... @modafanharam
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
یادی از سردار ماشين صفر کيلومتري داشتيم. سيد محمد مي خواست آن را بفروشد و با پولش چند مغازه درست كند. به او اعتراض كردم كه چرا ماشين را مي خواهي بفروشي، ‌مغازه به چه درد ما مي خورد. گفت: «‌شما نمي دانيد، ‌ممكن است چند روز ديگر من شهيد شوم. اگر مشكلي پيش آمد و بنياد شهيد نتوانست مخارج شما را به عهده بگيرد چه مي كنيد؟‌ من دوست دارم آن زمان براي شما مشكلي پيش نيايد.اين كار را فقط به خاطر شما مي كنم.» بالاخره ماشين را فروخت و كمتر از سه ماه مغازه ها را ساخت. همه اسباب و وسايل زندگي اش را از اهواز به شيراز آورد. گفت بايد مدتي براي دوره فرماندهي به تهران بروم. من خيلي خوشحال شدم، اما سيد محمد غمگين بود. گفت: «همان قدر که شما خوشحاليد من از شنيدن اين مأموريت ناراحت شدم.» گفتم: چرا؟ گفت: «مي ترسم در راه، تصادف کنم و در بستر بميرم. من دوست دارم که خدا پايان عمر مرا به شهادت قرار دهد. نه مرگي دیگر» @modafanharam
۱ اردیبهشت ۱۴۰۲