دو هفته قبل شهادت وسط جمع دوستانه میگفتیم و میخندیدیم سید روح الله پرسید اگر وسط اغتشاشگرها گیر بیوفتید چیکار میکنید؟!
این سوال رو تک تک از هممون پرسید
و هرکدوممون به شوخی و خنده از جواب دادن طفره میرفتیم (شاید بخاطر این بود که دوست نداشتیم حتی خودمونو تو اون شرایط فرض کنیم!)
سید مصمم گفت جدی میپرسم!
یکی از بچهها گفت سید خودت گیر بیوفتی چیکار میکنی؟
سید با یه حالتی که انگار خودشو تو اون شرایط دیده و قبول کرده گفت من وایمیستم و تا آخرین قطره خونم از پرچم و کشورم دفاع میکنم!
#خاطره
#همرزم_شهید
#شهید_امنیت
#شهید_روح_الله_عجمیان
👈🌹به کانال شهید بابصیرت و مدافع امنیت سید روح الله عجمیان بپیوندید.
@shahid_ajamian
با عرض سلام .
دوستان عزیز و اعضای محترم کانال شهید امنیت سید روح الله عجمیان، به منظور پاسداشت مقام شهید و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ، در حد توان کانال مد نظر را به دوستان معرفی نمایید.
انشالله شهید عزیز ، سید بزرگوار,
دوستان زحمت کش خود را مورد شفاعت قرار دهد.
👈🌹🌹🌹به کانال شهید بابصیرت و مدافع امنیت سید روح الله عجمیان بپیوندید.
@shahid_ajamian
یاس:
نذر شهید امنیت
دوباره پولهای داخل پاکت را شمردم
خجالت میکشیدم که بگویم پولم کم است،خودم پیشنهاد داده بودم که برایم پنج جلسه کلاس بگذارد و اصول پایان نامه نویسی راکارگاهی برایم توضیح دهد
او هم علی رغم اینکه سرش خیلی شلوغ بود پذیرفت و گفت اخرین جلسه پولش را نقد میگیرد
فکر نمیکردم که کم بیاورم اما خوب زندگی دانشجویی همیشه انطور که فکرش رامیکنی پیش نمیرود
دلشوره داشتم
دفترم را باز کردم
عکس اقا روح الله هنوز وسط دفتر تمرینم بود
چشمانم پر از اشک شد به چشمانش زل زدم ... خاستم دردم را به او بگویم اما از نگاهش خجالت کشیدم
چه چشمان معصومی داشت
تشییع جنازه اش قیامتی بود
خانم مسنی ازهمشهریانش گریه میکرد با گویش لری میگفت ای روله ای باعث افتخارم
اقای جوانی ارام زیر لب گفت ای باعث افتخار همه ایران
دختر جوانی هم به پهنای صورتش اشک ریخته بود و میگفت برادر شهیدم
سرم را که بلند کردم دیدم استاد امده روبرویم نشسته ، دستانم را روی چشمانم کشیدم بلند شدم و گفتم متوجه حضورتون نشدم ببخشید ،
چیزی نگفت
و طبق معمول چند جلسه رفت سر اصل مطلب
جلسه که تمام شد از روی صندلی بلند شد عینکهایش را داخل جعبه گذاشت و خودکارش را درکیفش برگهایش را جمع کرد و گفت کارم تمام است تلاش کن تا انجه اموختی فراموش نکنی،تمرین کن،بنویس و بنویس تا پیشرفت کنی
مشکلی هم داشتی بخودم بگو
بلند شدم پاکت را جلویش گذاشتم و تا خاستم حرفی بزنم گفت حساب شد
و چند قدمی از من دور شد
متحیر پرسیدم کی حساب کرد؟؟
همان طور که میرفت گفت سید روح الله اعجمیان
نذر اوست ...
نذر شهید امنیت ...
و با لحنی آرام تر گفت امیدوارم خواهرانه ام را پذیرا باشد
#ارسالی
به کانال شهید بابصیرت و مدافع امنیت سید روح الله عجمیان بپیوندید.
@shahid_ajamian