#روایتگری
سال بعد از عملیات «والفجر مقدماتی»، از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهیدی را یافتند که اعداد و حروف نقش بسته
بر پلاکش زنگ زده بود، ولی در جیب لباس خاکی اش برگه ای بود کوچک که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست...
تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم می نویسم:
«به تو خیانت می کنند، تو مکن.
تو را تکذیب می کنند، آرام باش.
تو را می ستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش می کنند، شکوه مکن.
مردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مباش…
آنگاه از ما خواهی بود»… دیگر، نایی در بدن ندارم؛
#خاطرات_شهدا ❤️
#شهدای_مدافع_امنیت
------------------------
🔘 به کانال شهدای بابصیـرت و مدافـع امنیـت بپیوندید:
🥀 @modafean_amniat
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 #فیلم|یک امداد غیبی عجیب در جبهه به روایتِ شهید رضا حسنپور
#پیشنهاد_دانلود
🌼 #یکخاطرهیدیگر|اونشب قرص ماه کامل بود و بچهها معترض بودند که ممکنه دشمن ما رو زیرِ نور ماه ببینه و عملیات لو بره. اما رضا با آرامش گفت: بچهها توکلتون کجا رفته؟ بعد نگاهی به آسمون کرد و گفت: خدا امشب معجزهش رو بهمون نشون میده...
گردان اول حرکت کرد. نگاهم به آسمون بود. جالبه وقتی بچهها در معرضِ دید بعثیها قرار گرفتند، یک تکه ابر اومد و جلوی ماه رو گرفت و هوا کاملاً تاریک شد. خیلی اهمیت ندادم و گفتم: حتما اتفاقی بوده. اما بچهها که رد شدند، تکه ابر هم کنار رفت...
گردان دوم حرکت کرد. باز همون اتفاق افتاد و تکه ابری جلوی ماه رو گرفت. اینبار همه به آسمون نگاه کرده و اشک میریختیم...
📚 منبع: طلایهداران جبههی حق؛ جلد اول؛ صفحه ۳۰
●واژهیاب:
#شهید_حسنپور #امداد_غیبی #نصرت_الهی #شهدای_قزوین #شهیدحسنپور #خاکریز_خاطرات #امام_زمان
#شهدای_مدافع_امنیت
------------------------
🔘 به کانال شهدای بابصیـرت و مدافـع امنیـت بپیوندید:
🥀 @modafean_amniat