eitaa logo
-مُدافـعاטּ‌ِولایت-
1.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
32 فایل
🌸🍃به نامِ آࢪامشــ دهندھ‌ قلـب ها . .!🌸🍃 . . آمدنٺ‌ڪه‌قطعیسٺ، فقط‌ترس‌من‌اینست‌ڪھ‌ آن موقع‌من‌نباشم.. :) . کپــی؟ بـا ذکـر صـلوات جهت تعجیل در فــرج . نشر پیامـ هاے کانال صدقہ جاریہ مے باشـد . #اَللهُم‌عجل‌لِوَلیك‌الفࢪج💙
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای تراشیدن مو و پوشیدن شلوار کردی ابراهیم هادی پیروزی انقلاب یک ماه گذشت. چهره و قامت ابراهیم بسیار جذاب‌تر شده بود. هر روز در حالی که کت و شلوار زیبایی می‌پوشید به محل کار می‌آمد. محل کار او در شمال تهران بود. یک روز متوجه شدم خیلی گرفته و ناراحت است! کمتر حرف می‌زد، تو حال خودش بود. به سراغش رفتم و با تعجب گفتم: داش ابرام چیزی شده؟ گفت:: نه، چیز مهمی نیست، اما مشخص بود که مشکلی پیش آمده. گفتم: اگه چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم. کمی سکوت کرد: به آرامی گفت: «چند روزه که دختری بی حجاب، توی این محله به من گیر داده! گفته تا تو رو به دست نیارم ولت نمی‌کنم!» رفتم تو فکر، بعد یکدفعه خندیدم! ابراهیم با تعجب سرش را بلند کرد و پرسید: خنده داره؟ گفتم: داش ابرام ترسیدم فکر کردم چی شده؟! بعد نگاهی به قد و بالای ابراهیم کردم و گفتم: با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتفاق خیلی عجیب نیست! گفت:: یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافه ام این حرف رو زده؟ لبخندی زدم و گفتم: شک نکن! روز بعد ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت. با مو‌های تراشیده آمده بود محل کار، بدون کت و شلوار! فردای آن روز با پیراهن بلند به محل کار آمد! با چهر‌های ژولیده تر، حتی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود. ابراهیم این کار را مدتی ادامه داد. بالاخره از آن وسوسه شیطانی رها شد. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲 🇮🇷 🇵🇸 به کانال مدافعان ولایت بپیوندید👇 Ⓙⓞⓘⓝ↓ @modafeane0velayat