اگرمدافعان حرم نبودند 🏴
#معرفی_شهید نام:محمدحسین (رسول) نام خانوادگی: خلیلی نام پدر:رمضانعلی محل تولد: تهران تاریخ ولاد
#زندگےنامه_شهید
شهید محمد حسن (رسول) خلیلی ، فرزند دوم خانوادهی آقای رمضانعلی خلیلی در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۲۰ ه.ش. در تهران به دنیا آمد. ایشان دانش آموخته ی دانشگاه امام حسین علیه السلام در رشته ی مدیریت بودند و بر حسب وظیفه ، به سوریه اعزام شده بودند و دارای تخصص های تخریب - تاکتیک و جنگ های نامنظم داشتند.
ایشان علاقه ی فراوانی به کارهای هیجانی ، ورزش (جودو ، کاراته ، کوهنوردی و راپل) ، خوشنویسی ، نقاشی ، طراحی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهدا ، خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و... داشتند.
#شهید_رسول_خلیلی🥀🥀🥀
#خاطرات_شهید
پدر شهید نقل می کنند: روزهای آخر اسفند بود، که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. آن موقع هنوز برنامه ی راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. به فکّه رسیدیم، کمی جلوتر از آن ، مقرّ تخریب ما بود که اسم آنجا را الوارثین گذاشته بودیم. رسول کم سن و سال بود. به رسول می گفتم : نگاه کن پسرم، ببین بچه ها این قبر را زمان جنگ کنده بودند ؛ می آمدند داخل این قبرها، نماز می خواندند ، نماز شب می خواندند، مناجات می کردند، ولی حالا این قبرها غریب مانده اند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست!
بعد نماز ظهر یک دفعه متوجّه شدم رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می کند. بنده حقیقتاً همان جا گریه ام گرفت.
#شهید_رسول_خلیلی🥀🥀🥀🥀
#زندگےنامه_شهید
مهدی باکری در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ در میاندوآب و در خانوادهای مذهبی زاده شد. در کودکی مادرش را از دست داد. برادر بزرگتر او، علی باکری از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. وی پس از اخذ مدرک دیپلم متوسطه، وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد. در دوران دانشجویی، فعالیت سیاسی را آغاز کرد و نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد.
با وقوع انقلاب مهدی باکری نقش فعالی در سازماندهی بخشی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. او اندکی پس از آغاز جنگ ایران و عراق ازدواج کرد و یک روز پس از ازدواج نیز عازم جبهههای جنوب شد.
در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف حضور داشت، که در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیاتهای دیگر فرماندهی را برعهده داشت. در مجموعه عملیاتهای والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا فعالیت میکرد.
#شهید_مهدی_باکری🥀🥀🥀
#زندگےنامه_شهید
ادامه
در حین انجام عملیات بدر و درحالیکه نیروهای عراقی با محاصره کامل لشکر سربازان تحت امر مهدی باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقیمانده بودند، احمد کاظمی و محمود دولتی با بیسیم از وی میخواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله ۷۰۰ متر و رسیدن به فضای میان خط اول و خط دوم حمله، جان خود را نجات دهد، ولی این درخواستها با پاسخ منفی باکری همراه بود، تا آنکه بر اثر اصابت تیر مستقیم نیروهای عراقی به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.
#شهید_مهدی_باکری🥀🥀🥀🥀
#وصیت_نامه_شهید
بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست ، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند.
#شهید_مهدی_باکری🥀🥀🥀🥀
اگرمدافعان حرم نبودند 🏴
#معرفی_شهید نام:عباس نام خانوادگی:دوران تاریخ تولد:۲۰ مهر ۱۳۲۹(۲۲ اکتبر ۱۹۵۰) محل تولد: شیراز ،ا
#زندگےنامه_شهید
وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.
وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.
عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی۴۱ - تی ۳۷ گردید.
مردی که بغداد را لرزاند
در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت 2 ماه از برنامه پروازی باز ماند.
پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد.
با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران پرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.
#شهید_عباس_دوران
#زندگےنامه_شهید
عباس آسمیه دهم تیرماه سال ۱۳۶۸ در رجایی شهر کرج، در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده بود. از کودکی به هیئت و حضور در مساجد و ذکر اهل بیت (ع) علاقه داشت. بسیار آرام و خوش اخلاق بود. کارهایش را آرام و خاموش انجام میداد. همیشه با وضو بود و مراقب رفتارش با اطرافیانش بود.
از آن جا که به علوم اسلامی علاقهمند بود به مطالعه کتابهای حوزوی علاقه داشت. بعد از گرفتن دیپلم در رشته مدیریت بازرگانی وارد دانشگاه قزوین شد. در دوره راهنمایی عضو بسیج شد و چهار سال به صورت افتخاری خادم مسجد معصومه (س) در محله ۱۳ آبان کرج بود.
در سال ۱۳۹۱ با مدرک لیسانس مدیریت بازرگانی فارغ التحصیل شد و بعد به دلیل علاقهاش به خدمت، وارد واحد هوافضای سپاه شد. مدتی بعد به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شد. قصد داشت به سوریه اعزام شود تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند. در دی ماه ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد. روز بیست و یکم دی سال ۱۳۹۴ پس از حضور در مناطق تحت کنترل گروه تروریستی در منطقه خان طومان در نبرد با دشمن تکفیری به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۷ سال شناسایی و به وطن رجعت نمود.
#شهید_عباس_آسمیه🥀🥀
#زندگینامه_شهید شهید «حجتالله یخچالی» در بهمنماه ۱۳۳۶ در خانوادهای کارگری در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. محیط زندگی او محقر و ساده بود. طعم تلخ فقر را چشیده بود و بهخاطر همین همیشه غمخوار مردم فقیر بود. با وجودی که سنی از او نگذشته بود، به هنر علاقه خاصی پیدا کرد و تصمیم گرفت درس را رها کند و به دنبال کار برود.
در ضمنِ کار به فیلمبرداری هم علاقه داشت و با اندک پولی که جمعآوری کرده بود توانست دوربین فیلمبرداری تهیه کند و توانست آن را در زمان مبارزات انقلابی به کار گیرد و صحنههایی از جنایات رژیم منحوس پهلوی را ضبط کند.
سفرهایی به شهر مشهد مقدس داشت و تاثیری که این سفر بر وی گذاشت، بیش از پیش با ارزشهای اسلامی آشنا شد. با کسانی مشورت میکرد که احام و آموزههای اسلامی را به او آموزش میدادند.
از جمله پیشامدهایی که در حین آن سفرها برای وی پیش آمد، آشنایی با کتابهای دکتر علی شریعتی بود. هنگامی که تعدادی از کتابهای دکتر شریعتی را تهیه کرده بود، مورد سوءظن سازمان امنیت آن موقع (ساواک) قرار گرفت، ولی با هوشیاری تمام توانست کتابها را پنهان کند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که نوجوان بود، عضو بسیج شد و نام خود را در فهرست بسیجیان ثبت کرد.