#معرفی_شهید
نام و نام خانوادگی: حمید سیاهکالی مرادی
نام پدر : حشمت الله
محل تولد : قزوین
تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۲/۴
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴
محل شهادت: سوریه،جنوب غرب حلب
مدت عمر: ۲۶ سال
محل مزار : گلزار شهدای قزوین
#شهید_حمید_سیاهکالی🥀🥀🥀
#کانال_فکه_کمیل_حنظله
#خاطرات_شهید
همیشه وقتی در کارهای منزل کمکم میکرد از او تشکر میکردم اما میگفت این حرفهای یک همسر به همسرش نیست،
شما باید بهترین دعا را در حق من کنید، باید دعا کنید شهید شوم.
اوایل من از گفتن این دعا ممانعت میکردم و دلم نمیآمد اما آنقدر اصرار میکردند
تا من مجبور میشدم دعا کنم شهید شود اما از ته دل راضی نبودم.
راوی:همسر شهید
#خاطرات_شهید
حمید خندید و :گفت یه" چیزی ،میگم لوس نشیا" در حالی که از لحن صحبت حمید خنده ام گرفته بود، گفتم: میشنوم .بفرما :"گفت واقعیتش من یه هفته قبل از این که برای بار دوم بیایم خونتون رفته بودم قم، زیارت حرم کریمه اهل بیت اونجا به خانوم گفتم یا حضرت معصومه (س) میشه اونی که من دوستش دارمو به من برسونی؟ دل من پیش فرزانه ،مونده منو به عشقم برسون! من تو رو از کریمه اهل بیت گرفتم تأملی کردم و گفتم "حمیدآقا! حالا که شما این رو گفتی، اجازه بده منم خوابی که چند سال پیش دیدم رو برات تعریف کنم البته قول بده شما هم زیادی هوایی نشی :پرسید مگه چه خوابی دیدی؟
:گفتم چند سال پیش توی خواب دیدم یه هلیکوپتر بالای خونه دور میزنه و منو صدا می.کنه وقتی بالای پشت بوم رفتم از داخل همون هلیکوپتر به گوسفند سر بریده بغل
من انداختن.
حمید گفت: خواب عجیبیه دنبال تعبیرش نرفتی؟ :گفتم این خواب توی ذهنم بود ولی با کسی مطرح نکردم تا این که رفته بودیم مشهد توی لابی هتل به تعداد کتاب زندگینامه و خاطرات شهدا بود. اونجا اتفاقی بین خاطرات همسر شهید ناصر" کاظمی، فرمانده سپاه پاوه خوندم که ایشون هم خوابی شبیه خواب من .دیده نوشته بود وقتی که مثل من بار اول به خواستگاری جواب منفی داده بود توی خواب می بینه یه هلیکوپتر بالای خونه اومد و یه گوسفند سر بریده همراه یه ماهی توی بغلش انداخت. وقتی این خواب رو برای همکارش تعریف کرده ،بود همکارش گفته بود گوسفند سر بریده نشونه قربونی توی راه خداست. احتمالاً تو ازدواج که میکنی همسرت شهید .میشه اون ماهی هم نشونه بچه است؛ البته همسرت قبل از به دنیا اومدن بچه شهید .میشه نهایتاً آخر قصهٔ زندگیش دقیقاً همین طوری شد. قبل از به دنیا اومدن ،بچه همسرش شهید شد. اونجا که این خاطره رو ،خوندم فهمیدم که من هم احتمالاً همسر
شهید میشم این ماجرا را که تعریف ،کردم حمید نگاه غریبی به من انداخت :گفت یعنی میشه؟ من که آرزومه شهید بشم
ولی ما کجا و شهادت "كجا"......
#شهید_حمید_سیاهکالی🥀🥀🥀
#وصیت_نامه_شهید
شرمنده ام از اینکه یک جان بیشتر ندارم....
.
کارِ ما دادن جـٰـان مثل سلیمانـٖے هاست...🌿
این شـھـٰادت بہ خدا عادت ایرانۍ هاست!
خدا نکند حرف زدن و نگاه کردن به نامحرم برایتان عادی شود، پناه می برم به خدا از روزی که گناه ، فرهنگ و عادت مردم شود.
#شهید_حمید_سیاهکالی🥀🥀🥀🥀