30.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱
#سالروزشهادت🌱
نماهنگ شهید مهدی قره محمدی
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱
#سالروزشهادت
شهید مدافع حرم مهدی ایمانی
هدیه نثار ارواح مطهر همه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
291_28170177733539.mp3
5.13M
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه...
التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه...
🎙 حسین ستوده
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
#فاطمیه
#طوفان_الاقصی
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱
شهید عبدالکریم پرهیزگار در 22 مرداد ماه 1365 در جهرم چشم به جهان گشود و در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت رسید.
نوید شاهد فارس : شهید عبدالکریم پرهیزگار در 22 مرداد ماه 1365 در روستای کراده از توابع بخش خفر شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. وی در سال 1384به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران درآمد و اوایل ورود در تیپ نیروی مخصوص المهدی عج جهرم مشغول و پس از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهادی شهرستان کوار به عضویت گردان تخریب آن یگان در آمد.
وی سرانجام در دفاع از حرم عمه سادات توسط تروریستها تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
از این شهید بزرگوار یک فرزند پسر به نام امیر علی به یادگار مانده است.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱
شهادت از نگاه امام خامنه ای
ببینیدبسیار زیبا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱
🎬 مهندس پیروزی
🔰 امروز سالگرد پیروزی ملت عراق بر داعش است. نگاهی انداختهایم به پیام تبریک شهید حاج ابومهدی المهندس، معمار و مهندس این پیروزی بزرگ.
هدیه محضر همه شهدا
که آرامش وامنیت رامدیون آنها هستیم
خاصا شهیدان مدافع حرم
حاج قاسم، ابومهدی
صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
🌷شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد!
اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط میکرد
او به تنهایی با ۴۰ تن روبهرو میشود و پس از به هلاڪت رساندن ۳۷ نفر از آنها، فشنگهایش تمام میشود. به سوی او حمله میکنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح میکند و در نهایت به شهادت میرسد
#شهید_پرهیزگار ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ گاه دومین پسرش را ندید...💔
#شادیروحتمامشهداصلوات🕊
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
°•🌷🌱
📸 شهید گمنام مهمان کلاس دختربچهها شد
🔹دانشآموزان شهر آباده امروز در مدارس خود مهمان شهید گمنام بودند.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃حکایت عشق
روضه شهید گمنام « رسیدم حر شوم آزاد باشم »
🎙حاج مهدی رسولی
لحظاتی باشهیدگمنام
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #سی مصطفی را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته ب
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سی_ویک
_با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!
دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش #میترسیدم..
که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید.
در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد
که #بیدریغ به ما محبت کرد..
و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید.
در این #کشورغریب تنها سعد🔥 آشنایم بود و او هم دیگر قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم.
پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و #نمیدانستم مرا به کجا میکشد..
که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید
_پیاده شو!
از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه ای روی صندلی مانده..
که نگاهش را پرده ای از اشک گرفت و بی هیچ حرفی پیاده شد.
در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از ترس میلرزید.. و گریه نفسم را برده بود که #دل_سنگش برایم سوخت...
موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده..
و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد..
و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید
_اگه میدونستم اینجوری میشه،هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!
سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت
_داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه.
دستم را گرفت تا...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
•