eitaa logo
مـُـدافِعان‌‌ِحـَC᭄‌ــرَم🇮🇷🇵🇸
23.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
9هزار ویدیو
169 فایل
﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجاقراره‌ڪہ‌فقط‌ازشھدادرس‌زندگۍبگیریم♥! مطمئن باشید شھدا دعوتتون ڪردند🕊 پس #لفت‌ندید.😊 #باحضورافتخارےخانواده‌معظم‌شهدا🌷 @Sarbazvalayat6 خادم کانال👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹زیارتنامه حضرت کبری(س) 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْک ِعَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ،وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ،وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ، وَ سَقانابِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِن یَدِعَلِیِّ ابْن اَبیطالِب صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنافیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،وَاَنْ یَجْمَعَنا وَاِیّاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُم ْمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، 🌹وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ،وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَی اللهِ راضِیاًبِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِروَعَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ،وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدی،اَللّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الآخِرَة َیا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ، 🌹اِشْفَعی لی فِی الْجَنَّةِ،فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،اَللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ،فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ،وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،اَللّهمَّ اسْتَجِبْ لَناوَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ،وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ،وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. 🌺زیارت قبول-التماس دعا 🕋 وفات سلام الله علیها را تسلیت عرض می نماییم 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
‍ ▪️ سلام الله علیها دخت والا مقام علیه السلام، قهرمان کربلا و پیام آور خون علیه السلام است. ▪️در مقام و عظمت آن حضرت همین بس که علیه السلام خطاب به ایشان فرمودند: « أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة »¹ شما بحمد الله بانوی عالمه ای هستید که از کسی تعلیم و آموزش ندیده اید (علم شما از جانب خداوند است) و بانوی فهمیده ای هستید که کسی به شما مطلبی را تفهیم نکرد(فهم شما نیز موهبتی الهی است). 📌 ۱. بحار الأنوار، ج‏45، ص164 🌷🌷🌷🌷
سحرگاهان ميان سفره لطفت ميان سجده سبزت ميان ربناي دست پر مهرت اگر بر خاطرت رد شد خيال من ، دعايم کن که محتاج دعايم من .. 🙏🌹 ‌ ‎‌‌ شش سحر آمده ام ، شاه به من توشه بده ششمین روز شده ، روزی شش گوشه بده رمضان میگذرد زمزمه و اشک به پاست چشمه ی زمزم عشقیم که جوشش داریم ششمین روزهُ شش گوشهُ شش ماهه ی شاه ما عجب معرکه ای با عدد داریم هـر ڪه دُنبالِ بَراتِ حرمِ شش گوشہ ست از شش ماهہ بگیرد امشب یک شب بطلب سر به بگذارم جز گوشه ی گوشه ات آرام ندارم😞 پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسف زیباتری را در بغل دارد نیستم اهل حساب و هندسه اما بدان بین اَشکال ریاضی عاشقِ ام بہ روی دسٺ بابا در ٺب ذڪر لبِ اهل یارب یارب زد ٺیر سہ شعبہ را،بمیرم ای ڪاش چشمان را بگیرد 😭 شش سحر، شش دانگ قلبم را بدان از شش جهت نذر گوش تو کردم یا .. تابوده همین بوده وتاهست همین است ایوان نجف ، مرکزِ شاهنشهِ دین است او لنگرِ دنیا وسماوات و زمین است شاگردِ حضرت جبریلِ امین است مرگ آن نیست که در قبر سیه دفن شوم مرگ آن است که از حذف شوم ‎‌┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @yasobodden ┗━━━🍂━ کانال«یعسوب الدین»
💔 هر ڪس دعایــے مےڪند این سحرها من هم فقط یڪ حرف دارم؛ این با ذڪر دم بگیرم پاے پیاده از تا را https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c
هدایت شده از مسجدالمهدی کن
⭕️ خیلی حرفه هم مادرت شهید باشه، هم پدرت شهید باشه، هم خواهر شهدا باشی هم مادر شهید باشی، هم شهیدانه زندگی کنی و هم برای حفظ بارگاهت بهترین آدمای روزگار سینه سپر کنن و گلوله بخورن که نباشن و حرم باشه. آره فقط یه نفر تو کل تاریخ اینجوریه اونم حضرت کبراست!....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️✨ السلامُ‌علی‌صبرکِ‌مولاتی.. یاجبل‌الصبر لیلة‌الحادی‌عشر..فی‌الشام.. مقام‌السیده‌زینب‌س✨ 🥀 ♥️ • |🕯🥀|
🏴 دنیایم یخ زده است خورشـــــیدِ جان کجایی؟... کوچه هایِ فاطمیه... بویِ غم گرفته... این روزها داغدارِ غمِ کوچه هاست... و چقدر خوب مادری می کند برایِ ... وااااای از دلِ واستخوانی که در گلویش شکسته... کاش این فاطمیه بیایی... تا دیگر غمِ و غربتِ و داغِ دلِ علی تازه نشود... وغربت یعنی فاطمیه بدونِ تو!... مهربانم... کوچه هایِ فاطمیه صدایِ قدمهایِ تو را کم دارد... کاش طنینِ صدایِ دنیایِ بخواب رفته را بیدار کند... او ایستاد پای خویش... ‌‌فقط خدا می‌داند این روزهای بی فاطمه چه بر قلب مهربان مولایم می‌گذرد 🏴 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ شهید حرم اسماعیل خدایا بحق حضرت سلام الله علیها ماراازشهدا جدا نفرما هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه وبانوحضرت سلام الله علیها ْ .
🥀°• غریبان ڪربلاسٺ بدون تو مهمان ڪربلاسٺ چشم رباب به آغوش خالے اسٺ اصغر شهید گلستانּ 🥀 🥀 کانال‌مدافعان‌حرم🏴 ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ °•☆🕊 🍃علیرضا قنواتۍ یادگار جنگ بود. عشق به امام و ، مناجات‌هاۍ شبانہ، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتۍ بود بر دلش💔 🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟ 🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند😞 🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺 🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت...😔 🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت...این روزها زینب می خواند ؟ ✍🏻نویسنده 🕊به مناسبت سالروز تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریہ 🥀مزارشهید : روستاۍجایزان کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
سلام ای شاه خراسان تویی چشم و چراغ خاک رسیده این رو‌ سیاهت تو را جان رو‌ بر نگردان (س)🥀 🕯 🥀 کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱 کلیپ شهید حرم اسماعیل خدایا بحق حضرت سلام الله علیها ماراازشهدا جدا نفرما هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه شهدا وبانوحضرت سلام الله علیها ْ کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال مصطفی بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند... سعد میترسید کنم.. که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست... دستم در دست سعد مانده.. و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، 💚مسیر زینبیه دمشق💚 نشان داده شده.. و چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. 🔥سعد🔥 از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد. همیشه از 💚زینبیه دمشق💚میگفت... و که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود.. تا نام مرا و نام برادرم را بگذارد؛ 🕊ابوالفضل 🕊پای ماند.. و من تمام این اعتقادات را میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. سالها بود خدا و دین و مذهب را به آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود. حتی روزی که به بهای 🔥وصال سعد🔥 ترکشان میکردم،.. در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که _ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!" و من را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم عشقم کردم که به پشت پا زدم و رفتم. حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین آتشم میزد... و سعد بیخبر از خاطرم... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ تا حتی را به رویم ببندد. تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته.. و من هنوز پیش زینب جا مانده بود که دلم سمت حرم پرید و .. اگر از دست سعد شوم، دوباره شوم! اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت،.. اگر اینها خرافه نبود.. و این شیطان🔥 رهایم میکرد، دوباره به تمام مقدسات میشدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود.. که تاکسی مقابل ویلایی زیبادر محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد... خیابانها و کوچه های این شهر همه سبز و اصلاً شبیه درعا نبود.. و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل پشت سعد کشیده میشدم.. تا مقابل در ویلا رسیدیم... دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت.. و حتی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه باشم. درِ ویلا را که باز کرد.. به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین زبانی کرد _به بهشت داریا خوش اومدی عزیزم! و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت _اینجا ییلاق دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه سوریه! و من جز در 🔥چشمان شیطانی سعد🔥 نمیدیدم..که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد _دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره! یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداری ام میداد تا به .. و چه راحت دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا.... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد _بفرمایید! شش ماه بود سعد🔥 غذای آماده از بیرون میخرید.. و عطر دستپخت او🌺 مثل رایحه دستان بود.. که دخترانه پای سفره نشستم.. و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت... مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد... احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد _خواهرم! نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم غیرتش را بشکافد.. که زمزمه کرد _من نمیخوام شما رو زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید! و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت _شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید! از پژواک پریشانی اش ، فهمیدم این کابووس هنوز تمام .. و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با وحشت در بستر خواب خزیدم... و از طنین تکبیرش✨ بیدار شدم... هنگامه سحر رسیده.. و من دیگر بودم که به عزم نماز صبح از جا بلند شدم...✨ سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم... و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از و سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید... نمازم که تمام شد... از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... در آرامش این خانه دلم میخواست... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️ تشییع پیکر مستشار نظامی ایرانی که در حومه جنوبی لبنان هدف قرار گرفت در حرم حضرت (سلام الله علیها) در سوریه برگزار شد. کانال‌ مدافعان‌ حرم🏴 ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌