💠آیتالله #مصباح_یزدی رحمةاللهعلیه:
👈 گمان مبرید كه ما خیلى زرنگ هستیم و حتماً مىتوانیم در مقابل #شیطان مقاومت كنیم و فریب نخوریم. او از ما بسیار استادتر است و گاهى افراد را به وسیله كلمات به ظاهر حكمتآمیز فریب مىدهد؛
👈مثلا در قالب سخن حكیمانهاى همانند این كه دوراندیشى اقتضا مىكند كه انسان #عجله نكند، ما را به تسویف گرفتار مىسازد و فرصتهاى طلایى را از ما سلب مىكند. ما نیز فریب خورده و مىگوییم: اَلْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطان؛ عجله كار شیطان است، پس عجله نكن! حالا فرصت هست؛
👈 مثلا چرا در درس خواندن عجله دارى، یك روز دیرتر مجتهد شو! یا مثلا در مورد اعمال عبادى و انجام مستحبات به فریب ما همّت مىگمارد و اینگونه القا مىكند كه تازه اول #ماه_رجب است و هنوز سى روز تا آخر ماه براى روزهگرفتن باقى مانده است. روز دیگرى #روزه مىگیرى؛ چه عجلهاى در روزه گرفتن دارى؟ و با القائات دیگرى از این قبیل، فرصتها را از ما مىگیرد.
👈 شیطان انسان را با انواع بیانها، زبانها و توجیهها از كار خیر بازمىدارد؛ همانند این كه عجله نكن، با صبر و حوصله عمل كن، هنوز جوانى و براى عبادت كردن و درس خواندن #فرصت باقى مانده است، بگذار با درس خواندن عاقلتر، پختهتر و كاملتر شوى تا عبادتت ثواب بیشترى داشته باشد.
📗 پند جاوید، جلد 2، ص 122
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@yasobodden
┗━━━🍂━
کانال«یعسوب الدین»
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #چهل_وشش
که دوباره دستور داد
_برو صورتت رو بشور تا من 🔥ابوجعده رو بپزم!
من میان اتاق ماندم..
و او رفت تا شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد
_امروز که رفتی تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی ها رو به نجاست بکشم! آخه #امشب وفات #جعفربن_محمدِ و رافضیها تو #حرم #مراسم دارن!
سالها بود...
نامی از 💚ائمه شیعه💚 بر زبانم جاری نشده..
و #دست_خودم_نبود که وقتی نام امام صادق(ع)💚 را از زبان این #وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت...
انگار هنوز #زینب_مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد..
که پایم برای #بی_حرمت_کردن حرم لرزید..
و باید از 🔥جهنم ابوجعده🔥 فرار میکردم..
که ناچار از اتاق خارج شدم...
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد..
و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند...
با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه #فرصت فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد...
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَه لَه میزد جانم را به گلویم رسانده..
و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، 💚گنبد حرم💚 مثل ماه پیدا شد..
و نفهمیدم با دلم چه کرد..
که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
بسمه خیال میکرد..
هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از #اجرجهاد میگفت...
و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم..
که با کلامش جانم را گرفت
_میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!
گنبد روشن حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید
و از زیر روبنده...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
•