فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱
روز سہ شنبہ روز زیارتے
🌸امام زین العابدین علیه السلام
🌸امام محمدباقر علیه السلام
🌸امام جعفرصادق علیه السلام
#التماس دعا 🤲🏻
#کانالمدافعانحرم🚩
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🏴 ماجرای شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام به روایت رهبرمعظم انقلاب
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
4_5906892290537820629.mp3
11.2M
🎙بشنوید | روضهخوانی آقای حاج مهدی سلحشور در اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۲/۰۵/۰۲
#از_تبیین_تا_قیام
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
استوری هفتم ماه محرم حضرت علی اصغر علیه السلام
سَرَت بالایِ نِیزِه تاب می خورد
بِمیرَد نِیزه دارَت آب می خورد
صل الله علیک یا اباعبدالله 🏴
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
❬🖤🏴❭
راه همـٰان است ڪہ مـٰا رفتیم،
مراقب بـٰاشید گم نشوید !
#شھیدزینالدین🌼
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#روزوعاقبتمونشهدایے 🌱
هدایت شده از ﴿شهیدجمهور۳۱۳﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک بیت کاملا انحرافی و حساب شده که در عزاداری های امسال میخواهند، بُلد کنند.
👈 (( آقا مرا به #لاک_سیاه_همان_زنی که پشت دسته های عزا میرود، ببخش))
چی چی شد ؟؟؟؟
👈 به جای قسم دادن به چادر_سیاه_حضرت_زهرا (س)، قسم دادن به چادری که در مصیبت های سنگین و انواع بلاها از سر زینب نیفتاد مگر به زور !!!
👈 داره قسم میده به یک چیز نزدیک به حرام و ابزار تبرج که با آن وضو و غسل صحیح نیست ... !!!!!
👈 آن هم مداح مرد به جزئیات آرایش یک زن اشاره کند !!!
👈 مثلا بگوید آقا مرا به سیاهی خط چشم زنان پشت دسته ببخش !!!
🔴آقا مرا به اون سیم #سیاه،
کدوم سیم؟
همونکه انتحاریه به بمباش بسته بود که بیاد وسط هیئت منفجر بشه ببخش😢😕😑
.
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
🔴 یک بیت کاملا انحرافی و حساب شده که در عزاداری های امسال میخواهند، بُلد کنند. 👈 (( آقا مرا به #لاک
.
در ادامه نقد همین سخنان آقای هلالی باید گفت که تاکنون دهها صدها شاید هم تعدادی بیشتری انفجار به صورت انتحاری، در مجالس عزای امام حسین در عراق و افغانستان و پاکستان و حتی کشور عزیز خودمان رخ داده است.
چرا امام حسین و اهل بیت (ع) پای این عوامل انتحاری را قلم نکردند؟
آیا نعوذ باللّه، امام حسین (ع)، به خاک و خون کشیده شدن عزاداران و شیعیانش راضی بوده؟
ما آقای هلالی را دوست داریم و با مداحی های ایشان خاطره داریم، تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان نیز خود ایشان، و نوحه ها و سرودهایش را دوست دارند.
دوستانه توصیه می کنیم که به جای سخنرانی در جایی که اطلاعات درست ندارند، همان مداحی شان را ادامه دهند؛ یاهم اطلاعات و مبانی دینی خود را تقویت کنند، سپس نظریات اخلاقی و تربیتی ارائه کنند.
ضمنا ما نمی گوییم آن شرابخوار و لاک زده و بدحجاب که قبلا گناه می کرده را به هیئت راه ندهیم، اتفاقا باید هنر آن را داشته باشیم که این قشرها را جذب کنیم تا به برکت اهل بیت (ع) اصلاح شوند. نه اینکه گناهانشان را تایید کنیم و به آن قسم هم بدهیم!!
ضمنا نباید بگذاریم این گناهان آنجا بروز کند و حریم پاک هیئت و فضای عزاداری را آلوده کند.
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
﴿#زیآرتعٰاشۅرٰا 📿﴾
السلامعلیڪیااباٰعبدِالله🖤
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
1_1156559648.mp3
28.44M
#ماھِ_عشاق✨🌱
قرائت زیارت عاشورآ
• بھ نیّت...
#شھدا
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
حجةالاسلام سعادت_شب هفتم.m4a
8.74M
🔈صوت:
🏴منبرشب هفتم محرم الحرام ۱۴۴۵ / دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲
🏴عنوان:سخنرانی: ۵۰سال بعدازرسول صلوات الله علیه
(تحلیل تاریخی واقعه عاشورا)
🎙 حجتالاسلام دکترسعادت صفاپور
.
•••
یزید هم اگه امروز بود کمپین میزد "من مذهبیام اما با امر به معروف مخالفم" حرف یزید هم همین بود.. بذارید هرکی هرجور دوست داره زندگی کنه!
.
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_وسوم فکر میکردم دارم راه درست رو میرم و خیلی شخصیت خاصی هس
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وچهارم
خانم مائده مشغول صحبت بود که صدای آقایی از پشت در بلند شد بعد هم آروم زد به در اتاق پذیرایی و گفت: آبجی خانم یه لحظه میشه بیاید؟
خانم مائده مثل فنر از جاش پرید و رفت سمت در همین طور بلند بلند داشت صحبت می کرد ای وای رسول چرا از جات بلند شدی! چیزی شده چیزی نیاز داری؟
گفت: آبجی به خدا شرمنده هفت و هشت نفر از بچه ها تازه خبر شدن برای پاهام چه اتفاقی افتاده دارن میان عیادت، من گفتم که موقعیت مناسب نیست بیخیال نشدن و گفتن تو راهیم اصرار من هم بی فایده بود میشناسیشون که!
صدای صحبت هاشون کاملا واضح بود من به فرزانه نگاهی کردم و گفتم: انگار این مصاحبه تمومی نداره! تازه داشتیم می رسیدیم به اوج ماجرا...
فرزان شونه هاشو بالا انداخت و گفت: چی بگم این حکایت ظاهراً سردراز دارد... به نظرم دفعه بعد با آقا رسول هماهنگ کنیم بهتره ها والا!!!
هنوز حرفش تموم نشده بود که خانم مائده رو به فرزانه گفت: خانمی ببخشید داداشم با شما کار دارن، چند لحظه میشه بیاید؟
چشمای فرزانه از حدقه زد بیرون با نگاه متحیری به من گفت: چیزی نگفتم که!! گفتم: برو ببین چه کار داره خواهرش که اونجا وایستاده!
ناخودآگاه دست من را هم گرفت کشید بلند کرد با هم رفتیم جلوی در...
رسول یه نگاهی به فرزانه کرد گفت: بله درسته شما عینک داشتید بعد اسپریه گاز فلفل و چاقو رو داد سمتش و گفت: فکر کنم این وسایل مال شماست دیروز وسط ماجرا از دست تون افتاد رو زمین...
فرزانه که ذوق کرده بود و گفت: بله، بله ممنون
رسول با یک نگاه خاص همونجوری که دوتا عصا زیر بغلش بود گفت: البته برازنده یک خانم با شخصیتی مثل شما نیست یک چنین وسایلی همراهش باشه حدس زدم باید امانت باشن دستتون؟
فرزانه یکم خودش را جمع و جور کرد و با اخم گفت: بله وسایل داداشم هستند به هر حال ممنون!
رسول ادامه داد: داداشتون نظامی هستن؟ فرزانه خیلی جدی گفت: ممنونم از این که وسایل رو دادید بعد هم اومد سمت کیفش...
منم رفتم و وسایل رو جمع و جور کنم که خانم مائده در حالی که عذرخواهی میکرد گفت: چرا وسایلتون رو جمع میکنید ببخشید شرمنده شما شدم ولی میتونیم برای ادامه ی مصاحبه بریم داخل اتاق کناری...
فرزانه سری تکون داد که نظرت چیه؟ آروم طوری که فقط خودش متوجه بشه گفتم: دختر اون دفعه سه نفر بودن سکته کردیم این بار هفت و هشت نفرن! یکم عقلمون رو به کار بندازیم با توجه به موقعیت مکانی به نظرم فرار را بر قرار ترجیح بدیم بهتره...
هنوز داشتیم مذاکره می کردیم آیفون زنگ خورد رسول گفت: خودشونن ببخشید خانما حلال کنید بعد لنگان لنگان رفت سمت آیفون و در رو زد
حالا فرض کنید من و فرزانه کنار خانم مائده ایستادیم رسول هم عصا به دست کمی اون طرف تر ...
دونه دونه دوستاش از پله ها بالا میومدن بین اون هفت و هشت نفری که از جلومون رد شدن دو سه نفرشون خیلی قیافه های خاصی داشتن نسبت به بقیه که معمولی بودن ...
نفر اول که گل و شیرینی دستش بود قد کوتاهی داشت که مو ها و ریش بلندش خیلی تو چشم میزد. گل و شیرینی رو داد دست خانم مائده و حال و احوال حسابی کرد و رفت سمت رسول روبوسی کرد و رسول هدایتش کرد داخل اتاق پذیرایی
یکی دیگشون که نمی دونم چندمی بود تیپ خاصی داشت تیشرت مشکی و شلوار پلنگی قد بلندش با موهای بوری که داشت جذبه ی عجیبی بهش داده بود خیلی جدی از جلوی ما رد شد به رسول که رسید چنان بغلش کرد که نزدیک بود با جفت عصا بخوره زمین از حالتشون معلوم بود خیلی صمیمی هستند...
نفر آخر هم چون خیلی با بقیشون متفاوت بود خوب یادم موند کت و شلوار پوشیده بود با عینک آفتابی بر عکس همشون ته ریش داشت به قول فرزانه وقتی این آقا رو دید گفت: مثل توی فیلم های ایرانی این آقا یا جاسوسه بین اینا یا از بچه های بالاست قیافش اصلا به این جمع نمی خوره...
نکته جالب و مهمش این بود که تک تکشون چنان با خانم مائده حال و احوال گرم و محترمانه ایی داشتن که هر کی نمی دونست فکر میکرد خانم مائده چه شخصیت شخیصیه!!!
#سیده_زهرا_بهادر
.
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_وچهارم خانم مائده مشغول صحبت بود که صدای آقایی از پشت در ب
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وپنجم
رفتیم داخل اتاق کناری یک کتابخونه بزرگ با کلی کتاب داخلش بیشتر فضا رو پر کرده بود یه گوشه نشستیم و آماده ادامه مصاحبه شدیم
خانم مائده گفت: ببخشیدمن فقط وسایل پذیرایی رو آماده میکنم زود بر می گردم خودشون بقیه کارها رو میکنن و سریع رفت بیرون...
فرزانه گفت: اووف چه خبره اینجا...
چقدر اینا ارتباطاتشون قویه ...
پسره رو دیدی همین آقا رسول چطوری برنامه هامون رو بهم ریخت، بچه پرو تفتیش هم میکنه !
گفتم :ولش کن خیلی جدی نگیر امروز مصاحبه تموم میشه و پروژه بسته! ذهنت رو درگیر نکن بعد بلند شدم یه نگاهی به کتابها انداختم برام جالب بود این همه کتاب! واقعا داعشی ها اینقدر اهل مطالعه ان؟!
عنوانهای کتابها رو که میخوندم از حیرت داشتم شاخ در میاوردم گفتم فرزانه نگاه چه کتابهایی می خونن ؟!
فرزانه گفت: بله دیگه دشمن همینه! اول شناسایی می کنه بعد که فهمید کیه شروع میکنه نقطه های حساس رو هدف قرار دادن...
فکر کردی همون اول بار میان میگن بیا برو جهاد نکاح تا بری بهشت !
خوب معلومه هیچ فردی چنین چیزی رو قبول نمی کنه! اول نگاه میکنن ببینن نقطه های حساس دین کجاست؟ بعد هم رو همون نقاط کار میکنن، حالا برای اینکه بدونن چه چیزی بیشتر روی خانم ها تاثیر داره؟ خوب طبیعیه این مدل کتابها رو بخونن...
اتفاقی یکی از کتابها رو برداشتم و بازش کردم صفحه ی اولش با خودکار قرمزی نوشته شده بود: تقدیم به همسر عزیزم که واقعا یک مجاهد فی سبیل الله است..
گفتم: فرزانه چقدر خودشون رو هم تحویل میگیرن...
داشتم کتاب را ورق میزدم که خانم مائده اومدن داخل ...
کمی هول شدم کتاب را گذاشتم سر جاش گفتم: ببخشید بدون اجازه دست زدم کتابخونه ایی به این بزرگی آدم رو وسوسه میکنه! بعد هم آروم آمدم نشستم. خانم مائده لبخندی زد و گفت: اشکال نداره
برای اینکه بیشتر ضایع نشم سریع رفتیم سراغ ادامه مصاحبه گفتم: خوب داشتید می گفتید با صبر کردن روزهای سختی رو می گذروندید...
سری تکون داد و گفت: بله روزهای سختی بود و هر چی جلوتر می رفت سختتر هم می شد. بعد از دو سال بچه ی اولمون که به دنیا اومد شرایط خیلی عوض شد دیگه حتی از همون صبر و گذشتی هم که داشتم خبری نبود...
شب بیداری ها و دردسرهای بچه داری که من هیچی بلد نبودم و کارهای خونه و رسیدگی به شوهر.... باعث شد که همون مقدار صبر و گذشتم جای خودش رو به خشم و عصبانیت و غر غر کردن بده...
خودم رو یه ورشکسته می دیدم که روزهای عمرم بر فنا میرفت دیگه از دعا و نافله خبری نبود که هیچ! کلی کارهای وقت گیر هم اضافه شده بود.
حس اینکه به هدفهای دوران مجردیم مثل جهاد مثل رسیدن به قرب خدا و... نرسیدم داشت توان جسمی ام رو تحت تاثیر قرار میداد افسردگی شدیدی گرفتم و شروع کردم به جر وبحث با شوهرم
اینکه اونی من فکر میکردم تو نبودی من دنبال هدفهای مقدس بودم من دنبال رسیدن به خدا بودم دنبال بهشت! نه این جهنمی که برام درست کردی همش خونه همش کار....
شوهرم که کم کم داشت زاویه های پنهان وجود من براش آشکار می شد و بعد از دوسال تازه آرمانها و هدف های من رو فهمیده بود پیش خودش تصمیمی گرفت که من ازش خبر نداشتم ولی زندگیم رو تحت تاثیر زیادی قرار داد...
بعد از این ماجراها و حالتهای روحی من یه بار اومد بهم گفت: دوست داری جهاد کنی؟
دوست داری برای خدا کار کنی؟
دوست داری به بهشت برسی؟
من هم مشتاق گفتم: معلومه!
اینها اهدافم هستن ...
آرزوهایی که برای رسیدن بهشون دست و پا میزنم...
گفت: ببین مائده راجع به این موضوع با چند تا از دوستام صحبت کردم یه راهی پیشنهاد دادن ولی قبلش باید یه سری کتاب بخونی تا آمادگیش رو پیدا کنی...
#سیده_زهرا_بهادر
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🕊سینه زنی #مدافعان_حرم
در سوریه
🎤با مداحی شهید #حامد_بافنده
و با حضور #شهید_میثم_علیجانی
جاویدالاثر #سیدسجادخلیلی و
#شهید_حسین_مشتاقۍ
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استورے| عمل مقدس
🔺 حاج قاسم سلیمانۍ: عمل مقدس، عمل امام حسین علیہالسلام است، عملۍ است ڪہ در آن، خودخواهۍ، خود محورۍ، جاهطلبۍ، خویشاوند پرورۍ راه ندارد...
🏴#ما_ملت_امام_حسینیم
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🥀°•
روضہ سوزناک شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام بہ روایت رهبرمعظم انقلاب
.....
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
خدایا گناهانی که مانع ریزش اشک برمصیبت امام حسین ع میشه را به مظلومیت سیدالشهدا برما ببخش🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہعلۍ اڪبرت نفهمیدم :)💔😭
4_6021431388920612580.mp3
19M
🌿🥀°•
◾️روضہ شب هشتم #محرم
روضہ سنگین حضرت علۍ اڪبر😭
🎙سیدرضانریمانۍ
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🥀°•
🏴 | #استوری | #شب_هشتم
◾️صدای اکبره عباس
◾️میبینی صبرمو برده
◾️حواست به حرم باشه علی اکبر زمین خورده
کانالمدافعانحرم🏴
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄