eitaa logo
♡مدافعان حرم♡
147 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
سلام به کانال ♡مدافعان حرم♡ خوش آمدید. کپی تمامی مطالب به شرط صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان آزاد🌿 آیدی بنده جهت تبادلات و...... @Manan_313 متحدین👇 @moghavemat_news313
مشاهده در ایتا
دانلود
تا‌زمانی‌که همنشینِ گناه باشیم🌱🌹 همنشینِ امام‌ِزمان نخواهیم‌بود گرفتارِ نَفس باشیم🍃🥀 هم‌نَفَسِ امام‌ِزمان نخواهیم بود.
اَزدلــبـرِ‌مــا‌نِــشـان‌کِــه‌دارَد؟! دَرخــانِـه‌مِــهـی‌نَــهـان‌کِــه‌دارَد...؟ 📸
⭕️ دائم الذکر دائم الوضو دائم الاستغفار دائم الاشک دائم المراقبه این‌ها ابزار شهادت است... روحمان با یادت شاد
🍂خدا ڪند که به رسم محبّت زهرا همیشه در به در صاحب الزّمان باشم... 🍂اگر چه جمعه نشد حاجتم ولی این است سه‌شنبه های تو در صحن جمڪران باشم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• می‌گُفت: چادُر یادِگار حَضرت زهرا است.. ایمانِ یڪ زَن وَقتی کامِل می‌شَود ڪه حِجاب را کامِل رعایَت کُند..👌🏼 . ..🌱 🕊
ناگهان باز دلم یاد تُ افتاد و شکست😔
---------------------------------------- بھِ‌سَفَررَفتۍوعُشاقِ‌تُ‌گیسوڪَندَند دَرفَراقِ‌تُ‌عَجَب‌سِلسِلھِ‌هابَرهم‌خورد💔🕳 ـ----------------------------------------«🌸🐚‌‌» ☁️⃟🍧⸾⇜ ☁️⃟🍧⸾⇜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عموجونم تاتوبودی دشمنامون می‌ترسیدن😢😢😢😭😭😭😔😔😔😔😔
معلمی از دانش آموزان خواست تا عجايب هفتگانه جهان را فهرست وار بنويسند. دانش آموزان شروع به نوشتن كردند. دقایقی بعد معلم نوشته ها را جمع آوری كرد. با آنكه همه جواب ها يكی نبودند اما بيشتر دانش آموزان به موارد زير اشاره كرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، كانال پاناما، كليساي سن پيتر، ديوار بزرگ چين و ... در ميان نوشته ها كاغذ سفيدی به چشم می خورد. معلم پرسيد: اين كاغذ سفيد مال چه كسی است؟ یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسيد : دخترم تو چرا چيزي ننوشتي؟ دخترك جواب داد : عجايب موجود در جهان خيلي زياد هستند و من نمي توانم تصميم بگيرم كدام را بنويسم . معلم گفت : بسيار خوب هر چه در ذهنت است به من بگو ، شايد بتوانم كمكت كنم ! در اين هنگام دخترك مكثي كرد و گفت : بنظر من عجايب هفتگانه جهان عبارتند از : لمس كردن ، چشيدن ، ديدن ، شنيدن ، احساس كردن ، خنديدن و عشق ورزيدن. پس از شنيدن سخنان دخترك ، كلاس در سكوتي محض فرو رفت. آری عجايب واقعی نعمت هايی هستند كه ما آنها را ساده و معمولي مي انگاريم و به سادگی از كنارشان عبور می كنيم. 🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸 🌸🍂🍃🌹🍃🍃🌸
✅متن درخشان 🔶️روزگارے در زدن هم اصولے داشت ، ڪوبه زنانه داشتیم و مردانه... 🔶️و وقتے در زده میشد صاحب خانه میدانست آنڪه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت، زندگے ها در عین سادگے در و پیڪر و اصول داشت... 🔶️مردها ڪفشهاے پاشنه تخم مرغے میپوشیدند تا از صداے آن از فاصله دور در ڪوچه پس ڪوچه هاے تو در تو خانمها بفهمند نامحرمے در حال عبور است... 🔶️منزلها بیرونے و اندرونے داشت و از ورود مهمان تا خروجش طورے منزل ساخته شده بود ڪه متعلقات به تڪلف نیفتند... 🔶️آن روزگاران امنیت خانواده چندین برابر این زمان بود،نه سیستم امنیتے در منازل بود و نه شبڪه هاے مجازے براے پاییدن همدیگر... 🔶️اطمینان و شرافت و وفادارے و نگه داشتن زندگے با چنگ و دندان و آبرودارے زوجین اصل زندگے بود... 🔶️من هرگز بخاطر ندارم ڪسے مهریه اے اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق... 🔶️نه ال سے دے بود نه اسپیلت و لباسشویی،صابون مراغه اے بود و دستان یخ زده مادر در زمستان ڪه با گریسیلین ترڪهایش را مداوا میڪرد... 🔶️و پدرے ڪه سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر ڪرسے و مادر ڪاسه اناردون ڪرده روے ڪرسے میگذاشت و نصف بدنمان زیر ڪرسے و سر و ڪله ڪز ڪرده در بیرون آن،با لباسهاے ضخیم...پاییزے پر باران و زمستانے پر از برف داشتیم 🔶️یادش بخیر همه چڪمه داشتیم و تا لبه چڪمه برف مے آمد،هم زمین برڪت داشت هم آسمان... 🔶️سفره مان برنج بخودش ڪم میدید،اما صفا و سادگے داشت... 🔶️و پنج ریالے پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربرے با پنیر... 🔶️آن روزها پشت این دربهاے ڪوبه دار با هم حرف میزدند خیلے گرم و صمیمی... 🔶️تابستان ها چقدر روے تخت هاے چوبے ستاره شمردیم و لذت آسمان بے غبار را بردیم...چه حرمتے داشت پدر و مادر... 🔶️و پولها و مالها چه برڪتی... چقدر دور هم حرف براے گفتن داشتیم، و چقدر از خدا میترسیدیم... ڪله صبح قمرے ها(یاڪریم ها) میخواندند ، 🔶️با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسے و شیر مے آوردند محال بود ڪسے یازده صبح بیدار شود... 🔶️زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میڪردند، زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلے چیزے براے خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،آنروزها مردم چقدر به یڪدیگر رحم میڪردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد... 🔶️نفهمیدم چے شد ولے برف و ڪرسے و ستاره ها و ڪاسه بے تڪلف انار و درب ڪوبه دار و دورهمے ها همه یڪباره جمع شد... 🔶️حالا ما مانده ایم و دنیاے بے خیر و برڪت و دربهاے ضدسرقت و آدمهایے ڪه سخت فخر میفروشند و متڪبرند گویے هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند ڪه گویے براے آن آفریده شده اند... 🔶️چقدر نعمتها از ڪف رفت و ما خواب خوابیم😒
لطیفه 🔶️امتحان گواهینامه داشتم افسره گفت کجا دور زدن ممنوعه؟! گفتم تو عالم رفاقت 🔶️زد پس کله ام گفت برو پایین ببینم! هفته بعد دوباره تشریف بیار😁😂😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿😌 تـا حـالا فڪـر ڪـردی به نمازت رفیــق؟🤔 تا حـالا یه نمــاز شیــرین خونـــدی؟🤭 بنظرت نمــاز شیــرین اصلا چیـه؟🧐 تا حالا بهش فڪـر ڪــردی؟🤓 🎙بریم یه خاطره قشنگ از یه نماز شیــرین بشنویــــم😃 شاید بـرای ما هـم اتفاق افتاده یادمون رفتـه😉
✨﷽✨ ✅بدهکاری که طلبکار است ✍روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی. کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید: داستان چیست؟ شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود آبروی ما را بریزد. تازه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم. گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ▫️کرم بین و لطف خداوندگار ▫️گنه بنده کرده است و او شرمسار ‌‌‌‌
🌿 • مےگفٺ: ⇐یه جورێ زندگے کن که اگه خواستے گوشیٺ رو بدے دستِ امامٺ دستاٺ نلرزه از شرم🙂✋🏻... • همین الان مےتونے گوشیٺ رو بد؁⁉️ • •
داستان جالب عنایت حضرت زهرا میگه یه آقایی بود رفته بود کربلا پول نداشت برگرده نه پول داشت بمونه نه پول داشت برگرده میگه این مرده میره روبرو ضریح آقا وایمیسته میگه آقا جان اینه رسم مهمون نوازی شما خودت ما رو دعوت کردی حالا من چیکار کنم میگه برگشتم برم پیش خودم گفتم فلانی نوکر با اربابش اینجوری حرف میزنه میگه یدفعه برگشتم روبه ضریح گفتم آقا جان ببخش خیلی فشار رومه خیلی توی تنگا هستم میگه اومدم برم یه خانم چادری که عطر بهشت میداد گفت پول لازمی؟ گفتم بله میگه پیش خودم نپرسیدم ایشون منو از کجا میشناسه میگه دست برد زیر چادرش به کیسه پول درآورد میگه من نگرفتم گفتم من به آقام رو زدم خودش کمکم میکنه میگه یدفعه دیدم گفت پول تو جیبی اربابتم من میدم!...🥀😭😭😭😭😭 اگه خوب بود بفرست به بقیه😭😭😭
هرکی چالش با جایزه میخواد باید کار های زیر رو انجام بده😉 یکم پایین تر پایین تر پایین تر تر پایین ترترتر عضو بیارین تا به ۵۰ نه به خاطر شما ۳۰ نفر برسیم👍 افرین به شما هایی که عضو میارین و هرکی که عضو آورد بهش بیاد پیوی بهش جایزه بدم😁 https://eitaa.com/Hananeh_385 پسر نیاد❌❌❌
یامولای العجل ↫ دخترخانوم خوشگل ↬ ↰ اقا پسرخوشتیپ ↱ ⇜ لطفا:ڪنار آینہ اتاقت بنویس:⇓ 👈طورے آرایش ڪن لباس بپوش و تیپ بزن ڪہ،👇 ♥ ♥ نگاهت ڪنہ ✔️ 👈نہ مردم ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁵⁹ لذّتِ وصل نداند،مگر آن سوختہ ‌اے… ڪه پس از دورے بسیار ، بہ یارے برسد! 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁵⁹ گر چہ چون یوسف بہ چاه غیبت ڪبرے اسیرم هر ڪجا باشم بہ ڪلّ عالم خلقت امیرم   .•|💙☁️|•.
؁🖇 ‹💙🖇› ای‌پادشھِ‌خوبـان‌دادازغَـم‌تنھـایۍ دل‌بۍتوبھ‌ج‌ـٰان‌آمدوَقت‌است‌کھِ‌بـازآیۍ...𖧧ヅ ¦🖇💙¦⇢
*💥برای رفع گرفتاری ها با دقت تسبیحات حضرت زهرا(س) را بگویید.* *🌷شهید ابراهیم هادی*
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔻شخصی در محله ابراهیم بود و برای این که پول خودش را به دست آورد خیلی خانواده اش را اذیت می کرد برای ترک این آقا خیلی تلاش کرد. وقتی دید که ترک نمی کند، به آن شخص گفت من پول مواد شما را می دهم به شرطی که دست از سر خانواده ات برداری و به همین خاطر خانواده او یک سال راحت بودند. 💶او وقتی مزد کار سخت خودش در بازار را می‌گرفت، قسمتی از آن پول را به جوان معتاد می داد تا خانواده اش را اذیت نکند! 🌻ابراهیم هر چه کرد برای رضای خداوند انجام داد و خدا هم این گونه او را در بین مردم بلند مرتبه کرد. این ماجرای ابراهیم بسیار عجیب بوده و در کمتر خاطرات شهیدی به چنین ماجرایی برخورد کرده ایم. 🌹🍃🌹🍃
یکی دو سال بود که همسایه دفتر انتشارات شهید هادی بودیم. دفتر در طبقه همکف ساختمان، و ما در طبقه اول بودیم. شهید هادی را با خواندن کتاب سلام بر ابراهیم شناختم. نوروز سال ۹۷ و یک سال بعد از ازدواج، با همسرم به سفر راهیان روز رفتیم. در منطقه فکه از خدا خواستم فرزندی به من عطا کند که ان‌شالله شبیه ابراهیم هادی باشد. خدا را شکر در همان سال پسرم به دنیا آمد. ✅ اما یکی از شبها همسرم در محل کار مانده بود، آن شب احساس کردم سر و صداهایی از راه پله می آید! خیلی ترسیده بودم. در ورودی را از داخل قفل کردم و خواستم بخوابم، اما هنوز این رفت و آمدهای مشکوک ادامه داشت. میترسیدم اما بالاخره خوابم برد. یکباره احساس کردم در می زنند! در را باز کردم. جوانی در راه پله ایستاده بود و سرش را به سمت پایین گرفته بود. نیم رخ صورتش را می دیدم. بدون اینکه من حرفی بزنم گفت: همشیره، نگران نباشی، ما مراقب شما هستیم. باتعجب پرسیدم شما ابراهیم‌هادی هستی؟ گفت: نه ابراهیم رفته به کسی سر بزند و برمیگردد. من جعفر از رفقای آقای ابراهیم هستم. تا این را گفت از خواب پریدم. صبح روز بعد همسرم برگشت. بلافاصله گفتم: برو پایین و از بچه‌های دفتر سوال کن در میان رفقای ابراهیم کسی به نام جعفر داریم؟! همسرم رفت و با کتاب بی قرار برگشت. تصویر روی جلد را نشانم داد. هنوز چیزی نگفته بود که گفتم خودش بود. همین آقا را دیشب در خواب دیدم که به من گفت نگران نباش، ما مراقب شما هستیم... 📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم، اثر جدید گروه شهید هادی کتاب بی قرار👇
بی قرار، عنوان کتابی است که برای خاطرات سردار گمنام سپاه اسلام حاج جعفر جنگروی نگارش شده 🌺او در عملیات رمضان به شهادت رسید. پیکرش داخل هواپیما بود که متوجه شدند زنده است! حاج جعفر تجربه نزدیک به مرگ داشت. او مشاهده می‌کند که یک خانم محجبه در کنار رزمندگان حضور داشت و.... بعد از این ماجرا دیدگاه حاجی نسبت به دفاع مقدس و شهادت تغییر کرد. او که از مریدان و رفقای نزدیک شهید ابراهیم هادی بود تا ۲۷ بهمن ۶۴ در جبهه ها حضور داشت و در چنین روزی آسمانی شد. 💐روحمان با یادش شاد.
🎐 | 🔹ما قهرمانان خود را فراموش نخواهیم کرد 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
38.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎐 | | ◽️تصاویر و فیلم‌های جدید و دیده نشده از حاج‌قاسم 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
❤️● اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج ❤️○