eitaa logo
💠 حاج قاسمی ها( ایران حرم است) 🇮🇷
1.9هزار دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
23.2هزار ویدیو
238 فایل
حاج قاسمی ها جهاد تبیین https://eitaa.com/joinchat/446562498C9c8111dcda کانال https://eitaa.com/modafeanharmim https://t.me/modafe انقلاب و نهضت امام حسین علیه السلام.... با پیام رسانی مجاهدان ادامه دارد... ملتزم به قانون و مسئول در برابر خدا
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ تمدن غربی، اصالت نفسانیات و حفظ خانواده؟! 🔻 هر تمدنی مرکب از اجزای پراکنده نيست که بتوان بعضی را اختيار کرد و بعضی را واگذاشت. شما می‌دانيد که اگر را به هر اندازه بپذيريد، ناخودآگاه تان نيز به همان اندازه اسلامی می‌شود و اگر را بپذيريد، به همان اندازه خانواده‌تان غربی می‌شود و را در زندگی دنبال می‌کند. 🔸 قبول تمدن مثل ديدن يک ميز نيست که بگوييم سطح اين ميز را نگاه می‌کنيم ولی پايه‌اش را نگاه نمی‌کنيم، بلکه قبول تمدن مثل خواستن ميز است که اگر ميز بخواهی، ميز با پايه و سطح ميز است. اگر تمدنی آمد، با تمام لوازم و مظاهرش می‌آيد و خانواده يکی از مظاهر فرهنگ و ادب هر تمدنی است و نه جزئی از آن و لذا اگر فرهنگ و تمدنی را پذيرفتيم، حتماً خانواده به شکلی که در آن تمدن هست خودش را به صحنه می‌آورد. 🔺 آيا روابط و و در خانواده‌ی غربی آن روابطی است که می‌گويد؟ تمدن غربی که اصالت را به می‌دهد نمی‌تواند حافظ خانواده‌ای باشد که هر يک از اعضای آن بايد جهت حفظ هسته‌ی خانواده، خود را زير پا بگذارند. مسلّم با ورود تمدن غربی، خانواده به‌صورت اسلامی نمی‌ماند. مگر اينکه بخواهيم خانواده را به شکل سطحی حفظ کنيم که اين هم ظاهرسازی بدون نتيجه است. 👤
چگونه میتواند انسان را از در زندگی نجات دهد؟ مطالب مرتبط هدف زندگی و خلقت انسان آدم خوبی شدن هدف زندگی انسان کارکرد دین اهمیت علم آموزی معمولا ریشه و علل پوچی دو چیز می باشد ۱- نقص معرفتی و شکاکیت در امور هستی و اعتقادی ۲- وجود مشکلات روانی- اجتماعی بسیار زیاد (که موجب بی‌لذتی و احساس ناامیدی و ناکامی در زندگی می‌شود. )این دو ریشه اصلی پوچی می‌باشند، که آنها را به صورت عوامل زیر نیز می‌توان تفصیل دادعوامل پوچی(به بیانی دیگر): ۱- نیافتن پاسخ برای معمای آفرینش اینکه از کجا آمده ام؟ آمدنم برای چیست ؟ به کجا می روم؟ اگر انسان نتواند برای این سه سوال مهم جواب عقلی و قانع کننده ای پیدا کند، دچار سردرگمی شده و بالاخره احساس پوچی می کند. ۲- نداشتن برنامه درست در زندگی ۳- فقدان ایده آل و آرمان عالى و معنوى، ۴- ماده گرایی یک فرد ماده‌گرا تمامی پدیده‌های جهان هستی را ناشی از تصادف و طبیعت کور و کر دانسته و عقیده دارد که آدمی چند روزی در این جهان به سر برده و با فرا رسیدن مرگ پرونده حیاتش برای همیشه بسته خواهد شد. ماده‌گرایی موجب می‌شود که آدمی خود را در جهان هستی غریب و تنها حس کند و از درد بی‌پناهی از درون بنالد. انسان به پناهگاه نیاز دارد و بدون ملجأ و پناه نمی‌‌تواند زندگی کند و هر هدفی را که انسان مادی انتخاب کند، چون نسبی است، پناهگاه واقعی نخواهد بود، ولی پناهگاهی را که الهیون به عنوان خدا انتخاب می‌کنند، چون مطلق است و تمامی امور زندگانی انسان را زیر نفوذ و سلطه خود قرار می‌دهد، بهترین ایده‌آل است.(عبدالله نصری ، ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف شماره ۶۴، اسفند ۱۳۸۷) ۵- مسائل و مشکلات تربیتى و خانوادگى؛ ۶- تجربه متعدد ناکامى و شکست در زندگى؛ ۷- تعارضات فکرى و ناتوانى در حل آنها؛ ۸- بحران هویت. حال دین چگونه می‌تواند انسان را از پوچگرائی نجات دهد؟ دین با توجه به آموزهایی که دارد می تواند تمام این عوامل را برطرف کرده و انسان را از پوچ‌گرائی نجات دهد. به عبارت دیگر دین از یک طرف با پاسخ به پرسشهای بنیادین زندگی ، عقل انسان را قانع کرده و معمای زندگی را حل می‌کند و از طرف دیگر با توجه به آموزها و کارکردهایی که دارد؛ می تواند از بروز مشکلات تربیتی ، خانوادگی و اجتماعی جلوگیری کرده و انسان را از تعارضات و ناکامی‌ها در این زمینه‌ها، رهایی بخشد. در اینجا چند نمونه از کارکردهای دین را که به نوعی می‌توانند انسان را از پوچ گرائی نجات دهند؛ ذکر می‌کنیم: الف- دین به پرسش های بنیادین انسان پاسخ داده و معمای آفرینش را حل می‌کند. مهم ترین کارکرد معرفتى دین، پاسخ به اساسى ترین پرسش انسان یعنى «راز هستن» است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراک، پوشاک، آسایش و رفاه، نیازمندى هاى دیگرى دارد که بسیار با اهمیت تر از آنهاست. از جمله دریافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشیارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و ملیت و در هر وضعى از نظر پایگاه اجتماعى، سطح معلومات، و... پرسش هایى در این باره دارد که بدون دریافت پاسخى اعتمادپذیر هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمده ترین این پرسش ها عبارتند از: ۱. از کجا آمده ام؟ اولین پرسش انسان این است که و جهان چگونه و توسط چه عاملى پدید آمده اند؟ آیا جهان آفریدگار حکیم و دانا دارد یا نه؟ ۲. آمدنم بهر چه بود؟ آیا آفرینش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبیر و عاقبت نگرى بوده یا بى هدف و پوچ است؟ ۳. به کجا مى روم آخر؟ جهان رو به کدامین سو دارد، فرجام جهان و انسان چیست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟ در مرحله بعد از این پرسش های بنیادی و در ادامه انها چند پرسش مهم دیگر هم برای اناسن وجود دارد ، از جمله: - آیا انسان موجودى مجبور و محکوم سرنوشت است و همه چیز بدون دخالت نقش و اراده او تعیین شده، یا خود معمار شخصیت و سرنوشت خویش است و با تکیه بر بینش ها، خصلت ها و کنش هاى اختیارى خود مى تواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟ - حال در عمل چه باید بکنیم؟ اگر انسان داراى حیات جاودان و نویسنده کتاب سرنوشت خویش است چه باید بکند؛ چگونه خود و آینده اش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گیرد؟ راه سعادت چیست و هر یک از بینش ها، خصلت ها و کنش هاى آدمى دقیقاً چه تأثیرى در نیک و بد سرنوشت دارند؟ - چه کسانى و چگونه در این راه پرپیچ و خم، راهنما و مددکار انسان مى باشند؟ پاسخ دقیق، جامع، معتبر، بهنگام و همه فهم این پرسش ها را تنها از طریق دین حق مى توان انتظار داشت. ادامه👇
توییت جنجالی فعال رسانه‌ای آمریکایی200 میلیارد دلار به اوکراین، 0 دلار به جانبازان بی‌خانمان. حکمرانی آمریکا به طور خلاصه. #بحث
چگونه میتواند انسان را از در زندگی نجات دهد؟ مطالب مرتبط هدف زندگی و خلقت انسان آدم خوبی شدن هدف زندگی انسان کارکرد دین اهمیت علم آموزی معمولا ریشه و علل پوچی دو چیز می باشد ۱- نقص معرفتی و شکاکیت در امور هستی و اعتقادی ۲- وجود مشکلات روانی- اجتماعی بسیار زیاد (که موجب بی‌لذتی و احساس ناامیدی و ناکامی در زندگی می‌شود. )این دو ریشه اصلی پوچی می‌باشند، که آنها را به صورت عوامل زیر نیز می‌توان تفصیل دادعوامل پوچی(به بیانی دیگر): ۱- نیافتن پاسخ برای معمای آفرینش اینکه از کجا آمده ام؟ آمدنم برای چیست ؟ به کجا می روم؟ اگر انسان نتواند برای این سه سوال مهم جواب عقلی و قانع کننده ای پیدا کند، دچار سردرگمی شده و بالاخره احساس پوچی می کند. ۲- نداشتن برنامه درست در زندگی ۳- فقدان ایده آل و آرمان عالى و معنوى، ۴- ماده گرایی یک فرد ماده‌گرا تمامی پدیده‌های جهان هستی را ناشی از تصادف و طبیعت کور و کر دانسته و عقیده دارد که آدمی چند روزی در این جهان به سر برده و با فرا رسیدن مرگ پرونده حیاتش برای همیشه بسته خواهد شد. ماده‌گرایی موجب می‌شود که آدمی خود را در جهان هستی غریب و تنها حس کند و از درد بی‌پناهی از درون بنالد. انسان به پناهگاه نیاز دارد و بدون ملجأ و پناه نمی‌‌تواند زندگی کند و هر هدفی را که انسان مادی انتخاب کند، چون نسبی است، پناهگاه واقعی نخواهد بود، ولی پناهگاهی را که الهیون به عنوان خدا انتخاب می‌کنند، چون مطلق است و تمامی امور زندگانی انسان را زیر نفوذ و سلطه خود قرار می‌دهد، بهترین ایده‌آل است.(عبدالله نصری ، ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف شماره ۶۴، اسفند ۱۳۸۷) ۵- مسائل و مشکلات تربیتى و خانوادگى؛ ۶- تجربه متعدد ناکامى و شکست در زندگى؛ ۷- تعارضات فکرى و ناتوانى در حل آنها؛ ۸- بحران هویت. حال دین چگونه می‌تواند انسان را از پوچگرائی نجات دهد؟ دین با توجه به آموزهایی که دارد می تواند تمام این عوامل را برطرف کرده و انسان را از پوچ‌گرائی نجات دهد. به عبارت دیگر دین از یک طرف با پاسخ به پرسشهای بنیادین زندگی ، عقل انسان را قانع کرده و معمای زندگی را حل می‌کند و از طرف دیگر با توجه به آموزها و کارکردهایی که دارد؛ می تواند از بروز مشکلات تربیتی ، خانوادگی و اجتماعی جلوگیری کرده و انسان را از تعارضات و ناکامی‌ها در این زمینه‌ها، رهایی بخشد. در اینجا چند نمونه از کارکردهای دین را که به نوعی می‌توانند انسان را از پوچ گرائی نجات دهند؛ ذکر می‌کنیم: الف- دین به پرسش های بنیادین انسان پاسخ داده و معمای آفرینش را حل می‌کند. مهم ترین کارکرد معرفتى دین، پاسخ به اساسى ترین پرسش انسان یعنى «راز هستن» است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراک، پوشاک، آسایش و رفاه، نیازمندى هاى دیگرى دارد که بسیار با اهمیت تر از آنهاست. از جمله دریافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشیارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و ملیت و در هر وضعى از نظر پایگاه اجتماعى، سطح معلومات، و... پرسش هایى در این باره دارد که بدون دریافت پاسخى اعتمادپذیر هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمده ترین این پرسش ها عبارتند از: ۱. از کجا آمده ام؟ اولین پرسش انسان این است که و جهان چگونه و توسط چه عاملى پدید آمده اند؟ آیا جهان آفریدگار حکیم و دانا دارد یا نه؟ ۲. آمدنم بهر چه بود؟ آیا آفرینش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبیر و عاقبت نگرى بوده یا بى هدف و پوچ است؟ ۳. به کجا مى روم آخر؟ جهان رو به کدامین سو دارد، فرجام جهان و انسان چیست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟ در مرحله بعد از این پرسش های بنیادی و در ادامه انها چند پرسش مهم دیگر هم برای اناسن وجود دارد ، از جمله: - آیا انسان موجودى مجبور و محکوم سرنوشت است و همه چیز بدون دخالت نقش و اراده او تعیین شده، یا خود معمار شخصیت و سرنوشت خویش است و با تکیه بر بینش ها، خصلت ها و کنش هاى اختیارى خود مى تواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟ - حال در عمل چه باید بکنیم؟ اگر انسان داراى حیات جاودان و نویسنده کتاب سرنوشت خویش است چه باید بکند؛ چگونه خود و آینده اش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گیرد؟ راه سعادت چیست و هر یک از بینش ها، خصلت ها و کنش هاى آدمى دقیقاً چه تأثیرى در نیک و بد سرنوشت دارند؟ - چه کسانى و چگونه در این راه پرپیچ و خم، راهنما و مددکار انسان مى باشند؟ پاسخ دقیق، جامع، معتبر، بهنگام و همه فهم این پرسش ها را تنها از طریق دین حق مى توان انتظار داشت. ادامه👇