#مدعیان_دروغین_مهدویت
فصل۲
مدعیان مهدویت ابومسلم خراسانی
قسمت۱۸
متن زیر مطالعه شود⬇️⬇️
مدافعان ظهور
#مدعیان_دروغین_مهدویت فصل۲ مدعیان مهدویت ابومسلم خراسانی قسمت۱۸ متن زیر مطالعه شود⬇️⬇️
#مدعیان_دروغین_مهدویت
فصل۲
مدعیان مهدویت ابومسلم خراسانی
قسمت۱۸
گروهی پنداشتند که ابومسلم خراسانی – که در ۱۳۷ ه.ق در گذشته است – همان کسی است که باید زمین را پر از عدل و داد کند؛ و کشته شدنش را به دست ابوجعفر منصور دوانیقی تکذیب نموده و به انتظار ظهورش بسر می بردند. (المهدیه فی الاسلام، ص ۱۸۴)
ابومسلم در ابتدا غلام عیسی بن مَعقِل عِجلی بود و در سال ۱۲۴ه.ق شخصی او را از عیسی خرید و به شام برد و به امام عباسیان هدیه کرد. عباسیان فنون تبلیغ و رموز دعوت را به او آموختند. در نهایت او را برای سرپرستی مسلمانان و تهیه مقدمات خروج عباسیان، به خراسان فرستادند تا جائی که ابومسلم نفوذ بسیاری در میان یارانش یافت و به قدرتی در مقابل عباسیان تبدیل شد و ایشان از کشتن وی بیمناک گردیدند. اما در نهایت نامبرده توسط منصور دوانیقی کشته شد. (جنبش های دینی ایران در قرن های دوم و سوم، ص ۲۵۵) برخی مورخین در مورد ابومسلم نظر منفی دارند؛ و ضمن بر شمردن جنایات ابومسلم بیان می کنند که به ابومسلم باید «ابومجرم» گفت؛ زیرا جنایات زیادی مرتکب شده است. (تاریخ تشیع در ایران، ج ۱، ص ۹۳)
بالاخره پس از مرگ ابومسلم خراسانی گروهی به تبعیت از شخصی به نام بابک خرمی – که از نوادگان دختری ابومسلم بود و خود ادعای خدائی داشت! – مدعی مهدویت ابومسلم خراسانی شدند. (تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۱۱۶-۱۱۵)
این نظریه و فرقه از نظر امامیه مردود می باشد؛ زیرا با توجه به اصل و نسب ابومسلم و رفتار و جنایات او، مهدی بودن او مضحک است. به هر روی طرفداران او هم منقرض شده اند و هم اکنون کسی قائل به مهدویت ابومسلم نمی باشد.
#پس_از_ظهور #ظهور #مهدویت #امام_زمان #اسلام #شیعه #islam #خدا #الله #god#shia #امام_دوازدهم #ادیان #تکامل_در_عصر_ظهور#عدالت_در_اسلام #ظهور_عدالت
#عدالت #عدالت_روزی #وقایع_ظهور #انقلاب_جهانی #اجرای_عدالت
#islam #shia
#imam_mahdi #son_of_man
@modafeanzuhur
.
حداقل امروز تا آخرشب تمرین کنیم و مراقب باشیم👌
حتی درفضای مجازی😊
فقط به عشق امام خوبی ها💖
.
هرروزیک هدیه عملی تقدیم به امام زمان عج🌷
#هیچ_چیز_ارزش_شکستن_دل_مهدی_عج_را_ندارد
@modafeanzuhur
Misaq-Haftegi980919[02].mp3
16.23M
▪️اهل قم بودن، خیال تو راحت باشه (زمینه)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 ویژهوفات #حضرت_معصومه (س)
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #نماهنگ نذر مادر
ویژه شهادت #حضرت_معصومه (س)
🎤صابر خراسانی
🏴فرارسیدن وفات 🥀حضرت معصومه سلام الله علیها تسلیت باد.
مداحی آنلاین - معصومة تنحب - ملا باسم کربلائی.mp3
1.51M
🔳 #وفات_حضرت_معصومه(س)
🌴معصومة تنحب
🌴لو هذي زينب
🎤 #ملا_باسم_کربلائی
⏯ #عربی
👌بسیار دلنشین
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
✨نمازگزاری که براستی نماز می خواند ،هیچگاه دروغ نمی گویدو دزدی نمی کند ودشنام نمی دهد و خودبین و گردنکش نیست و به دنبال هرزگی نمیرود و با بدان همنشین نمی شود ، وهمواره در راه بدست آوردن دانش وبینش است، ودر اندیشۀ پیشرفت خویش است ودور از مردم بداندیش است.
#علامه_حسن_زاده_آملی قدّسسرّه
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
عباس عظیمی با مرور خاطرهای از روزی نوشت که آیتالله علامه حسنزاده آملی درب منزلش را روی مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بست و آنان را به خانهاش راه نداد!
به گزارش خبرنگار مهر، سید عباس عظیمی مدیر موزه و برج آزادی تهران دو روز پس از درگذشت آیت الله حسن زاده آملی با انتشار یادداشتی با عنوان «مرور یک خاطره» یاد و خاطره این عالم ربانی و اندیشمند را گرامی داشت؛
اگر اشتباه نکنم سال ۷۲ یا ۷۳ بود. در زمان وزارت آقای دکتر لاریجانی (وزیر اسبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) که آقای ضرغامی وزیر فعلی میراث فرهنگی مسئولیت معاونت حقوقی امور مجلس و استانهای وزارت ارشاد را داشتند. قرار بود در یکی از روزهای سمینار مدیران کل استانها سفری به شهر قم و دیدار با آیت الله حسن زاده آملی انجام شود. هماهنگیهای این ملاقات توسط رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان قم انجام شده بود.
مهمانان که عموماً مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها و همچنین جمعی از مدیران ستادی بودند با اتوبوس به قم انتقال داده شدند و در محدوده منزل علامه در کوچه پس کوچههای کاه گلی به سمت منزل ایشان به صورت پیاده حرکت کردند. وقتی که به درب منزل ایشان رسیدند یکی از مدیران زنگ منزل علامه را به صدا درآورد.
چندین بار زنگ منزل به صدا درآمد و خبری نشد!
تقریباً همه فکر کردند کسی خانه نیست که ناگهان و با کمال تعجب در با تأخیر زمانی زیادی توسط علامه حسن زاده آملی باز شد، علامه تمام قد در آستانه در ایستادند و بعد از پاسخگویی به سلام و علیک دوستان، گفتند: بفرمائید.
متولیان برنامه به ایشان یادآوری کردند که مهمان مدیران ارشادی هستند و در این ساعت برای ملاقات با ایشان هماهنگی شده است و …، که علامه با خونسردی تمام اعلام بی اطلاعی کردند و باعث تعجب همگی شدند!
برای ایشان مجدداً توضیح دادند که آقایان مدیران از شهرهای مختلف آمدهاند و آقای فلانی روز گذشته با شما هماهنگ کردند و اگر اجازه بدهید با توجه به مسافت طولانی که مهمانان آمدهاند، چند لحظهای مزاحم شویم و …، که مجدداً ایشان حرفهای قبلی را تکرار و از پذیرش مهمانان سر باز زده و در منزل را به روی مهمانان بستند!
این رفتار استاد حسن زاده که به دور از انتظار بود، باعث تعجب مهمانان شده و رفته رفته غرغر ها شروع شد: …ایشان استاد اخلاق بودند!؟ …این رسم میهمان نوازی نبود...
رئیس ارشاد قم برای مقامات مافوق خود توضیح میداد و تاکید میکرد که هماهنگ کرده و … همین ماجرا باعث بگو مگو و اختلاف مدیران و متولیان در پشت درب منزل استاد شد.
ناچارا مدیران و مهمانان با ناراحتی به سمت اتوبوسها حرکت کردند.
هنوز جمعیت فاصلهای از منزل علامه نگرفته بودند که ایشان در منزل را مجدداً باز کردند و به داخل کوچه آمدند و مهمانان را صدا زدند و به داخل منزل دعوت کردند. این اتفاق به کلی باعث سردرگمی مهمانان شده بود که چه شده! نه به آن بستن در منزل و نه به این دعوت کردن!
آیت الله با لبخند و مزاح فرمودند که بله هماهنگ شده بود و من هم منتظر شما بودم، فقط خواستم لحظهای منیت و غرور مدیریتی را از شما دور کنم و آن را در پشت در و در کوچه بگذارید.!
ایشان برای رفع تردید میهمانان که همچنان ادامه داشت، به آماده بودن میوه و چایی و وسایل پذیرایی در منزل اشاره کردند و با مهربانی تمام همگی را به داخل منزل راهنمایی کردند.
این حرکت استاد در روحیه تمامی افراد تحولی عمیق ایجاد کرد و دوستانی که خیلی زود علامه را قضاوت کرده بودند سخت پشیمان و خجالت زده بودند. جالب اینکه استاد خود تنها در منزل بودند و با آرامش خاصی اقدام به چیدن بشقاب و آوردن میوه و چایی کردند که با التماس و خواهش از ایشان خواستیم که بنشینند و اجازه بدهند جوانان ترتیب پذیرایی را بدهند.
علامه با این حرکت خود درس بزرگی به همه افراد حاضر داد.
اینکه زحمت مهمانان او بر دوش خانواده یا کسی دیگر نبود و خودش را با آن جایگاه رفیع علمی و مذهبی مکلف به پذیرایی از میهمانان میدانست بدون غرور و تکبر!
به جرأت میگویم در منزلشان انرژی خاصی وجود داشت.
حالا استاد علامه سعی میکرد با صحبتهای شیرین و جذاب فضای بوجود آمده ی قبلی را تلطیف کنند.
هر کس از ایشان برای عکس گرفتن دو نفری اجازه میگرفت، بدون هر گونه منیت بلند میشدند و در هر جهتی که لازم بود میایستادند و حتی خودشان هم برای عکس بهتر پیشنهاد سوژه میدادند و در حین عکس گرفتن با فرد یا افراد کنار خود به مزاح و به زیبایی هر چه تمام تر ارتباط کلامی برقرار میکردند تا معذب نباشند!
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0