eitaa logo
مدافعان ظهور
384 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
75 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴⚫️ 🔴⚫️ راجع به اطفال نوشته اند، چند تن ازین اطفال که شهید شدند، چند تای ایشان شهادتشان سخت دلخراش بود. یکی از آنها عبدالله بن مسلم است. جناب مسلم بن عقیل، یک پسرش در کربلا شهید شدند، دو تای دیگرش هم بعد از کربلا. یکی عبدالله بن مسلم است که تیر را به سویش رها کردند این بچه دست آورده ، بطور عادت دست بلند کرده ، مثل مرحوم مفید در ارشاد نوشته که: « قضا را تیر به دستش رسید و دستش را با سرش دوخت و بچه افتاد و بدان حال ماند ». عبدالله بن مسلم. یکی هم آن طفل رضیع اباعبدالله است .(خیلی جگر خراش). یکی هم همین عبدالله بن حسن است. شمشیر را زد به دست او و دستش را تمام جدا نکرد، با پوست بدنش آویخته شد . وقتی چشم این بچه افتاد به دستش و بدین حال. روی همان زبان کودکی، مادرش را صدا زده یا أمّاه. امام دست او را بدان حالی که افتاده بود در روی دستش گرفت و در میان دستش گرفت و سر به سوی بالا کرد و عرض کرد: الهی گواهی که اینها بیعت کردند که ما را یاری کنند، امروز برخاستند با ما ستمکاری می کنند. نوشته اند در این حال، تعبیرهای مورّخین گوناگون است ؛ آنقدر تیر بر امام آمده است که حتی صارت کالقنفذ. تعبیر دیگر اینکه وقتی امام نفس می کشید از چشمه های گلو خون می جوشید.
🔴⚫️ 🔴⚫️ راجع به اطفال نوشته اند، چند تن ازین اطفال که شهید شدند، چند تای ایشان شهادتشان سخت دلخراش بود. یکی از آنها عبدالله بن مسلم است. جناب مسلم بن عقیل، یک پسرش در کربلا شهید شدند، دو تای دیگرش هم بعد از کربلا. یکی عبدالله بن مسلم است که تیر را به سویش رها کردند این بچه دست آورده ، بطور عادت دست بلند کرده ، مثل مرحوم مفید در ارشاد نوشته که: « قضا را تیر به دستش رسید و دستش را با سرش دوخت و بچه افتاد و بدان حال ماند ». عبدالله بن مسلم. یکی هم آن طفل رضیع اباعبدالله است .(خیلی جگر خراش). یکی هم همین عبدالله بن حسن است. شمشیر را زد به دست او و دستش را تمام جدا نکرد، با پوست بدنش آویخته شد . وقتی چشم این بچه افتاد به دستش و بدین حال. روی همان زبان کودکی، مادرش را صدا زده یا أمّاه. امام دست او را بدان حالی که افتاده بود در روی دستش گرفت و در میان دستش گرفت و سر به سوی بالا کرد و عرض کرد: الهی گواهی که اینها بیعت کردند که ما را یاری کنند، امروز برخاستند با ما ستمکاری می کنند. نوشته اند در این حال، تعبیرهای مورّخین گوناگون است ؛ آنقدر تیر بر امام آمده است که حتی صارت کالقنفذ. تعبیر دیگر اینکه وقتی امام نفس می کشید از چشمه های گلو خون می جوشید...