مدافعان ظهور
مطالعه کپشن
#قسمت_هشتم
کم کم داستان این زندگی وارد ماجراهای جدید شد. شرایط زندگی مرا به سمت تنها زندگی کردن کشید و من در خانه ای مستقل از خانواده زندگی می کردم. ساعات زیادی از زندگی ام را مطالعه می کردم و ساعات زیادی را بحث با دیگران به خصوص با یکی از دوستان نزدیک که چند وقتی بود با او معاشرت داشتم.
اصرارهای متوالی او برای زندگی با من سبب شد او را به خانه خویش راه دهم و دیری نپایید که او اسباب و اثاثیه اش را به خانه من آورد. من ساز می زدم و او هم اهل ساز بود. و شاید این وجه مشترک جذابی برای زندگی با او بود. اینکه دو هنرمند باشیم و هر دو فضای زیبایی بسازیم.
این رویای بی جهت من بود که نمی دانستم چه دامی است. او یک مسیحی متعصب بود و هیچ وقت نمی شد با او بحث کرد اوایل وقتی سر ادیان بحث می کردیم بلند می شد و رنگ و رویش عوض می شد. در خانه راه می رفت...
نمیدانم چرا وحشتناک می شد..ترسناک می شد..
وقتی انجیل می خواندم با من میخواند اما جلوی توجه زیاد را می گرفت. وقتی پرسشی پیش می آمد به دنبال حرفهای بی منطق بود یا برخوردی که می کرد که نباید زیاد توجه و تمرکز کرد.
خلاصه کم کم ماجرای ما دو نفر به سمت جنجال های اساسی رفت. در زمان حضور او در خانه اتفاقات خاصی می افتاد. یک بار با او بحثی داشتم وقتی برگشتم او را در حالی دیدم که هاله ای سیاه دور سر او است. ترسیدم و از او فاصله گرفتم.
گاهی در چشمهایش برقی تیز می زد و باز مرا می ترساند. کم کم احساس کردم او نه تنها مسیحی نیست بلکه یک انسان بی هویت و بی خدا است که به دنبال از بین بردن کلیه عقاید من است. از بحث و تحقیق فرار می کرد. مدام از اندیشه های کمونیستی صحبت می کرد و به دنبال از بین بردن ریشه ای عقاید من نیست.
تصمیم به جنگ با او داشتم...مدتی زیادی نگذشته بود که کنجکاو شدم بدانم خانواده اش کیست و هیچ کس را پیدا نکردم! می گفت محل کارم در فلان منطقه است! اما آنجا نبود! از دوستان مشترکمان جویا شدم..اما هیچ کس اطلاعات واضحی از او نداشت..
او که بود...که آرام ارام به من و زندگی من وارد شده بود!؟؟؟
.
#ادامه_دارد .
این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است، که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده 👇
@gole_yas_313.313
به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا با ذکر منبع کپی و نشر دهید
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب_کبری_س
#امام_زمان_عج_آوردنیست_نه_آمدنی
#مسلمان #اسلام #مسیحیت #تغییردین #کلیسا #عیسی #مسیح
#امام_زمان #عشق #امید #ظهور #آخراالزمان #شیطان #مد
#son_of_man #son_of_man
@Mahdiyavaranim313
@modafeanzuhur
https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن👇👇
#قسمت_نهم
من اهل ساز وموسیقی سنتی بودم و او ازاهالی رکوئیم(موسیقی مرگ).
کم کم نوای موسیقی ما درخانه نیز دو تضاد مشهود بود.
ازپیچیدن این صدا درخانه اعصاب من بهم می ریخت.
به من طعنه می زد!
خودش را روشنفکر وامروزی می دانست و من را قدیمی!
امامشکل این مسایل نبود.
اوبه دنبال ایرادگیری دراین موارد بود تا میخش را درجای دیگر بکوباند.
این ماجرا حدودیکسال طول کشید..
داستانهای زیادی با او داشتم تا اینکه..
شبی خواب دیدم که مانند زنی وحشت زده درحال دویدن درکوچه هایی تاریک هستم..
انقدر فضا تاریک و ترسناک بود که اندازه نداشت. صدایی وحشتناک می گفت..فرار نکن..نوه سیدما تو را رها نمی کنیم تا تو را زمین بزنیم..
این جملات را چندبار تکرار کرد..
من ازترس درخانه ای را کوبیدم.
زنی در را باز کرد و به من گفت:
یکی ازما داخل خانه تو هست..
بهتر هست که با ما باشی..یکباره سمت من آمد..
من وحشت زده از خواب پریدم..
احساس کردم صورتم می سوزد.. سریع بلندشدم وبه سمت دستشویی رفتم چراغ را زدم..
صورتم را دیدم که سه چنگ در هر طرفش خورده..
هم خانه ام بلندشد و به سمت من آمد..
یکهو گفت:یامسیح
آنقدرشوکه بودم که خدا می داند..
ماجرای خواب را کامل برایش نگفتم.. دیگر از آن روز از اومی ترسیدم..
وقتی نزدیکتر میشد تاحرفی بزند یا کاری داشت. قلبم دردمی گرفت..دمای بدنم بالا می رفت.
صدای درون خواب..چهره ترسناک زنی که دیده بودم لحظه ای ازذهن من بیرون نمی رفت.
دوکلمه در این خواب مرا به فکر می برد..
_یکی ازما!...وسید!
این خواب را فکر کنم اوایل ماه رجب دیدم. درطول سالهایی که درباره دین پرس و جو می کردم..حدود 7بار قرآن ویکبار تفاسیرالمیزان و نمونه را خوانده بودم..صحیفه سجادیه، نهج البلاغه وادعیه مفاتیح الجنان را نیز برای بررسی مطالعه کرده بودم. می دانستم که مباحث شیطان دراسلام پررنگ است و به آن اعتقاد دارند.
درمسیحیت نیز شیطان را شریری میدانند که میتواند به انسان نزدیک شود اما..
تصور کنید..هرقدر هم که مطالعه کرده باشید..فیلم دیده باشید..ماجرا شنیده باشید..اینکه بخواهیدباور کنید آن کسی که روبروی شما است و یکسال و اندی است با او زندگی می کنید..شیطان است..خیلی خیلی سخت است.
#ادامه_دارد .
این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است،که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده👇
@gole_yas_313.313
به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا باذکر منبع کپی و نشردهید
.
#مسلمان #اسلام #مسیحیت #تغییردین #کلیسا #عیسی #مسیح
#امام_زمان #عشق #امید #ظهور #آخراالزمان #شیطان #مد #قرآن #نهج_البلاغه #موسیقی
#son_of_man #son_of_man
@Mahdiyavaranim
@modafeanzuhur
https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن👇👇
#قسمت_یازدهم
داشتم لباس می پوشیدم که یک لحظه چشمم به پنجره افتاد که پرده اش کنار رفته..
انگار بیست یا سی جفت چشم از آن پشت داخل خانه را نگاه می کردند..
برگشتم او راببینم..
درمیدان دید من نبود..صدایی نمی آمد..
اما انگار حجم خنده هایی درخانه می پیچید..
واقعا داشتم سکته می کردم..
بازخواب درذهنم مرور شد..یکی ازما..
دیگر یقین کردم که او انسان نیست! شیطانی که آمده است تامرا از پای درآورد.
حالا دیگر همه سوالات من جواب داشت..آن حجم سوالی که درباره رفتارهای خاص او، اخلاق و خانواده و کارو..همه چی جواب داشت!
اونزدیک من شد..
سرگیجه ای گرفتم و ازحال رفتم.
وقتی هوشیار شدم دیدم مامور اورژانس درخانه بالای سرِ من است. دوستم که انگار یکنفردیگر شده بود، مهربان و پرازعشق گریه می کرد ومی گفت نمی دانم چه شدحال دوستم بد شد!!
حیران اورانگاه می کردم..چطور ممکن است یکنفرانقدر بتواند نقش عوض کند..انگار آن موجود شیطانی وحشتناک شده بود یک فرشته مهربان.
تصمیم گرفتم چیزی نگویم.
می ترسیدم..
ازهمه بدتر به خاطر روابط سردی که باخانواده ام داشتم نمی توانستم ماجرا رابگویم وکمک بخواهم.
بعدازآن شب،
من چیزهایی دیدم که فراتراز هر کابوسی برای انسان است..
روزها و شبها فقط دعا می کردم و برایم سوال بود که چرا او باید به سمت من بیاید..چرا باید به من نزدیک شود!
شبی دعای حضور خداوند را خواندم..خیلی دعا کردم ازمسیح خواستم مرا رهایی بخشد..
چند روز بعد، درست درساعاتی که می دانستم اوبه خانه می آید ازخانه بیرون رفتم.
روز نیمه شعبان بود..
همه جا صدای مولودی و شادی بود..
اما دل من..دنیای من..دنیای این آدم ها نبود..
دنیای من درگیر ماجرایی بود که حتی نمی شد باکسی درمیان بگذاری!
به یک باره دلم ترکید و آنقدر گریه کردم و زار زدم که خدا می داند..
روی جدول کنارخیابان نشسته بودم...ازته دلم گفتم خدایا توکاری کن که این ازخانه من برود..من خسته ام..بریده ام..تو نجات بخش من باش..
وقتی چشمم به نام یامهدی روی پرچم افتاد گفتم منجی من قول می دهم وقتی او از خانه من رفت اینجا شیرینی پخش کنم..
درآن روز وآن لحظه نمی دانم چرا این جمله را گفتم..هیچوقت هم نمی دانم ونخواهم فهمید..اما گفتم..
#ادامه_دارد .
این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است،که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده👇
@gole_yas_313.313
به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا باذکرمنبع کپی ونشردهید
.
#مسلمان #اسلام #مسیحیت #تغییردین #کلیسا #عیسی #مسیح
#امام_زمان #عشق #امید #ظهور #آخرالزمان #شیطان #مد #قرآن #نهج_البلاغه #موسیقی
#son_of_man #son_of_God
@modafeanzuhur
https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن👇👇
#قسمت_آخر
از آنروز انگار قدرتی درجانِ من دمیده شد.سعی می کردم درخانه ام اذان پخش کنم. حال او بد می شد و هرطور شده فضارا ترک می کرد.
چندبار مرا تهدید کرد که رهایم نمی کند..
دیگرسعی می کردم نترسم و
ازتمام فکرم و ازتمام آنچه میخواستم باشم دفاع کنم.
شک نداشتم که خداوند کمک من خواهد بود.
مطالعات من درباب مسیحیت ادامه داشت امادیگر چیزی جلوی آن شخص نمی گفتم.
حس می کردم که می داند اماخب.. سعی می کردم باورکنم که نمی داند.
آن روزها مدام به دنبال کسانی بودم که اطلاعات داشته باشند!
به سختی توانستم ازچندنفر که علوم ماورا می دانند سوالاتی بپرسم.
خوابها و رویاها و واقعیتها..
نتیجه اش این شد که به یقین کامل رسیدم که اوشیطانی است که برای من فرستاده شده است.
آنچه من درخانواده ام آموخته بودم احترام به مسلمانان بود و آنچه اوبه دنبالش بود بی احترامی و هتاکی!
ماه رمضان شد،
درروزهای همین ماه نزد عالمی درقم رفتم واحوالاتم را گفتم..آنجا مسلمان شدم..
من به تمام سوالاتم رسیده بودم و بیش از این تردید معنا نداشت..ازدرجازدن خسته بودم ودلم می خواست به آنچه که رسیدم بپیوندم.
آن عالم به من گفت اگر می خواهی برود برو و درجلوی چشمانش سجاده ات را پهن کن..چندسوره از قرآن کریم را نیزسفارش کردبخوانم.
هرگز اولین باری که مرا درسجاده نماز دید فراموش نمی کنم..
غوغایی در او شد که وصفش درهیچ کلامی نمی گنجد..مانند معتادی که به دلیل نرسیدن موادمخدر درد می کشد و به خود می پیچد..از خانه بیرون زد..
من مدام دعا می کردم..
اواخر ماه مبارک بود که دیدم وسایلش را جمع کرد وگفت..لیاقت من را نداشتی دیگر وقتی دراین خانه تلف نمی کنم!
وقتی رفت..حجمی از انرژی ها را برد..نفسم بالا آمد..از آن پس هیچ ردی از او را نه من و نه هیچ یک از دوستان مشترکمان دیدند..او به طرزعجیبی غیب شد همانطور که عجیب آمد..عجیب هم رفت...
چند ماه بعد، برادرم به واسطه یکنفر که نمی دانیم که بود مشرف به دین اسلام شد..و برای پاسخ برخی ازسوالاتش راهی دیدار باعلمای مختلف شد.
درنتیجه پژوهش ها متوجه شدیم که ازخاندان سادات موسوی هستیم...و آنجا بود که من متوجه شدم..هر دو جمله آن رویا..عین حقیقت بود.
#پایان
.
این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است،که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده👇
@gole_yas_313.313
به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا باذکرمنبع کپی ونشردهید
.
#مسلمان #اسلام #مسیحیت #تغییردین #کلیسا #عیسی #مسیح
#امام_زمان #عشق #امید #ظهور #آخرالزمان #شیطان #مد #قرآن #نهج_البلاغه #موسیقی
#son_of_man #son_of_God
@Mahdiyavaranim313
@modafeanzuhur
https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag
مدافعان ظهور
🎉#آخرین_عروس 🎉 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت5⃣1⃣ ــ بايد #فرصت را غنيمت بشمارى، بايد بنو
💞 #آخرين_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت6⃣1⃣
همه #دختران روم #آرزو دارند كه جاى #مليكا باشند; امّا چرا #مليكا روى خوشى به اين #ازدواج نشان نمى دهد⁉️ آيا او دلباخته #مرد ديگرى شده است❓ آيا او #عشقِ ديگرى در دل دارد❓
#مادرِ_مليكا از اتاق بيرون مى رود.
#مليكا از جا برمى خيزد و به سمت #پنجره مى رود. هيچ كس از #رازِ دل او خبر ندارد.
درست است كه او در #قصر زندگى مى كند; امّا اين #قصر براى او #زندان است. اين #زندگىِ پر زرق و برق برايش هيچ جلوه اى ندارد.
همه روىِ زرد #مليكا را مى بينند و نمى دانند در درون او چه #شورى برپاست. #مادر خيال مى كند كه او گرفتار #عشق ديگرى شده است. امّا #مليكا گرفتار شك شده است.
او از #كودكى به #خدا و #مسيح اعتقاد داشت و به #كليسا مى رفت و مانند همه #مردم به سخنان #كشيش هاى مسيحى گوش مى داد.
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
#ادامه_دارد...
مدافعان ظهور
💞 #آخرين_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت8⃣1⃣ هر چه او به #دينى كه #كشيش ها از آن دم
🎊 #آخرین_عروس 🎊
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت9⃣1⃣
فكر مى كنم ديگر فهميدى كه چرا #مليكا نمى خواهد با پسر عمويش #ازدواج كند. او از جنس اين #مردم نيست.
#خدا به او چيزى داده كه به خيلى ها نداده است.
#خدا به #مليكا، قدرت #فكر كردن داده است.
گويا تنها عيب او اين است كه #فكر مى كند‼️
امروز كسى نبايد خودش #فكر كند. #روحانيّونى كه نانِ حكومت مى خورند به جاى همه #فكر مى كنند.
وظيفه مردم فقط #اطاعت بدون چون و چرا از آنهاست.
آنها مى گويند كه رضايت #خدا و #مسيح فقط در اين #اطاعت است.
در اين #روزگار هر كس كه مى فهمد بايد سكوت كند وگرنه سزايش #مرگ است.
آخر چگونه ممكن است #خدا كليد #بهشت را به كسانى بدهد كه دم از #خدا مى زنند و از سفره حكومت #قيصر نان مى خورند؟
💞🏳💞
چند روز مى گذرد و #مليكا خبردار مى شود كه بايد خود را براى مراسم #عروسى آماده كند.
#پدربزرگ او، #قيصر دستور داده است تا اين #عروسى هر چه زودتر برگزار شود. حتماً مى دانى در #روم به پادشاهى كه كشور را اداره مى كند "قيصر" مى گويند.
#مليكا، نوه #قيصر روم است.
#ادامه_دارد
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت5⃣2⃣ يا #مريم مقدّس! من چه كنم! آيا اين خوا
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت6⃣2⃣
#مليكا روز به روز #لاغرتر مى شود. #چشمانش به گودى نشسته است. هيچ كس نمى داند چه شده است.
#مادر براى او گريه مى كند و غصّه مى خورد كه چگونه #عروسى دخترش با زلزله اى به هم خورد.
بعد از آن #بيمارىِ ناشناخته اى به سراغ #مليكا آمده است.
امروز #قيصر، پدربزرگ #مليكا به عيادت او آمده است:
#دخترم!
#مليكا عزيزم! صداى مرا مى شنوى!
#مليكا چشمان خود را باز مى كند. نگاهش به چهره #مهربان پدربزرگش مى خورد كه در كنارش نشسته است.
اشكِ چشم او بر صورت
#مليكا مى چكد:
ــ دخترم! نمى دانم اين چه #بلايى بود كه بر سر ما آمد؟ من #آرزو داشتم كه تو #ملكه روم شوى; امّا ديدى كه چه شد.
ــ گريه نكن #پدربزرگ.
ــ چگونه #گريه نكنم در حالى كه تو را اين گونه مى بينم؟
ــ چيزى نيست. من #راضى به رضاى #خدا هستم.
ــ دخترم! آيا خواسته اى از من ندارى؟
ــ پدربزرگ! #مسلمانان زيادى در زندان هاى تو شكنجه مى شوند.
آنها #اسير تو هستند. كاش همه آنها را #آزاد مى ساختى و در حقّ آنها #مهربانى مى كردى، شايد #مسيح و #مريم_مقدّس مرا شفا بدهند!
#قيصر اين سخن را مى شنود و به #مليكا قول مى دهد كه هر چه زودتر اسيران #مسلمان را آزاد كند.
بعد از مدّتى به #مليكا خبر مى رسد كه گروهى از #اسيران آزاد شده اند. او براى اين كه #پدربزرگ خود را خوشحال كند، قدرى #غذا مى خورد.
#پدربزرگ خشنود مى شود و دستور مى دهد تا همه #مسلمانانى كه در جنگ ها اسير شده اند #آزاد شوند.
اكنون #مليكا دست به دعا برمى دارد و مى گويد: "اى #مريم مقدّس! من كارى كردم تا #اسيران آزاد شوند، من دل آنها را #شاد كردم.
از تو مى خواهم كه دل مرا هم #شاد كنى".
#مليكا منتظر است شايد بار ديگر در خواب #محبوبش را ببيند
. شايد يار آسمانى اش، #حسن(ع) به ديدارش بيايد.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت6⃣2⃣ #مليكا روز به روز #لاغرتر مى شود. #چشما
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت7⃣2⃣
#مليكا اعتقاد دارد كه #مسيح، پسر خداست، براى همين او #خدا را به حقّ #پسرش مى خواند تا شايد خدا به او نگاهى كند و مشكلش را حل كند.
امشب دل #مليكا خيلى گرفته است. هجران #محبوب براى او سخت شده است. نيمه شب فرا مى رسد. همه اهل #قصر خواب هستند.
او از جاى بر مى خيزد و كنار #پنجره مى رود. نگاه به #ستاره ها مى كند. با محبوبش، #حسن(ع) سخن مى گويد:
"تو كيستى كه چنين مرا #شيفته خود كردى و رفتى! تو #كجا هستى، چرا #سراغم نمى آيى! آيا درست است كه مرا #فراموش كنى".
بعد به ياد #مريم_مقدّس(س) مى افتد، اشك در چشمانش حلقه مى زند، از صميم #دل او را به يارى مى خواند.
#مليكا به سوى تخت خود مى رود. هنوز صورتش خيس #اشك است.
او نمى داند گره كار در كجاست؟ آن قدر #گريه مى كند تا به #خواب مى رود.
او #خواب مى بيند:
تمام #قصر نورانى شده است. نگاه مى كند هزاران #فرشته به ديدارش آمده اند. گويا قرار است براى او #مهمانان عزيزى بيايند.
او از جاى خود بلند مى شود و با احترام مى ايستد. ناگهان دو #بانو از آسمان مى آيند. بوى گلِ #ياس به مشام مليكا مى رسد.
#مليكا نمى داند راز اين بوى #ياس چيست؟
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
⭕️آمریکای آخرالزمانی و فهمیدن قدرت امام زمان(عج)
🔴آقای رودکی از نمایندگان دوره های قبل مجلس بود، میگفت: یک زمانی همراه با فرماندهان سپاه خدمت آیت الله اراکی(ره ) رسیدیم، ایشان فرمودند: مردم آمریکا زودتر از سایر ملل به قدرت #مافوق_بشری حجه ابن الحسن پی خواهند برد...
✍در صدق و کذب این گفتار، شما به فیلم های آمریکایی ها نگاه کنید...
چقدر فیلم در مورد #آخرالزمان و #منجی_بشریت درست کرده اند؟؟
آن ها بیشتر از مردم ما به آخرالزمان و ظهور منجی اعتقاد دارند..
فیلم درست کرده اند که مهدی مسلمانان، #سلاح_های_بشری را از کار می اندازد و میخواهد دنیا را به سلطه ی خودش بگیرد..
در فیلم هایشان، امام زمان را دشمن حضرت #مسیح نشان می دهند و در حال آماده کردن افکار عمومی جهان برای مقابله با امام زمان هستند...
گروه هایی مانند #داعش را هم علاوه بر بهم زدن معادلات #قدرت_منطقه، به همین دلایل ایجاد کردند که افکار جهانی رانسبت به امام زمان(عج) بدبین کنند..
⚠️آن ها ضد امام زمان درحال کارند و ما چقدر از ماجرا پرتیم!!!
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
قلبم در سینه ام بی قراری میکند...
نفس هایم به شمارش افتاده ...
هر لحظه ای که میگذرد به لحظه ی شیرین میلادت نزديكتر ميشوم😇😍
آنقدر دستپاچه ام که نمیدانم باید برایت چه کنم...🤗
چه بگویم...
چه بنویسم...
وای که چقدر از ناتوانی خود بیزارم😔
.
دوست دارم دنیا را برایت گل باران کنم💐💐💐
میخواهم آسمان را به زمین بیاورم... .
💕آخر تولد محبوب جان من است🤗
تولد عشقِ نابی که با وارد شدنش به زندگیم ، تولدی دوباره به من بخشید.
.
💕 عشقی که هربار نامِ زیبایش را می برم بند بند وجودم پر می شود از عطر گل یاس🌹 عطر مادرش زهرا ❤
و مهری از جنس خدا که تمام وجودم را در بر میگیرد🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
.
.
🌼 آرامِ جانم،❤ تحمل سختی های این دنیا،
فقط با تو برایم ممکن است،
نگذار از تو جدا شوم🌼
.
جانِ من💘
آرامش قلب بی قرارم😍
آقای مهربانِ من ❤
💫خوش آمـــدی به دنیــــا 💫
.
💖میلادت هزاران باااار مبارکـــــ است جانـــــا😍💖
.
🎈🎊🎁🎈🎊🎁🎈🎊🎁🎈🎊🎁🎈🎊🎁🎈🎊🎁
.
.
#خدایا_من_امام_زمانم_را_دوست_دارم ❤❤❤
#نیمه_شعبان #نیمه_ی_شعبان
#ولادت_امام_زمان #میلاد_امام_زمان
#تولد_امام_زمان
#ولادت_امام_مهدی #میلاد_امام_مهدی #تولد_امام_مهدی #منجی #ظهور
#امام_مهدی #اسلام #شیعه #تولد #عکس_تولد #متن_تولد #عاشقانه #دوستت_دارم #عشق #عاشقی #دلتنگی
#مسیح #شیعه #آریایی #ایران #ایرانی
#ThePromisedSaviour
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی حفظه الله
🔸️ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ه.ق
🔸️جلسه هفتم - دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲
🔸️موضوع: سیری در معارف قرآنی و روایی
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدی_آملی
#رساله_لقاالله #وحدت_وجود #توحید_صمدی #وحدت_عددی #یک #صفر #واحد #حضور_و_مراقبت #وحدت_حقه_الهیه #مسیح #حضرت_موسی #حضرت_عیسی #حضرت_مریم #انی_انا_الله #حلاج #انا_الحق #قرب_نافله #قضا #قدر #جبر #اختیار #مستاثره #امام_سجاد #توحید #عاقل #عاشق #جاهل #سنگ
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0